احادیث در مورد کسب و کار و تحصیل ثروت و قدرت و مذمت ترک دنیا

مؤلف : عالم بزرگوار سید حسین موسوی عرب باغی
بروز رسانی شده در 1 ماه قبل
کتاب معاش اهل اسلام​ در کسب و کار و تحصیل ثروت و جمع مال حلال
این موضوع محتوای کتاب معاش اهل اسلام میباشد.
جهت دانلود کتاب این موضوع
پیج اینستاگرام ما
فهرست آنچه در این ماده میخوانید
    برای شروع تولید جدول مطالب ، یک هدر اضافه کنید

    ✅️ احادیث در مورد کسب و کار و تحصیل ثروت و قدرت و مذمت ترک دنیا …

    احادیث در مورد کسب و کار و تحصیل ثروت و قدرت و مذمت ترک دنیا
    احادیث در مورد کسب و کار و تحصیل ثروت و قدرت و مذمت ترک دنیا – طبق آیات و احادیث

    رساله شریفه
    در طریق معاش اهل الاسلام

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمد لله الذی وفقنى لتألیف طریق معاش اهل الاسلام و هدانی الى ذکر الاحادیث لارائة الطریق على الخاص والعام والصلوة و السلام على محمد و اله اهل الذکر علیهم السلام و اللعنة على منکرى فضائلهم من الان الى یوم القیام.

    ✍ و بعد چنین میگوید احقر فانی حسین بن نصر الله الموسوى الارومی عرب باغی رحمت الله علیه که جمعی از جماعت صوفیه بعضی مردمان را بر ترک دنیا وادار نموده ، و از ترقیات در امورات معاش منع کرده و حال آنکه در احادیث اهل بیت علیهم السلام امر اکید و ترغیب با تأکید وارد شده بر تحصیل ثروت و قدرت (کسب و کار)، و جمع کردن اموال از وجوه حلال و مذمت ترک دنیا و منع از اعراض کردن از تحصیل وسعت در امور معاش، و احادیث در این خصوص در کتب اربعه و در جوامع اربعه با اسناد صحیحه بسیار است.

    ✍ و در این اکتفا میشود بر چند حدیث صحیح (در مورد کسب و کار) از آن جمله ؛

    یک حدیث مفصل و زیبا در مورد کسب و کار و طریق معاش و گذران زندگی

    ✅️ در کتاب مستطاب کافی به سند صحیح خود ذکر کرده که ؛

    سفیان ثوری که از جمله مشهورترین صوفیه بود به حضور مبارک حضرت صادق علیه السلام شرفیاب شد، و در بدن شریف آن حضرت یک نوع لباس دید که مثل پوست تخم مرغ سفید بود، پس به آن حضرت عرض کرد که؛

    این لباس تو نیست یعنی باید لباس تو کهنه و کثیف و درشت و غیر مرغوب باشد نه با این نظافت و لطافت و ظرافت ؛

    پس آنحضرت فرمود ؛ ای سفیان از من بشنو و حفظ بکن آنچه را که برای تو میگویم بدرستیکه نصیحت من را اگر عمل بکنی بر آن برای تو در دنیا و در آخرت خوب است، هرگاه تو در طریقه ی حضرت رسول الله صلى الله علیه و اله مرده باشی، و در طریقه ی بدعت کنندگان نبوده باشی، و من بر تو خبر میدهم که حضرت پیغبر ما صلى الله علیه و اله در زمان تنگی روزگار و در وقت ضیق معاش مردمان بوده ، و در آن زمان در عربستان و اغلب ولایات ثروت و وسعت نبوده ، و از این جهت لباس آنحضرت و گذران او به اقتضای آن زمان بود، نه از جهت ترک دنیا و اعراض از مال حلال ، و اما زمانیکه دنیا ترقی کرد و ثروت و قدرت و وسعت پیدا شد در آن از برای مردمان ، پس لایقتر و سزاوارتر بر نعمت و خوب گذرانی دنیا اخیار اهل دنیا است نه فجار آنها و مؤمنان است نه منافقان و مسلمانان است نه کافران اهل دنیا ، و این طریقه ی حضرت پیغمبر صلى الله علیه و اله است و شریعت او است؛ پس تو چرا انکار طریقه و شریعت آنحضرت را میکنی ای سفیان ؟

    پس قسم به خداوند تعالى ای سفیان، بدرستیکه من با وجود اینکه در این لباس و در این وسعت بوده ام ، یک روز به من نگذشته از آن روزی که به حد رشد و تمیز رسیده ام که در مال من حق خداوند باشد و یا حق مردمان بوده باشد که خداوند امر فرماید برای ادای آن ، و من در ادای حقوق خداوند و حق دیگران تقصیر بکنم و رد ننمایم، و هر چه خداوند امر فرموده در مال من اطاعت کرده ام و رد نموده ام ؛

    پس سفیان بعد از بیانات آن حضرت نتوانست که چیزی بگوید و جواب عرض نماید و رفت و بعد از رفتن سفیان جمعی از جماعت صوفیه به خدمت آن حضرت آمدند از آن کسانیکه با سفیان هم مسلک و ترک دنیا کرده بودند ، و مردمان را بر ترک دنیا وادار مینمودند، و از تحصیل ثروت و قدرت و از جمع کردن اموال و املاک مانع میشدند، و به حضور آنحضرت عرض کردند که رفیق ما سفیان عاجز شد از جواب شما و دلیلهای او حاضر نبوده در مقابل فرمایشات شما ، و ماها با شما در این خصوص گفتگو خواهیم نمود ، و جواب شما را خواهیم گفت؛

    پس آنحضرت فرمود؛ شما دلیل به قول خودتان در ترک دنیا و منع کردن شما مردمان را از جمع کردن اموال بیاورید؛

    پس آنها عرض کردند ؛ دلیل ما از کتاب خداوند است ؛

    آنحضرت فرمود؛ پس ذکر بکنید از کتاب الله تعالی آنچه را که در نظر دارید پس البته آیات قرآن سزاوارتر است بر عمل کردن و تابع شدن و همه مردمان باید به قرآن تابع شوند، و به مضمون آیات آن عمل نمایند؛

    پس آنها گفتند که ؛ خداوند از حال جمعی از اصحاب حضرت رسول الله صلى الله علیه و اله در قرآن خبر داده و ایشان را تعریف نموده و فرموده ؛

    « وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » (آیه 9 سوره حشر) ؛ یعنی؛ آن جماعت مخصوص از مؤمنین، فقراء را بر نفس خود مقدم میکنند، و بر فقراء خوراک و پوشاک و منزل میدهند و هر چندیکه خودشان احتیاج دارند بر آنچه بفقراء میرسانند، و هر کسیکه نگهداشته شود از بخالت نفس خود یعنی منع کند نفس خود را از بخل کردن در دادن چیزی به فقراء پس آن کسان از رستگاران میباشند ؛ پس در این آیه خداوند آن اشخاص را مدح کرده و کردار ایشان را پسندیده ؛

    و در جای دیگر از قرآن فرمود؛ « وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا » (آیه 8 سوره انسان) ؛یعنى؛ یک جمعی از مؤمنین طعام میدهند از جهت دوستی خداوند بر فقراء و یتیمان و بر اسیران ؛ پس ما جماعت صوفیه و رفیقان سفیان ثوری اکتفا میکنیم بر این دو آیه؛

    پس قبل از جواب دادن حضرت صادق علیه السلام ، یک نفر از اصحاب آنحضرت بر آنها گفت که ؛ ما شما را میبینیم که اظهار زهد میکنید در طعام های خوب و مردمان را از آن مانع میشوید و با وجود این امر مینمائید مردمان را که از اموال خود خارج شوند و اموال را ترک بکنند تا اینکه شماها از اموال مردمان لذت ببرید و مال ایشان را بخورید و قول شما مخالف فعل شما است ، و چیزی میگوئید و خودتان بر آن عمل نمیکنید؛

    پس آنحضرت فرمود؛ ترک نمائید آنچه را که به شما فائده ندارد یعنی بر همدیگر بد نگوئید و نزاع نکنید و بعد از این فرمود ؛

    خبر بدهید به من ای جماعت صوفیه ؛ آیا شما که آیات را به مدعای خودتان شاهد میآورید علم دارید بر ناسخ قرآن و بر منسوخ آن و بر محکم قرآن و بر متشابه آن یا نه؟ زیرا که در دانستن ناسخ قرآن و منسوخ آن و فهمیدن آیات محکمات از متشابهات جمعی از این امت به ضلالت و بر هلاکت واقع شده اند؛

    پس عرض کردند که؛ بعضی از آنها را میدانیم نه همه ی آنها را ؛

    پس آنحضرت فرمود که ؛ از جهت این بر اشتباه واقع شده اید و خیال غیر واقع کرده اید ، زیرا که ناسخ و منسوخ ، محکم و متشابه قرآن را ندانسته اید و کسیکه آنها را نداند نمیتواند با آیات قرآن تمسک بکند و آنها را شاهد بیاورد و هم چنین است احادیث پیغمبر صلی الله علیه و آله که ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه دارد و هر کسیکه با اطلاع نباشد تمسک کردن او بر آیات و احادیث از جهت مطلبی فائده ندارد؛

    و اما آنچه شما ذکر کردید از خبر دادن خداوند در کتاب خودش به ماها از جمعی که ایشان به فقراء طعام میدادند و در این طعام دادن کار خوب میکردند و خداوند این عمل ایشان را پسندیده است پس اینکار از ایشان مباح و جایز بود در این وقت ، و از جانب خداوند در آن زمان منع نشده بود و در این عمل و طعام دادن ثواب دارد و خداوند بر ایشان اجر و ثواب خواهد داد ، و بعد از زمانی خداوند امر فرمود به خلاف آنچه در سابق عمل میکردند و این امر دوم ناسخ شد به عمل سابق ایشان و منع فرمود از دادن تمام مایحتاج خود شخص به دیگران و عطا کردن طعام خود به فقراء در حالتی که خودش و عیالش محتاج شوند و این نهی و منع خداوند مؤمنین را از دادن معاش خود به دیگران از جهت رحمت و مهربانی او بود بر بندگان خودش ، تا اینکه ضرر و زحمت وارد نباشد به خودشان و اهل و عیال ایشان، و در میان اهل بیت مؤمنین ضعفاء و اطفال صغار و پدران و مادران و پیر مرد و پیره زن میشود که نمیتوانند بر گرسنگی صبر نمایند ، و هر گاه من نان خودم را به فقراء صدقه بدهم اهل و عیال و اولاد من ضایع و هلاک وتلف میشوند و از جهت این حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله فرموده که ؛

    اگر کسی پنج عدد خرما و یا نان و یا دینار و یا در هم داشته باشد و بخواهد که آنها را در راه خداوند انفاق نماید پس افضل آنها این است که یکی را بر پدر و مادرش انفاق بکند ، و دوم را به خودش و عیالش ، و سوم را بر اقرباء فقراء خود و چهارم را بر فقراء همسایگان و پنجم را در راه خداوند و اجر این پنجم کمتر از آنها است؛

    و ایضاً حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله در حق یک نفر از انصار که مرده بود و در نزد وفات خود ، پنج و یا شش نفر عبد خود را آزاد کرده بود و اموال او منحصر به آنها بود و چند نفر اولاد صغیر داشت، فرمود که؛ اگر شما جماعت انصار به من خبر میدادید که در وقت وفات عبدهای خود را آزاد نموده من شما را نمیگذاشتم که او را در قبرستان مسلمین دفن بکنید زیرا که اولاد خود را بدون مال گذاشته و همه ی مال خود را در راه خداوند آزاد کرده و اطفال او سائل بکف شده اند ؛

    و بعد از این آنحضرت به جماعت صوفیه فرمود که ؛ پدرم امام محمد باقر علیه السلام روایت نمود به من که حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله فرموده که ؛ انفاق کردن تو اولا باید بر اقرب و نزدیکترین مردمان به سوی تو باشد و بعد از آن به دیگران الاقرب فالاقرب، و بر این قرار نطق کرده کتاب خداوند و قول شما را رد نموده و از قول شما نهی و منع کرده است و این دستورالعمل از خداوند عزیز و حکیم فرض و واجب شده که در قرآن فرموده که؛ « وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا » (آیه 67 سوره فرقان) ؛ یعنی؛ مؤمنین آن کسانند که زمانی که انفاق و احسان میکنند در راه خداوند اسراف نمیکنند و زیاده امساک نمینمایند و بلکه انفاق کردن ایشان در میان افراط و تفریط میشود و در این احسان نمودن تعدیل دارند؛

    و آیا شما جماعت صوفیه نمیبینید که خداوند چیزی فرموده که آن فرمایش غیر قول شما است که مردمان را به سوی آن دعوت میکنید که از اموال اعراض بکنند، و همه مال خودشان را به دیگران بدهند، و خداوند این نوع احسان را اسراف قرار داده و هر که اینکار را بکنند او را اسراف کننده قرار داد، و در آیات زیاد در قرآن میفرماید « إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ » (آیه 31 سوره اعراف)؛ یعنى؛ خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد ؛ پس نهی فرموده مردم را از اسراف و از امساک کردن، و لکن امر خداوند در میان این دو تا است، و عطا نکند شخص جمیع آنچه را که در نزد او است، و اگر چنین بکند و بعد از آن دعا نماید و از خداوند روزی بخواهد پس دعای او مستجاب نمیشود از جهت آن حدیث که از حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله رسیده که فرموده که ؛

    چند نفر از امت من دعای ایشان به اجابت نمیرسد ، مردی که بر ضرر پدر و مادرش دعا نماید، و مردی که بر ضرر قرض دار خود دعا بکند که مال او را خورده و ندهد و صاحب طلب سندی و کاغذی و شاهدی بر طلب خودش آماده نکرده باشد، و دیگر کسیکه بر ضرر زنش دعا نماید و حال آنکه طلاق زن در اختیار زوج است به قرار داد خداوند ؛

    و یکی شخصی که در خانه ی خود نشیند (یعنی کسب و کار را ترک کند) و از خداوند روزی بخواهد و از خانه اش بیرون نرود و طلب روزی نکند، پس خداوند میفرماید به او، ای بنده ی من آیا از برای تو راهنمایی نکردم به طلب روزی ، وسعی کردن در زمین به اعضای صحیحه و دست و پای و بدن صحیح و سالم؟ و بعد از این عذری نداری در طلب روزی و کسب نمودن و باید بر امر من تابع شوی و روزی طلب بکنی ، و بر مردمان کل نباشی و زحمت روزی خودت را به دیگران بار نکنی و حالا اختیار در ید قدرت من است که اگر خواستم برای تو روزی عطا میکنم و اگر بخواهم نمیدهم و تو عذری نداری در نزد امر من؛

    و یکی دیگر آن کس است که خداوند مال زیاد به او عطا فرماید پس او آن مال را انفاق و احسان نماید و بعد از آن از خداوند روزی بخواهد، پس خداوند به او میفرماید که ، آیا به تو روزی با وسعت ندادم؟ پس چرا اقتصاد و میانه روی نکردی چنانکه به تو امر کرده بودم و چرا در انفاق نمودن اسراف کردی و حال آنکه تو را از اسراف کردن نهی کرده بودم، و مردی که دعا بکند در قطع رحم خودش؛

    پس خداوند تعلیم فرموده به حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله طریق معاش و انفاق کردن را در آن وقتی که در نزد آنحضرت هفت مثقال طلا بود، و آنحضرت مکروه داشته که آن طلا شب در نزد او بوده باشد، پس همه آن را به فقراء داد و صبح نمود، و حال آنکه در نزد آنحضرت چیزی نمانده بود ، پس یک نفر فقیر آمد و از آنحضرت سؤال کرد و در نزد آنحضرت چیزی نبود که بر سائل بدهد آن سائل آنحضرت را ملامت و مذمت نمود و آنحضرت غمگین شد از جهت اینکه چیزی نداشت که به او بدهد ، زیرا که حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله بمردمان رحم کننده و به حال فقراء رقت میکرد، پس در آن وقت خداوند به آنحضرت آداب انفاق و احسان کردن را بیان فرمود با این فرمایش خودش در آیه ی ؛

    « وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا » (آیه 29 سوره اسراء) ؛ یعنی ؛ دست خود را بگردن خودت نه بندی که چیزی انفاق نکنی و به فقراء چیزی ندهی ، و یک مرتبه دست خود را باز نکن که هر چه داشته باشی به فقراء عطا بکنی و در نزد تو چیزی نمانده باشد پس بنشینی در حالت ملامت شده و پشیمان شونده و خجالت کشنده؛ و باید بعد از این در انفاق کردن اقتصاد نمائی و میانه رو باشی ، و خداوند در این آیه میفرماید ؛ بدرستیکه مردمان از تو سؤال میکنند و زمانیکه به آنها چیزی ندهی عذر تو را قبول نمیکنند پس وقتیکه عطا کردی تمام آنچه را که در نزد تو است به یک نفر سائل، دیگر در نزد تو چیزی باقی نمیشود که به دیگران بدهی؛

    پس اینها که ذکر شد احادیث حضرت رسول الله صلى الله علیه و اله است و کتاب خداوند اینها را تصدیق میکند و اینها نیز آیات قرآن را تصدیق مینماید، و همه ی اینها را از آیات و احادیث، مؤمنین تصدیق میکنند و ابوبکر که به اعتقاد شما شخص زاهد و تارک دنیا بود، در وقت وفاتش به او گفتند که وصیت بکن و از برای فقراء چیزی از مال خودت تعیین کن پس پنج یک مال خود را وصیت کرد و گفت که پنج یک نیز زیاد است و خداوند بر پنج یک راضی است و حال آنکه خداوند ثلث مال میت را به خود میت داده و اجازه ی وصیت بر ثلت فرموده است و هرگاه ابوبکر میدانست که وصیت بر ثلث بر او خوب است هر آینه وصیت بر ثلث مینمود؛ و بعد از اینها ، شما میدانید فضیلت و زهد سلمان فارسی و ابوذر را رحمت خداوند بایشان باد؛

    و اما سلمان رحمت الله علیه، پس عادت او این بود که وقتی که مواجب خود را دریافت مینمود اول مؤنه ی یک ساله خود را بر میداشت و باقی را انفاق میکرد تا سال دیگر و در این خصوص به سلمان عرض کردند که ، تو با این زهدی که داری چرا مؤنه ی یک ساله خود را بر میداری و شاید تو قبل از یک سال وفات بکنى؟ و سلمان به آنها میگفت؛ ای جاهلان چرا شما برای من امید حیات ندارید چنانکه خیال وفات دارید، مگر شما نادانان ندانسته اید که نفس انسان خاطر جمع نمیشود و در عبادت و امورات دنیا و آخرت خودش آسوده نگردد وقتیکه مؤنه ی سال را فراهم نکند و آماده ننماید، و زمانیکه مؤنه ی خود را درست نمود پس خاطر جمع میشود در امورات خودش ؛

    و اما ابوذر رحمت الله علیه پس از برای او چند نفر شتر و چند رأس گوسفند بود و از شیر آنها منتفع میشد و زمانی که اهل و عیال او اشتهای گوشت مینمود و یا از برای او مهمان وارد میشد از گوسفندان ذبح میکرد و به ایشان میداد، و بر هر کس به قدر حاجت او عطا میکرد و خودش نیز به قدر سهم یک نفر از آن بر میداشت و از دیگران زیادتر بر نمیداشت، پس کدام شخص از این دو نفر زاهدتر است و حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله در حق ایشان چه ها فرموده که میدانید ، و با این مقام و زهد که این دو نفر داشتند چنان نبود که ایشان مالک چیزی نباشند، و صاحب مال نشوند، چنانکه شما جماعت به مردمان میگوئید و ایشان را وادار میکنید که اموال خودشان را به فقراء بدهند و خود و عیال خودشان را محتاج به دیگران بکنند؛

    و شما بدانید ای جماعت ؛ بدرستیکه من از پدرم شنیدم که روایت مینمود از پدرانش که حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله یک روز فرمود که ؛ من تعجب نمیکنم از چیزی مثل تعجب کردن من از یک نفر مؤمن که او را در دار دنیا با مقراض ها پاره پاره بکنند و یا اینکه آن مؤمن بر تمام روی زمین مالک بشود، و این هر دو حالت از برای او خیر و خوب است و در هر یکی از این حالات خیر او است بدون تفاوت در حال او در نزد خداوند نه در یکی خوب باشد و نه در دیگری بد شود، و هر چه از جانب خداوند در حق او باشد بر او خوب است بدون فرق ؛

    و کاش من میدانستم که آیا آنچه به شما گفتم شما نیز دانستید و یا اینکه چیزی به شما مخفی بمانده و ندانستید؛ و یا کفایت نمود آنچه من در امروز به شما بیان کردم و یا اینکه زیادتر از این به شما بگویم ؛ آیا شما ندانسته اید که در اول اسلام خداوند واجب فرموده بود که یک نفر از مسلمانان با ده نفر از کافران جهاد بکند، و برای یک نفر مسلمان جایز نبود که از ده نفر مشرکین فرار نماید ؛ و از برای فرار کننده وعید دوزخ فرموده بود و بعد از زمانی این حکم را از مسلمین برداشت و بر ایشان رحمت و رأفت فرمود و تخفیف قرار داد بر ایشان و حکم نمود که یک نفر از مسلمین با دو نفر از مشرکین جهاد بکند و این حکم دو نفر حکم ده نفر اول را نسخ نمود؛

    و شما به من خبر بدهید از قاضیان آیا آنها را ظالم میدانید و یا عادل؟ زیرا که آنها حکم میکنند بر وجوب نفقه دادن شما به زن خودتان هر چندی که شماها بگوئید که من زاهد شده ام و چیزی ندارم ، و در این حکم آنها ؛ هر گاه شما بگوئید که قاضیان ظلم میکنند پس اهل اسلام به شما نسبت ظلم میدهند و اگر گوئید که آنها عادلند در حکم وجوب نفقه بر شما پس شماها بر ضرر نفس خودتان اقرار میکنید؛

    و دیگر قاضی ها حکم مینمایند بر باطل بودن صدقه ی کسی که در نزد وفاتش زیاد بر ثلث خودش تصدق کرده، و میگویند زیادتر از ثلث وصیت کردن و به فقراء دادن باطل است؛ و آیا شما این حکم را که میگوئید باطل میدانید ؟

    و دیگر اینکه به من خبر بدهید؛ هر گاه همه ی مردمان مثل شما ترک دنیا نمایند و اظهار زهد بکنند و محتاج بر اموال و متاع دنیا نباشند، پس به کدام کس واجب میشود کفاره ی سوگند یاد کردن و خلاف نذر نمودن و صدقات واجبه از زکوة از طلا و نقره وخرما و مویز و سائر آنچه زکوة در آنها واجب است از گندم و جو و شتر و گاو و گوسفند و غیر از اینها از واجبات مالیه ، زیرا که به قول شما همه ی مردمان فقیرند و به فقیر چیزی واجب نیست زیرا که فقیر مفلس است و مال ندارد که زکوة و سائر واجبات مالیه بر او لازم شود و او به فقرای مسلمین بدهد پس هر قدر اموال شخص زیادتر شود انفاق و احسان و صدقات واجبه او زیاده گردد و فقراء از او بیشتر منتفع میشوند به خلاف آنچه شما میگوئید که هر کس هر چه داشته باشد باید آن را به فقراء بدهد، هر چندیکه خودش محتاج شود؛

    پس چه بسیار بد است آنچه شما میگوئید و مردمان جاهل را بر آن وادار میکنید از جهت جاهل بودن شما بر آیات و احکام کتاب خداوند و بر طریقه و شریعت حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله و ندانستن شما احادیث آنحضرت را و حال آنکه فرمایشات او را قرآن تصدیق میکند و شما آیات قرآن را و احادیث آنحضرت را رد میکنید از جهت جهل شما و ترک کردن نظر با دقت و با بصیرت در مضامین آیات قرآن و به سبب اینکه شما جهل دارید بر تفسیر ناسخ و منسوخ قرآن و بر محکمات و متشابهات و بر اوامر و نواهی آیات آن .

    و دیگر اینکه به من خبر بدهید شما ؛ از حضرت سلیمان ابن داود پیغمر صلى الله علیه و آله زیرا که آنحضرت از خداوند سؤال نمود یک سلطنت که بعد از او بکسی داده نشده و خداوند آن سلطنت را به او عطا فرموده و با وجود آن سلطنت همیشه آن حضرت حق میگفت، و بر حق عمل میکرد و با همه ی این ما ندیدیم که خداوند این سلطنت را بر او عیب قرار بدهد و نه مؤمنین برای آنحضرت عیب بدانند؛

    و ایضاً قبل از او پدرش حضرت داود پادشاه بود و سلطنت داشت و قدرت تمام داشت و قبل از او حضرت یوسف پیغمبر صلی الله علیه بر پادشاه مصر گفت « اجْعَلْنِي عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ » (آیه 55 سوره یوسف) ؛ یعنی؛ مرا حکم کننده بکن بر خزینه های زمین مصر که رئیس مالیه باشم بدرستیکه من حفظ کننده اموال خزینه و علم به مصارف آنها دارم، و افراط و تفریط در صرف و خرج اموال نمیکنم، و بعد از این او پادشاهی مصر و اطراف آن را داشت تا بر یمن و مردمان از اطراف میآمدند و از مملکت او غلات و حبوبات میخریدند و او از جهت خوب قرار دادن فلاحت و زراعت اطراف ولایات به او محتاج بودند و با وجود این سلطنت و قدرت و ثروت که داشته همیشه حق میگفت و به حق عمل میکرد و ما نیافتیم کسی را که به آنحضرت عیب بگوید در خصوص ثروت و سلطنت و تدبیر کردن زراعت و فلاحت ؛

    و بعد از این ذوالقرنین که بنده صالح خداوند بود و خداوند را دوست میداشت و خداوند نیز او را دوست داشت و اسباب سلطنت را برای او فراهم فرمود و پادشاهی زمین مشرق و مغرب را بر او عطا فرموده بود و با وجود این همیشه حق میگفت و به حق عمل میکرد و ما ندیدیم کسی را که بر او عیب بگوید در این سلطنت، و پادشاه بودن او را و مالک شدن او را بر روی زمین عیب داند ؛

    پس شماها به آداب خداوند که بر پیغمبران یاد داده و تعلیم فرموده رفتار نمائید و بر مؤمنین واقعی که انبیاء و رسولان اویند تابع شوید، و در اقوال و افعال خودتان اکتفاء بکنید بر اوامر و نواهی خداوند در کتاب خود و بر احادیث حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله و ترک نمائید آنچه را که به شما اشتباه شود از آیات و روایات و از آنچه علم و یقین ندارید بر آنها که مبادا بدون علم چیزی بگوئید، و علم شریعت و قرآن و احادیث را بر اهل قرآن واگذارید و از ایشان یاد بگیرید و سؤال بکنید تا اینکه اجر داشته باشید و در نزد خداوند معذور شوید ، و در خیال و صدد طلب علم باشید از ناسخ قرآن و منسوخ آن و از محکمات و متشابهات آن و در تحصیل علم از حلال و حرام که در قرآن بیان شده، پس بدرستیکه دانستن اینها باعث قرب است به سوی خداوند و سبب ترقی و ثروت دنیا است و فهمیدن آنچه ذکر نمودم برای شما باعث رفع جهالت و نادانی است از شما ؛

    و بر احکام خداوندی و به رفتار پیغمبران که به شما نقل کردم جاهل نشوید و جهالت را بر اهل جهل واگذارید ، پس بدرستیکه اهل جهالت بسیار است و اهل علم به آنچه گفتم اندک است و همیشه جاهل زیادتر از اهل علمند و خداوند فرموده ؛ « وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ » (آیه 76 سوره یوسف) ؛یعنی ؛ در فوق هر صاحب علم یک نفر و یا چند نفر اعلم است تا اینکه برسد به خداوند و مبادا آنچه شما خیال کرده اید بر اعتقاد و گمان و ظن خودتان از آیات قرآن و احادیث حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله آن را واقع بدانید و موافق شرع اسلام قرار بدهید و از اهل علم قرآن و اهل بیت حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله سؤال نکنید، و به ضلالت و هلاکت و به فقر وفاقه و مسکنت واقع بشوید ، و از ترقیات دنیا باز بمانید و از ثروت محروم شوید، و اموال و املاک دنیا را ترک بکنید (تمام شد ترجمه حدیث با توضیح بعض الفاظ آن).

    • کافی ج 5 ص 65 ح 1

    احادیث در مورد کسب و کار و طریقه انبیاء و اوصیاء

    ✅️ و ایضاً در کافی بسند صحیح خود از فضل بن ابى قرة از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که؛

    حضرت امیر المؤمنین علیه السلام اغلب اوقات به دست خود بیل داری میکرد و زمین خراب را احیاء و آباد مینمود و قابل زراعت و فلاحت میکرد، و غلات بر میداشت و هم چنین بود حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله که دانه خرما را به دست خود می کاشت ، و بزرک و نخل میشد و بدرستیکه حضرت امیر المؤمنین علیه السلام یک هزار بنده آزاد کرد از مال خودش، و از زحمت دست خود که در املاک خودش عملیات میکرد و فلاحت مینمود.

    • کافی ج 5 ص 74 ح 2

    ✅️ و در کافی و فقیه بسند صحیح خودشان از ابی حمزه روایت کرده اند که گفت ؛

    من حضرت امام موسی کاظم علیه السلام را دیدم در زمین خودش علمیات میکرد در حالتیکه هر دو پای آنحضرت عرق کرده بود ؛

    پس عرض کردم ؛ فدایت شوم نوکران و خدمت گذاران شما کجایند که شما خودتان با این زحمت زیاد عملیات میکنید ؟

    فرمود ؛ ای ابی حمزه هر آینه با بیل به دست خود عملیات کرده آن کسی که از من و از پدرم افضل بوده ؛

    عرض کردم؛ آن کس کدام است که در زمین عملیات کرده ؟

    پس فرمود؛ آن کس حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله و حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و همه پدران من بودند که با دست خودشان در زمین خود عملیات میکردند و این بیل کاری عمل پیغمبران و رسولان و اوصیاء ایشان و بندگان صالح خداوند است .

    • کافی ج 5 ص 75 ح 10 | فقیه ج 3 ص 162 ح 3593

    احادیث در فضیلت جمع مال و تحصیل ثروت

    ✅️ و ایضاً در کافی و فقیه از حضرت صادق علیه السلام روایت کردند که حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله فرموده که ؛

    خوب مدد است (کسب و کار) بر پرهیزکاری از معصیتها غنی شدن و صاحب اموال بودن.

    • کافی ج 5 ص 71 ح 1 | فقیه ج 3 ص 156 ح 3570

    ✅️ و ایضاً بسند صحیح خودشان از ابن جمیع روایت کرده اند که حضرت صادق علیه السلام فرمود که ؛

    خیر نیست در کسیکه دوست نداشته باشد جمع کردن مال را از کسب و کار حلال که خودش را به آن حفظ بکند و دیون خود را ادا نماید و به آن مال صله ارحام کند .

    • کافی ج 5 ص 72 ح 5 | فقیه ج 3 ص 166 ح 3615

    ✅️ و ایضاً روایت کرده اند از ذریح که حضرت صادق علیه السلام فرمود؛

    خوب عون و مدد است دنیا بر آخرت .

    • کافی ج 5 ص 72 ح 8 | فقیه ج 3 ص 156 ح 3567

    اهمیت کسب و کار در احادیث

    ✅️ و در کافی از ابن ابی یعفور روایت کرده که شخصی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد که ؛

    ما طلب دنیا میکنیم و دوست میداریم که دنیا به ما اقبال بکند؟

    پس آنحضرت فرمود ؛ دوست میدارید دنیا را برای چه؟

    عرض کرد؛ از جهت گذران خود و عیال خودمان و به جهت صله ارحام و تصدق به فقراء و برای حج و عمره ؛

    پس آنحضرت فرمود ؛ اینکه میگوئی طلب دنیا نیست و بلکه طلب کردن آخرت است .

    • کافی ج 5 ص 72 ح 10

    ✅️ و در کافی و فقیه و تهذیب از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده اند که فرمود ؛

    غنی شدن (توسط کسب و کار حلال ) که تو را منع بکند از ظلم کردن خوبتر است از فقری که تو را وادار نماید بر معصیت نمودن .

    • کافی ج 5 ص 72 ح 11 | فقیه ج 3 ص 166 ح 3614 | تهذیب ج 6 ص 328 ح 904

    ✅️ و در کافی از زرارة روایت کرده که شخصی بخدمت حضرت صادق علیه السلام آمد و عرض کرد که ؛

    من مردی بدبخت شده ام و نمیتوانم به دست خودم کاری بکنم (کسب و کار) و خرید و فروش نمیکنم و قدرت آن ندارم و محتاج شده ام ؟

    پس آنحضرت فرمود؛ حمالی بکن و اگر با دست نمیتوانی برداری به سرت بردار و از مردمان بدون احتیاج باش با حمالی کردن و بدرستی که حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله یک سنگی را به دوش خود برداشت و به دیوار باغ خودش گذاشت و الان آن سنک در آن دیوار است و قدر آن سنک معلوم نیست.

    • کافی ج 5 ص 76 ح 14

    ✅️ و در کافی از شیبانی روایت کرده که گفت ؛

    حضرت صادق علیه السلام را دیدم و در دست او بیل بود و یک زیر جامه ی غلیظ پوشیده بود و در باغ خودش بیل کاری میکرد و عرق از پشت آنحضرت میریخت؛

    پس عرض کردم؛ فدایت شوم بیل را به من بده تا اینکه من آن کار را بکنم؛

    آنحضرت فرمود ؛ من دوست میدارم که مرد در طلب معیشت و گذران خود (در حالی که مشغول کسب و کار است) از گرمای آفتاب به زحمت واقع شود .

    • کافی ج 5 ص 76 ح 13

    احادیث در مذمت ترک خرید و فروش و کسب و کار و مذمت ترک دنیا

    ✅️ و در فقیه از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود ؛

    از شیعه ما نیست کسی که دنیا را ترک بکند از برای آخرت خودش و کسی که آخرت خود را ترک نماید از جهت دنیای خودش .

    • فقیه ج 3 ص 156 ح 3568

    ✅️ و ایضاً در فقیه از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود ؛

    عمل بکن برای دنیای خود چنان عمل کردنی که گویا تو در دنیا همیشه باقی خواهی بود یعنی عملیات تو باید محکم و بدون عیب باشد در دنیا تا اینکه دیگران بعد از تو از آن عمل منتفع شوند و در آن عمل نقص نباشد و عمل بکن از برای آخرت خودت گویا که تو فردا خواهی مرد یعنی عمل امروز را به فردا نگذار و بلکه آنچه بر تو واجب شد امروز از حقوق واجب همه آنها را امروز بجا بیاور .

    • فقیه ج 3 ص 156 ح 3569

    ✅️ و در کافی از فضل روایت کرده که گفت حضرت صادق علیه السلام به من فرمود که ؛

    امروز چکار کردی ؟

    عرض کردم ؛ امروز هیچ کاری و عملیاتی (کسب و کار) از برای معاش خودم نکرده ام ؛

    فرمود ؛ هرگاه چنین بکنید اموال شما تمام میشود ؛ و اینکار نکردن من برای آنحضرت بسیار بد آمد و سخت شد.

    • کافی ج 5 ص 148 ح 5

    ✅️ و در کافی از فضیل اعور روایت کرده که گفت معاذ ابن کثیر به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد که ؛

    من مال بسیار دارم و متمول شده ام و از این جهت خرید و فروش را میخواهم ترک بکنم ؛

    پس آنحضرت فرمود ؛ اگر اینکار را بکنی عقل تو کم میشود .

    • کافی ج 5 ص 148 ح 4

    ✅️ و در کافی از ابن سالم روایت کرده که گفت ؛

    به حضور حضرت صادق علیه السلام وارد شدیم و از ما حال ابن مسلم را پرسید ؛

    و عرض کردم که ؛ او خرید و فروش (کسب و کار) را ترک کرده ؛

    فرمود؛ عمل شیطان است ترک کردن خرید و فروش و این را سه مرتبه فرمود ؛

    و بعد از این فرمود ؛ آیا او ندانسته حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله متاع یک قافله را خرید که از شام آمده بودند و آن را فروخت و منفعت بسیار نمود در آن خرید و فروش و دیون خود را ادا نمود و باقی را در بین قرابت خودش قسمت کرد .

    • کافی ج 5 ص 75 ح 8

    ✍ و از امثال این احادیث در کتب اربعه (در باب اهمیت کسب و کار) بسیار است .

    ✍ تمام شد این رساله در ساعت هشتم از روز هشتم از ماه هشتم از سال هشتم از دهه ی پنجم از صد چهارم از هزار دوم از هجرت نبوی صلى الله علیه و آله

    اپلیکیشن احکام

    یکی از جامع ترین برنامه ها در بیان مسائل احکام از عبادات شرعیه و قوانین عملیه اسلام که طبق آیات قرآنیه و احادیث محکمات و صحیحه از کتب اربعه گرد آوری شده دانلود بفرمایید.

    جهت دانلود اپلیکیشن احکام و قانون الاسلام کلیک کنید :   بازار   |   مایکت | و جهت دانلود سایر اپلیکیشن ها

    پاسخ به سوالات

    در رابطه با احکام این ماده اگر مشکلی یا سوالی دارید از طریق دیدگاه ها در انتهای صفحه اقدام نمایید؛ حتی میتوانید پیج اینستاگرام ما رو فالو داشته باشید و سوالات مربوطه رو از طریق دایرکت یا کامنت ها بپرسید.

    اللهم عجل لولیک الفرج

    دیدگاهتان را بنویسید

    آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای مورد نیاز با * مشخص شده است

    نوشتن دیدگاه