کتاب هدایة الحائرین در رد غلات و مفوضه

مؤلف : از مریدان عالم بزرگوار سید حسین موسوی عرب باغی
بروز رسانی شده در 2 هفته قبل

جهت مطالعه آنلاین روی جلد کتاب جلد کتاب کلیک کنید

این موضوع محتوای کتاب هدایة الحائرین در رد غلات و مفوضه میباشد.
دانلود کتاب

تعداد دانلود

18
پیج اینستاگرام ما
فهرست آنچه در این ماده میخوانید
    برای شروع تولید جدول مطالب ، یک هدر اضافه کنید

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مقدمه کتاب

    الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِی وَفَّقَنِی لِتَأْلِیفِ هٰذَا الْکتَابِ “هِدَایةِ الْحَائِرِینَ”، فِی بَیانِ الْمَقَامِ الْحَقِّ لِأَئِمَّةِ الدِّینِ وَ الرَّدِّ عَلَى ضَلَالَاتِ الْغُلَاةِ وَ الْمُفَوِّضَةِ، کمَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِی کتَابِهِ الْمُبِینِ وَ نَطَقَ بِهِ سَیدُ الْمُرْسَلِینَ بِأَوْضَحِ التَّبْیینِ، وَ أَوْصِیائِهِ الْهَادِینَ، تِبْیاناً لِلْعَالَمِینَ. صَلَّىٰ اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بِعَدَدِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ وَ أَحْصَاهُ کتَابُهُ. وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَىٰ أَهْلِ الْغُلُوِّ وَ التَّفْوِیضِ وَ عَلَى کلِّ مَنِ اتَّبَعَ سَبِیلَهُمْ وَ أَضَلَّ بِشُبُهَاتِهِ عِبَادَ اللَّهِ عَنْ سَبِیلِ الْیقِینِ، وَ مَا یضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ هُمُ الْخَاسِرُونَ.

    شکر و سپاس خداوندی که مرا بر تألیف کتاب «هدایة الحائرین» موفق نمود؛ در بیان جایگاه حقیقی ائمه دین و رد گمراهی‌های غلات و مفوضه؛ همان‌گونه که خداوند آن را در کتاب مبینش نازل فرموده و سرور فرستادگان با روشن‌ترین بیان به آن سخن گفته، و اوصیای هدایتگرش برای روشنگری برای جهانیان آن را بیان کرده‌اند. درود خداوند بر او و خاندانش باد به عدد آنچه علمش بدان احاطه دارد و کتابش آن را برشمرده است. و لعنت دائمی خداوند بر اهل غلو و تفویض و بر هر کس که از راه آنان پیروی کند و با شبهات خود بندگان خدا را از راه یقین گمراه سازد؛ و ایشان گمراه نمی‌کنند مگر خودشان را و ایشان همان زیانکارانند.

    ✍ بی‌شک، شناخت جایگاه والای ائمه اطهار علیهم السلام در دین مبین اسلام، که پس از نبی مکرم صلی الله علیه و آله، از اساسی‌ترین ارکان اعتقادات شیعه امامیه به شمار می‌رود، امری حیاتی است و فهم صحیح مقام و منزلت این بزرگواران، پیراسته از هرگونه غلو و تفویض، از اهمیت بسزایی برخوردار است.

    ✍ متاسفانه، در طول تاریخ اسلام، همواره جریاناتی با عقاید انحرافی غلوآمیز یا تفویض‌گرایانه کوشیده‌اند تا این فهم ناب و خالص را مخدوش سازند و موجب سرگردانی و اشتباه در اعتقاد برخی از محبان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام شده‌اند. از این رو، با درک عمیق این دغدغه و با نیت صیانت از خلوص اعتقادات حقه و روشنگری برای کسانی که در این وادی دچار تحیر و سرگردانی گشته‌اند، به تألیف این اثر همت گمارده شد تا با تمسک به ثقلین ، راه صحیح اعتقاد در مورد ائمه اطهار علیهم السلام، برای همگان آشکار و نمایان گردد.


    مقدمه ای در تعریف غلو و تفویض

    ✍ برادر دینی من بدان که در حوزه اعتقادات شیعه، شناخت دقیق فرقه‌ها و جریان‌های فکری انحرافی که در طول تاریخ پدید آمده‌اند، امری ضروری است تا بتوان مرز میان تعالیم اصیل مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و بدعت‌ها و انحرافات را به وضوح شناخت. در این میان، دو فرقه ی انحرافی به نام‌های غلات و مفوضه قرار دارند که شناخت تعاریف لغوی و اصطلاحی آن‌ها کلید فهم بطلانشان است.

    ✍ واژه غلو در لغت به معنای تجاوز از حد و اندازه، زیاده‌روی، و بالا بردن چیزی بیش از جایگاه واقعی آن است. در اصطلاح کلامی، غلو به اعتقادی گفته می‌شود که قائل به الوهیت (خدایی)، یا دارا بودن صفات و اختیارات اختصاصی الهی برای مخلوقات، به‌ویژه ائمه اطهار علیهم السلام، فراتر از مقام بندگی محض ایشان در برابر خداوند متعال است؛ به عبارت دیگر، غالی و غالیان کسانی هستند که ائمه علیهم السلام را تا مرتبه خدایی یا شریک در ذات و صفات انحصاری الهی بالا می‌برند. 

    ✍ اما تفویض در لغت به معنای واگذار کردن کار به کسی، سپردن، و حواله دادن است. در اصطلاح کلامی، تفویض به باوری اطلاق می‌شود که معتقد است خداوند متعال امر خلق کردن، رزق دادن، زنده نمودن و میراندن را به ائمه اطهار علیهم السلام (یا دیگران) واگذار کرده است تا ایشان به صورت مستقل و با اذن تکوینی در این امور تصرف و اقدام نمایند. 

    ✍ با این تعاریف، مشخص می‌شود که نقطه اشتراک اصلی هر دو فرقه غلات و مفوضه، هر چند با تفاوت‌هایی در درجه و نوع، در این است که مقامات، صفات، افعال یا اختیاراتی را که ذاتاً یا انحصاراً مختص خداوند یگانه و بی‌همتاست، به مخلوق و بندگان مقرب الهی نسبت می‌دهند و این، تضاد آشکاری با اصل بنیادین توحید در تمام مراتب آن دارد و از این رو، همواره از مهمترین انحرافات اعتقادی و موجب خروج از ایمان و تشیُع قلمداد شده‌اند و همواره توسط ائمه علیهم السلام و علمای بزرگ شیعه مطرود و محکوم شده‌اند و شناختشان برای حفظ ایمان ضروری است.


    مقدمه و پیش زمینه ی مهم و قابل توجه

    ✍قبل از اینکه آیات و احادیث صریح و صحیحه اهل بیت علیهم السلام را که مستقیماً در رد عقاید غلات و مفوضه وارد شده‌اند، بیان کنیم، لازم است توجه شما را به مجموعه ای از احادیث مهم و روشنگر در این زمینه که از منابع معتبر و مورد وثوق نقل شده‌اند جلب نماییم.

    (حدیث اول)

    ✅️ فی کتاب قواعد الإسلام للعالم الجلیل السید حسین عرب باغی رضوان الله علیه عن الکافی عن الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّیارِی عَنْ أَبِی یعْقُوبَ الْبَغْدَادِی قَالَ؛ قَالَ ابْنُ السِّکیتِ لِأَبِی الْحَسَنِ ع‏ فَمَا الْحُجَّةُ عَلَى الْخَلْقِ الْیوْمَ قَالَ فَقَالَ ع الْعَقْلُ یعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَى اللَّهِ فَیصَدِّقُهُ وَ الْکاذِبُ عَلَى اللَّهِ فَیکذِّبُه‏.

    عالم بزرگوار سید حسین موسوی عرب باغی رضوان الله علیه در کتاب قواعد الاسلام روایت نموده که در کافی از امام موسی کاظم علیه السلام روایت کرده که از او سؤال کردند که ؛

    امروز حجت خداوند بر خلق چیست؟

    حضرت فرمود؛ حجت خداوند عقل است که شخص با عقل، صادق را از کذاب تمیز میدهد و صادقین را تصدیق و کاذبین را تکذیب میکند .

    • قواعد الاسلام عالم بزرگوار عرب باغی ج 1 ص 176  |    کافی ج 1 ص 24 ح 20  |  بحارالانوار ج 17 ص 210 ح 15  |  احتجاج طبرسی ج 2 ص 432 

    ✍ از این حدیث شریف که عالم بزرگوار سید حسین موسوی عرب باغی رضوان الله علیه در کتاب قواعد الاسلام، از کتاب شریف کافی نگاشته است، ظاهر می‌شود که اگر شخصی عاقل بوده و صاحب عقل سلیم باشد، به درستی می‌تواند قول و خبر صادقین را از خبر کذب و باطل تشخیص دهد و با پیروی از دلایل روشن از قرآن و احادیث صحیح، تابع صادقین شود و از افتادن در دام فرقه‌های گمراهی چون غاليان و مفوضه در امان بماند.

    (حدیث دوم)

    ✅️ فی کتاب قواعد الإسلام للعالم الجلیل السید حسین عرب باغی رضوان الله علیه عن مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَیاشِی فِی تَفْسِیرِهِ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع؛ أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع هَلْ تَصِفُ رَبَّنَا نَزْدَادُ لَهُ حُبّاً وَ بِهِ مَعْرِفَةً فَغَضِبَ‏ وَ خَطَبَ‏ النَّاسَ‏ فَقَالَ فِیمَا قَالَ عَلَیک یا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا دَلَّک عَلَیهِ الْقُرْآنُ مِنْ صِفَتِهِ وَ تَقَدَّمَک فِیهِ الرَّسُولُ مِنْ مَعْرِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَایتِهِ فَإِنَّمَا هِی نِعْمَةٌ وَ حِکمَةٌ أُوتِیتَهَا فَخُذْ مَا أُوتِیتَ وَ کنْ مِنَ الشَّاکرِینَ وَ مَا کلَّفَک الشَّیطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَیسَ عَلَیک فِی الْکتَابِ فَرْضُهُ وَ لَا فِی سُنَّةِ الرَّسُولِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى أَثَرُهُ فَکلْ عِلْمَهُ إِلَى اللَّهِ وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ عَلَى قَدْرِ عَقْلِک فَتَکونَ مِنْ الْهَالِکین‏‏.

    ایضا عالم بزرگوار سید حسین موسوی عرب باغی رضوان الله علیه در کتاب قواعد الاسلام روایت نموده که شیخ عیاشی از امام جعفر صادق علیه السلام در تفسیرش روایت کرده که امیر المؤمنین صلوات الله علیه فرمود ؛

    آنچه قرآن بتو دلالت کرده از اوصاف خداوند و یا فرمایشات یقینی رسول الله صلی الله علیه و آله در شناختن اوصاف خداوند دلیل شده ، پس آنها را پیشوای خود قرار بده و غنی شو با نور هدایت آنها از قول دیگران و آنچه شیطان دانستن آن را به تو تکلیف کرده از آنچه در قرآن و یا در طریقه رسول الله صلی الله علیه و آله و یا در احادیث صحیحه اهل بیت آنحضرت نیست پس علم آن را به خداوند واگذار بکن و عظمت خداوند را بقدر عقل و فهم خود قرار مده پس از هلاک شوندگان میشوی.

    • قواعد الاسلام عالم بزرگوار عرب باغی ج 1 ص 178  |  بحارالانوار ج 3 ص 257 ح 1  |  البرهان ج 1 ص 599 ح 1607   |   مستدرک الوسائل ج 12 ص 247 ح 14016

    (حدیث سوم)

    ✅️ وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ یهْلِک‏ أَصْحَابُ الْکلَامِ‏ وَ ینْجُو الْمُسَلِّمُونَ إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ.

    در کتاب توحید از ابو بصیر روایت کرده که امام جعفر صادق علیه السلام فرمود؛

    هلاک میشوند صاحبان کلام و گفتگو کنندگان اصول دین با عقل و قاعده خودشان و نجات مییابند تسلیم شونده ها بقول ما ، و بدرستیکه تسلیم کنندگان بر ما نجبایند.

    • قواعد الاسلام عالم بزرگوار عرب باغی ج 1 ص 178  |  بحارالانوار ج 2 ص 132 ح 22  |  البرهان ج 5 ص 861 ح 12102   |   اعتقادات امامیه صدوق ج 1 ص 43

    (حدیث چهارم)

    ✅️ فی کتاب قواعد الإسلام للعالم الجلیل السید حسین عرب باغی رضوان الله علیه فی الکافی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ رَفَعَهُ عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ‏ قَالَ؛ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع بِمَا أُوَحِّدُ اللَّهَ‏ فَقَالَ یا یونُسُ لَا تَکونَنَّ مُبْتَدِعاً مَنْ نَظَرَ بِرَأْیهِ هَلَک وَ مَنْ تَرَک أَهْلَ بَیتِ نَبِیهِ ص ضَلَّ وَ مَنْ تَرَک کتَابَ اللَّهِ وَ قَوْلَ نَبِیهِ کفَر.

    عالم بزرگوار سید حسین موسوی عرب باغی رضوان الله علیه در کتاب قواعد الاسلام روایت نموده که در کافی از یونس بن عبد الرحمن روایت کرده است که به امام موسی کاظم علیه السلام عرض کردم که ؛

    خداوند را چگونه توحید نمایم ؟ یعنی چگونه خداوند را به یگانگی بشناسم؟

    حضرت فرمود؛ یا یونس البته بدعت گذار و اهل بدعت مباش، هر که با رأی خود (در اصول دین و فروع آن) نظر بکند هلاک می شود و هر که ترک کند اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله را گمراه می گردد و هر که کتاب الله و فرمایش رسول الله صلی الله علیه و آله را ترک بکند کافر می شود.

    • قواعد الاسلام عالم بزرگوار عرب باغی ج 1 ص 177  |  کافی ج 1 ص 56 ح 10   |  اثبات الهداة ج 1 ص 79 ح 3   |   وسائل الشیعه ج 27 ص 40 ح 33157

    (حدیث پنجم)

    ✅️ عَنِ ابْنِ مُسْکانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ مَنْ لَمْ یعْرِفْ أَمْرَنَا مِنَ الْقُرْآنِ لَمْ یتَنَکبِ الْفِتَن‏‏.

    در تفسیر عیاشی از ابن مسکان روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود؛

    هر که امامت و ولایت ما اهل بیت علیهم السلام را از قرآن نشناسد از فتنه ها خاطر جمع نمیشود.

    • قواعد الاسلام عالم بزرگوار عرب باغی ج 1 ص 177  |  تفسیر عیاشی ج 1 ص 13 ح 1   |  بحار الانوار ج 89 ص 115 ح 5   |   وافی ج 1 ص 242 ح 177

    (حدیث ششم)

    ✅️ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏؛ (الی قوله) إِنَّ الْمُؤْمِنَ‏ لَمْ یأْخُذْ دِینَهُ عَنْ رَأْیهِ وَ لَکنْ أَتَاهُ مِنْ‏ رَبِّهِ‏ فَأَخَذَهُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ یرَى یقِینُهُ فِی عَمَلِهِ وَ الْکافِرَ یرَى إِنْکارُهُ فِی عَمَلِهِ فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ مَا عَرَفُوا أَمْرَهُمْ فَاعْتَبِرُوا إِنْکارَ الْکافِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ بِأَعْمَالِهِمُ الْخَبِیثَةِ.

    عالم بزرگوار سید حسین موسوی عرب باغی رضوان الله علیه در کتاب قانون الاسلام روایت نموده که در کافی به سند صحیح خود از حضرت امیرالمومنین علیه السلام روایت کرده که فرمودند؛

    همانا مؤمن قانون و دین اسلام خود را اخذ نکرده از رأی وظن ، و بلکه آن قانون از جانب خداوند به توسط رسول او آمده و مؤمن آن را اخذ کرده با علم و یقین؛ و بدرستیکه دیده میشود اطمینان خاطر مؤمن به فرمایش خداوند و رسول او در عمل او به قانون خود، زیرا از ظن و رأی نخواهد شد عمل او ، و دیده میشود انکار کافران در عمل آنها، زیرا اعمال آنها از روی قانون اسلام نیست ، پس قسم یاد میکنم به خداوندی که جان من درید قدرت اوست نشناختند اغلب مردمان قانون اسلام را و ندانستند که از کدام کسان اخذ نمایند ، پس شما ها امتحان بکنید انکار کردن کافران و منافقان را به قانون اسلام از اعمال زشت آن به ضد آن قانون.

    • قانون الاسلام عالم بزرگوار عرب باغی ج 1 ص 6 – 7  |   کافی ج 2 ص 45 ح 1   |  بحارالانوار ج 65 ص 311 ح 4  |  محاسن ج 1 ص 222 ح 135   |   وافی ج 4 ص 141 ح 1732

    ✍در این حدیث شریف از امیرالمؤمنین علیه السلام، که عالم بزرگوار سید حسین موسوی عرب باغی رضوان الله علیه در کتاب قانون الاسلام در تبیین آن سخن فرموده است، اصلی بنیادین را در شناخت دین صحیح و تمیز آن از انحرافات به ما می‌آموزد.

    ✍همان‌طور که حضرت فرموده‌اند، مؤمن واقعی کسی است که دین خود را از رأی و گمان شخصی نگرفته، بلکه آن را مستقیماً از جانب پروردگارش از طریق پیامبر و اهل بیت علیهم السلام دریافت کرده است، در مقابل، انکار کافر در عمل نادرست او دیده می‌شود.

    ✍با استناد به این اصل، روشن می‌شود که کسانی مانند پیروان فرقه‌های غلات و مفوضه، دین خود را نه از منبع اصلی و الهی، بلکه از رأی‌های شخصی، خیالات واهی، و روایات جعلی و ساختگی گرفته‌اند که این دقیقاً مصداق گرفتن دین از «رأی» است. همچنین، «اعمال خبیثه» و پیامدهای ناگوار عقیدتی این فرقه‌ها، مانند ترویج شرک، تحریف معارف الهی، و ایجاد تفرقه در جامعه دینی، نشانه و گواه بر انکار و عدم شناخت صحیح ایشان از «قانون اسلام» و جایگاه واقعی ائمه علیهم السلام است.

    (حدیث هفتم)

    ✅️ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِمْرَانَ رضی الله عنه عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِی قَالَ؛ دَخَلْتُ عَلَى سَیدِی عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ ع فَلَمَّا أَبْصَرَنِی قَالَ لِی مَرْحَباً بِک یا أَبَا الْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِینَا حَقّاً قَالَ فَقُلْتُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَیک دِینِی فَإِنْ کانَ مَرْضِیاً أَثْبُتُ عَلَیهِ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ هَاتِ یا أَبَا الْقَاسِمِ فَقُلْتُ إِنِّی أَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى وَاحِدٌ- لَیسَ کمِثْلِهِ شَی‏ءٌ خَارِجٌ مِنَ الْحَدَّینِ حَدِّ التَّعْطِیلِ (وَ حَدِّ الْإِبْطَالِ‏) وَ حَدِّ التَّشْبِیهِ وَ إِنَّهُ لَیسَ بِجِسْمٍ وَ لَا صُورَةٍ وَ لَا عَرَضٍ وَ لَا جَوْهَرٍ بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ الْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ الصُّوَرِ وَ خَالِقُ الْأَعْرَاضِ وَ الْجَوَاهِرِ وَ رَبُّ کلِّ شَی‏ءٍ وَ مَالِکهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ وَ إِنَّهُ حَکیمٌ لَا یفْعَلُ الْقَبِیحَ وَ لَا یخِلُّ بِالْوَاجِبِ وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِیینَ فَلَا نَبِی بَعْدَهُ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَ إِنَّ شَرِیعَتَهُ خَاتِمَةُ الشَّرَائِعِ لَا شَرِیعَةَ بَعْدَهَا إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْخَلِیفَةَ وَ والی (وَلِی‏) الْأَمْرِ بَعْدَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَینُ ثُمَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِی بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی ثُمَّ أَنْتَ یا مَوْلَای فَقَالَ ع وَ مِنْ بَعْدِی الْحَسَنُ ابْنِی وَ کیفَ النَّاسُ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَقُلْتُ وَ کیفَ ذَلِک یا مَوْلَای قَالَ ع لِأَنَّهُ لَا یرَى شَخْصُهُ وَ لَا یحِلُّ ذِکرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى یخْرُجَ فَیمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً قَالَ فَقُلْتُ أَقْرَرْتُ وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِیهُمْ وَلِی اللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِیتَهُمْ مَعْصِیةُ اللَّهِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْمِعْرَاجَ حَقٌّ وَ الْمُسَاءَلَةَ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَ إِنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌ‏ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ لا رَیبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَقُولُ إِنَّ الْفَرَائِضَ الْوَاجِبَةَ بَعْدَ الْوَلَایةِ الصَّلَاةُ وَ الزَّکاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الْجِهَادُ وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ وَ حُقُوقُ الْوَالِدَینِ فَقُلْتُ هَذَا دِینِی وَ مَذْهَبِی وَ عَقِیدَتِی وَ یقِینِی قَدْ أَخْبَرْتُک بِهِ فَقَالَ عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ ع یا أَبَا الْقَاسِمِ هَذَا وَ اللَّهِ دِینُ اللَّهِ الَّذِی ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَیهِ ثَبَّتَک اللَّهُ‏ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَة.

    در کتاب مجالس و صفات الشیعه و توحید و اکمال الدین بسند صحیح از حضرت عبدالعظیم حسنی روایت نموده که به حضور مبارک امام علی نقی علیه السلام وارد شدم؛

    پس هنگامی که مرا دید، به من فرمود؛ خوش آمدی ای ابا القاسم، تو براستی ولیّ ما (دوست و پیرو حقیقی ما) هستی.

    پس گفتم؛ ای فرزند رسول خدا، من می‌خواهم دینم را بر شما عرضه کنم، پس اگر مورد رضایت بود، بر آن ثابت بمانم تا خداوند عزّ و جلّ را ملاقات کنم.

    آنحضرت فرمود ؛ بلی بگو؛

    گفتم ؛ شهادت دارم به وحدانیت خداوند؛ چیزی مانند او نیست. او خارج از دو حد است؛ حد تعطیل (نعوذبالله انکار صفات الهی یا بی‌خاصیت دانستن ذات الهی) و حد تشبیه (مانند کردن خدا به مخلوقات)؛ و او نه جسم است، و نه صورت، و نه عرض، و نه جوهر ؛ بلکه او آفریننده اجسام است و صورت‌بخش صورت‌ها و خالق عرض‌ها و جوهرها و پروردگار هر چیز و مالک آن و ایجادکننده و پدیدآورنده آن است. و او حکیم است که کار زشت انجام نمی‌دهد و به واجب خلل وارد نمی‌کند.

    گواهی میدهم که محمد، بنده و رسول او و خاتم پیامبران است؛ پس پیامبری بعد از او تا روز قیامت نیست. و همانا شریعت او، خاتمه شرایع است؛ پس شریعتی بعد از آن تا روز قیامت نیست.

    و معتقدم و می‌گویم که امام و خلیفه و ولی امر بعد از او، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ سپس حسن؛ سپس حسین؛ سپس علی بن الحسین؛ سپس محمد بن علی؛ سپس جعفر بن محمد؛ سپس موسی بن جعفر؛ سپس علی بن موسی؛ سپس محمد بن علی علیهم السلام؛ سپس شما ای مولای من .

    پس آنحضرت فرمود؛ و بعد از من، فرزندم حسن عسکری علیه السلام است. و مردم با جانشین بعد از او چگونه خواهند بود؟

    پس گفتم؛ و آن چگونه است ای مولای من؟

    فرمود؛ زیرا شخص او دیده نمی‌شود، و ذکر نام او جایز نیست تا زمانی که خروج کند و زمین را پر از قسط و عدل نماید، همان‌گونه که پر از ظلم و جور شده است.

     عبد العظیم گفت؛ عرض کردم پس من اقرار کردم به آنچه درباره امام بعدی و قائم فرمودید و می‌گویم که دوستدار ایشان دوستدار خداست، و دشمن ایشان دشمن خداست، و اطاعت ایشان اطاعت خداست، و نافرمانی ایشان نافرمانی خداست. و معتقدم که معراج پیامبر حق است، و پرسش در قبر حق است، و همانا بهشت حق است، و جهنم حق است، و صراط حق است، و میزان حق است؛ و همانا قیامت آمدنی است و شکی در آن نیست، و همانا خداوند کسانی را که در قبرها هستند، برمی‌انگیزد.

    و اعتقاد میکنم بر اینکه عبادات قانون اسلام که از جانب خداوند واجب شده بعد از اعتقاد بر امامت و نماز و زکوة و روزه ماه رمضان و حج و جهاد و امر بمعروف و نهی از منکر و حقوق والدین است ؛ پس گفتم؛ این دین و مذهب و عقیده و یقین من است که به شما خبر دادم.

    پس آنحضرت فرمود؛ اینکه بیان کردی قسم بخداوند دین خداوند است که از برای مردمان اختیار فرموده پس در این دین باش و خداوند تو را در دنیا و آخرت ثابت فرماید.

    • قانون الاسلام عالم بزرگوار عرب باغی ج 1 ص 7  |   صفات الشیعه ص ۴۸ ح ۶۸  |  امالی صدوق ص 338 ح ۲۴  |  بحار الانوار ج 66 ص 1 ح 1

    (حدیث هشتم)

    ✅️ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِی عَنْ فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یقُولُ‏ کلَّمَا لَمْ یخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَیتِ فَهُوَ بَاطِل‏.

    و در بصائر الدرجات سعد بن عبدالله و محمد بن حسن صفّار هر دو به سند صحیح خود از فضیل روایت کرده اند که حضرت باقر علیه السلام فرمود؛

    هر حکمی که از اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله صادر نشود، پس آن حکم باطل است.

    • قانون الاسلام مرحوم عرب باغی ج 2 ص 12   |   بصائر الدرجات ج 1 ص 511 ح 21   |   بحار الانوار ج 2 ص 94 ح 32   |   وسائل الشیعه ج 27 ص 74 ح 33236

    (حدیث نهم)

    ✅️ مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ صَفْوَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَینِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلَینِ مِنْ أَصْحَابِنَا یکونُ بَینَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِی دَینٍ (الی قوله ی) قَالَ انْظُرُوا إِلَى مَنْ کانَ مِنْکمْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکامَنَا فَارْضَوْا بِهِ حَکماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیکمْ حَاکماً فَإِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا بِحُکمِ اللَّهِ قَدِ اسْتَخَفَّ وَ عَلَینَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْک بِاللَّهِ.

    در کافی و تهذیب و استبصار بسند خود از عمر بن حنظله روایت کرده اند که گفت از حضرت صادق علیه السلام سئوال کردم ؛

    از دو مرد از اصحاب ما که در بین ایشان نزاع شده در دین؟

    (تا آنکه فرمود) نظر میکنند بر آن کسی که از شما باشد از آن کسانی که روایت بکند حدیث ما را و نظر بکند به حلال و حرام ما و معرفت برساند به احکام ما پس در این صورت بر حاکم بودن او راضی شوید ، پس بدرستیکه به تحقیق من او را حاکم قرار دادم بر شما ، پس وقتی که حکم کرد با حکم ما پس از او قبول نشد پس بدرستیکه به حکم خداوند استخفاف شده ، و بر ما رد شده و رد کننده ما رد کننده بر خداوند است و آن هم در حد شرک است به خداوند.

    • صراط السوی مرحوم عرب باغی ص 90  |  کافی ج 7 ص 412 ح 5   |   تهذیب الاحکام ج 6 ص 218 ح 514   |   وافی ج 16 ص 902 ح 16370

    (حدیث دهم)

    ✅️ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَ اللَّهِ‏ مَا جَعَلَ‏ اللَّهُ‏ لِأَحَدٍ خِيَرَةً فِي اتِّبَاعِ غَيْرِنَا وَ إِنَّ مَنْ وَافَقَنَا خَالَفَ عَدُوَّنَا وَ مَنْ وَافَقَ عَدُوَّنَا فِي قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ.

    در وسائل از بن حصین و او بسند خود از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود؛

     قسم به خدا، خداوند قرار نداده برای احدی خیری در تابع بودن بر غیر ما و بدرستیکه کسیکه برما موافق باشد مخالفت دشمنان ما میکند و هر که موافق اعداء ما باشد در قول و یا در عمل پس او از ما نیست و ما از او نیستیم .

    • صراط السوی مرحوم عرب باغی ص 66   |   وسائل الشیعه ج 27 ص 119 ح 33366   |   فصول المهمه ج 1 ص 577 ح 10   |   هدایة الامة ج 8 ص 379 ح 9 

    (حدیث یازدهم)

    ✅️ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ‏ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا وَ هُوَ مُتَمَسِّكٌ بِعُرْوَةِ غَيْرِنَا.

    در بحار از کتاب صفات الشيعه بسند خود از مفضل روایت کرده که حضرت صادق علیه السلام فرمود؛

     دروغ گفته آنکسیکه گمان میکند که او شیعه ما است و حال آنکه او تمسك ميكند بعروه وطريقه واحاديث غير ما اهلبيت.

    • صراط السوی مرحوم عرب باغی ص 50   |   صفات الشیعه ص 3 ح 4   |   بحار الانوار ج 2 ص 98 ح 49   |   معانی الاخبار ص 399 ح 57

    (حدیث دوازدهم)

    ✅️ وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَیوبَ بْنِ نُوحٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ؛‏ إِذَا وَرَدَ عَلَیکمْ حَدِیثَانِ مُخْتَلِفَانِ فَاعْرِضُوهُمَا عَلَى کتَابِ اللَّهِ- فَمَا وَافَقَ کتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کتَابَ اللَّهِ فَرُدُّوهُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوهُمَا فِی کتَابِ اللَّهِ- فَاعْرِضُوهُمَا عَلَى أَخْبَارِ الْعَامَّةِ- فَمَا وَافَقَ أَخْبَارَهُمْ فَذَرُوهُ وَ مَا خَالَفَ أَخْبَارَهُمْ فَخُذُوهُ.

    از ابی جعفر بن بابویه (شیخ صدوق) از پدرش، از سعد بن عبد الله، از ایوب بن نوح، از محمد بن ابی عمیر، از عبد الرحمن بن ابی عبد الله روایت شده که امام صادق علیه السلام فرمود؛

    هرگاه دو حدیث متفاوت به شما رسید، آن دو را بر کتاب خدا (قرآن) عرضه کنید. پس آنچه با کتاب خدا موافق بود، آن را بگیرید و آنچه با کتاب خدا مخالف بود، آن را رد کنید. و اگر آن دو حدیث را در کتاب خدا نیافتید، آن دو را بر اخبار عامه (روایات مخالفین) عرضه کنید. پس آنچه با اخبار آن‌ها موافق بود، آن را رها کنید، و آنچه با اخبار آن‌ها مخالف بود، آن را بگیرید.

    • بحار الانوار ج 2 ص 235 ح 20   |   وسائل الشیعه ج 27 ص 118 ح 33362

    ✍این حدیث شریف به مؤمنان هشدار می‌دهد که در اعتقاد نمودن و نقل کردن و عمل نمودن بر احادیث، کورکورانه عمل نکنند و هر روایتی را، بدون عرضه بر قرآن و احادیث صحیحه نپذیرند، تا از افتادن در دام گمراهی‌هایی مانند غلو و تفویض که از طریق روایات جعلی و تحریف شده ترویج می‌شوند، در امان بمانند.

    (حدیث سیزدهم)

    ✅️ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیاشٍ عَنْ سُلَیمِ بْنِ قَیسٍ الْهِلَالِی قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیاً ع یقُولُ‏؛ (الی قوله ی) إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یأْمُرُ بِمَعْصِیتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی‏ الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یأْمُرُونَ بِمَعْصِیتِهِ.

    و مرحوم صدوق در کتاب خصال از سلیم بن قیس در حدیث مفصل روایت کرده که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود؛

    اطاعت مردمان منحصر است به فرمایش خداوند و به فرمایش پیغمبر صلی الله علیه و آله او و به فرمایشات اولی الأمر و خداوند امر کرده به اطاعت رسول خود زیرا که حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله معصوم است و شخص معصوم امر نمیکند بر معصیت خداوند و امر فرموده بر اطاعت اولی الأمر، زیرا که ایشان معصومند و امر نمیفرمایند بر معصیت خداوند.

    • قانون الاسلام مرحوم عرب باغی ج 2 ص 12   |   خصال ج 1 ص 139 ح 158   |   بحار الانوار ج 72 ص 337 ح 8   |   کتاب سلیم بن قیس هلالی ج 2 ص 884

    (حدیث چهاردهم)

    ✅️ عَنْ عِمْرَانَ اَلْحَلَبِی‌ ، قَالَ‌؛ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ‌ یقُولُ‌؛  إِنَّکمْ أَخَذْتُمْ هَذَا اَلْأَمْرَ مِنْ جَذْوِهِ‌ یعْنِی مِنْ أَصْلِهِ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ‌؛ أَطِیعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ‌ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکمْ‌ وَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ‌ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ‌؛ مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا، لاَ مِنْ قَوْلِ فُلاَنٍ‌، وَ لاَ مِنْ قَوْلِ فُلاَنٍ‌.

    از عمران حلبی روایت شده است که گفت؛ شنیدم امام صادق علیه السلام)فرمودند؛

    همانا شما امر دین را از جذوه آن یعنی از اصل و ریشه آن، از قول خداوند بگیرید که فرمود «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و صاحبان امر را اطاعت کنید» و از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود؛ (دو چیز) که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد، اخذ کنید، نه از سخن فلان و فلان.

    • تفسیر عیاشی ج 1 ص 251 ح 172   |   بحار الانوار ج 23 ص 293 ح 27   |   البرهان ج 2 ص 113 ح 2496

    ✍ به این آیه شریفه نیز دقت کنید ؛

    قال الله تعالی ؛ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِک خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ».

    یعنی «ای اهل ایمان از خدا و از پیامبر و صاحبان امر (که امامان از اهل بیت اند) اطاعت کنید. و اگر درباره چیزی نزاع داشتید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، آن نزاع را به خدا و پیامبر ارجاع دهید؛ این برای شما بهتر و از نظر عاقبت نیکوتر است.».

    • سوره نساء آیه 59

    ✍این آیه شریفه یکی از جامع‌ترین و مهم‌ترین آیات قرآن کریم در تبیین ساختار مرجعیت دینی و نظام هدایت در اسلام است که مؤمنان را به اطاعت مطلق از خداوند و پیامبرش و اولی الامر فرامی‌خواند.

    ✍مضمون اصلی این آیه و حدیث شریف برای هر مسلمانی، به‌ویژه برای کسانی که در فهم اصول دین دچار خطا شده‌اند، این است که در صورت بروز هرگونه اختلاف و نزاع در امور دینی چه در اصول اعتقادی و چه در فروع فقهی باید به مرجع اصلی بازگردند که رجوع به قرآن کریم که کلام خداست و رجوع به پیامبر خدا و اهل بیت آنحضرت که همان رجوع به احادیث صحیح و سنت قطعی است .

    ✍ این آیه به صراحت راه را بر هرگونه اجتهاد شخصی، رأی‌ و ظن بی‌اساس و عناد کردن در دین می‌بندد.

    ✍بردران من چنانکه واضح است بر همه خلق الهی طبق این آیه شریفه تکلیف است که در صورت نزاع و اختلاف در امور دینی و اعتقادی، به‌ویژه برای غلات و مفوضه که با عقاید شرک‌آمیز و خارج از حدود بندگی، حقایق دین را تحریف می‌کنند، باید به این اصل بنیادین قرآنی تمکین کنند که تنها با کنار گذاشتن عناد و بازگشت به این منابع اصیل و مورد تأیید الهی، می‌توان از ورطه شرک، غلو، تفویض و هرگونه انحراف اعتقادی دور ماند و به صراط مستقیم بندگی رسید.

    ✍پس این رجوع به خدا و رسول، همان راهی است که بهترین سرانجام و عاقبت را برای انسان رقم می‌زند. پس بعون الله تعالی، در ادامه به آیات و احادیث صحیحه می‌پردازیم که به صراحت عقاید غلات و مفوضه را مردود دانسته و مرزهای صحیح توحید و ولایت را تبیین می‌کنند.


    و اما چهل آیه شریفه در رد غلات و مفوضه

    ✍ پس از مباحث مقدماتی، جهت اقامه دلیل قاطع و برهان ساطع در رد عقاید غلات و مفوضه، مستقیماً به سراغ اصیل‌ترین منبع معرفت دینی، یعنی قرآن کریم می‌رویم. انحرافاتی همچون غلو که مخلوق را به مرتبه خالق می‌رساند و تفویض که صفات مخصوص الهی را به غیر خدا نسبت می‌دهد، تنها با کلام صریح و محکم الهی قابل پاسخگویی بنیادین هستند. در این باب، چهل آیه مهم و روشنگر از قرآن کریم که این عقاید باطل را نقد و رد می‌کنند و خط بطلان بر باورهای غلات و مفوضه می‌کشند، جمع‌آوری کرده‌ایم تا چراغِ راه جویندگان حقیقت باشد.

    (آیه اول)

    قال الله تعالی ؛

    « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ فَلَا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ».

    یعنی؛ «آنهایی که، بر خداوند عالمیان شریک قرار میدهند، ایشان نجس و واجب الاجتنابند، پس نباید آنها داخل مسجد الحرام بشوند، بلکه نشاید که ایشان نزدیک به مسجد باشند ، بعد از این».

    • سوره توبه آیه 28

    ✍ پس این آیه شریفه، دلالت واضح دارد، و نص است بر اینکه ، مشرکان نجسند، و واجب است از آنها اجتناب نمودن ، و واضح است دلالت آیه شریفه، بر نجاست یهود و نصاری و یا امثال این فرقه که بر خداوند شریک قرار میدهند .

    ✍ و مشرکین که در قرآن و یا در احادیث ائمه علیهم السلام وارد است مراد از ایشان آنهایی هستند که به خدا شریک قرار می دهند غیر خدا را ، و مدخلیت میدهند در کارهای خداوند عالمیان غیر او را ، هر چه باشد از ملائکه و یا از انبیاء و یا از ائمه علیهم السلام و یا غیر ایشان را.

    • کتاب طریق صواب سید حسین موسوی عرب باغی ص 4

    ✍ پس واضح گردید که مشرک آنکسی را میگویند، که بر خدا شریک قرار دهد در کارهای او چنانکه گروه مفوضه ائمه اطهار علیهم السلام را در کارهای الهی از جمله خلق کردن و روزی دادن و زنده نمودن و میراندن شریک قرار دادند، و همچنین مشرک آنکسی را میگویند که شریک قرار دهد در ذات خدا، و غیر خدا را نیز خدا بداند که فرقه ی غلات از این دسته مشرکین میباشند که ائمه اطهار علیهم السلام را که عبد خدا هستند مقام ربوبیت و الوهیت قائل شده و خدا میدانند و این شریک قرار دادن بدتر است از شریک قرار دادن در کارهای خدا.

    ✍ پس، آیا طبق این آیه ی شریفه که به صراحت می‌فرماید «ِانَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ»، فرقه ی غلات و مفوضه که به خداوند واحد و بی همتا شریک قائل میشوند، نجس نیستند؟

    ✍ آیا سزاوار است که محب حقیقی اهل بیت علیهم السلام که به طهارت معنوی ایمان آراسته است، با چنین فرقه‌هایی که به نجاست اعتقادی آلوده‌اند، مصافحه کرده و هم مجلس شوند؟

    ✍ آیا سزاوار است که اشخاص غالی مذهب و مفوضه‌ای که از اقوال منحوس و شرک‌آلود خود توبه نکرده‌اند و بر گمراهی خویش اصرار دارند، در مجالس نورانی اهل بیت علیهم السلام که محل ذکر خدا، و تبیین معارف توحیدی و دوری از هرگونه شرک است، حضور یابند و موجب آلودگی معنوی و فکری آن محافل مقدس گردند؟ حال آنکه نص صریح آیه، از بودن مشرکان در مسجد الحرام که مکانی مقدس است، نهی فرموده است، تا چه رسد به مجالس روضه و محافل اهل بیت علیهم السلام که جایگاه تعلیم توحید ناب و مبارزه با شرک و بدعت است و قداست معنوی ویژه‌ای دارد.

    ✍ بنابراین، این آیه هشداری جدی و فرمانی قاطع است برای دوری جستن از هرگونه ارتباط و همنشینی با فرقه‌هایی که به شرک و نجاست اعتقادی آلوده‌اند، مگر آنکه از عقاید باطل خود توبه کرده و به دامان توحید خالص و مسیر صحیح بازگردند.

    (آیه دوم)

    قال الله تعالی ؛

    « ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یؤْتِیهُ اللَّهُ الْکتابَ وَ الْحُکمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یقُولَ لِلنَّاسِ کونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکنْ کونُوا رَبَّانِیینَ بِما کنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکتابَ وَ بِما کنْتُمْ تَدْرُسُونَ وَ لا یأْمُرَکمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکةَ وَ النَّبِیینَ أَرْباباً أَ یأْمُرُکمْ بِالْکفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُون‏»

    یعنی؛ سزاوار نیست برای بشری که خداوند به او کتاب و حکمت و نبوت عطا کند، سپس به مردم بگوید؛ به جای خدا، بندگان من باشید؛ بلکه (باید بگوید؛) به خاطر تعلیم دادن کتاب و درسی که از آن می‌گرفتید، ربّانی و خدا پرست باشید. و شایسته نیست که شما را امر کند که فرشتگان و پیامبران را ربّ و پروردگار خود بگیرید؛ آیا شما را به کفر فرمان می‌دهد پس از آنکه مسلمان شده‌اید؟

    • سوره آل عمران آیه 79 الی 80

    ✍ این آیه شریفه با قاطعیت تمام، مرز میان مقام بندگی اولیای الهی و مقام ربوبیت خداوند متعال را ترسیم می‌کند و متذکر است که مقام پیامبران و اولیای واقعی الهی چقدر از مقام خدا جداست و آن‌ بزرگوارن هرگز مردم را به پرستش خود یا خدا دانستن غیر خدا دعوت نمی‌کنند. این آیه به وضوح عقاید غلات و مفوضه را رد می‌کند ؛ زیرا غلات  با قائل شدن به الوهیت یا ربوبیت برای ائمه اطهار علیهم السلام و مفوضه با شریک قرار دادن ایشان با خداوند در خلق کردن و روزی دادن و زنده کردن و میراندن، عملاً برای ائمه اطهار علیهم السلام مقام خداوندی قائل شده‌اند و ایشان را صاحب اختیار در حد خدا میدانند، در حالی که آیه صراحتاً می‌گوید حتی انبیاء (و همچنین ائمه علیهم السلام که تابع انبیاء هستند) هرگز فرمان نمی‌دهند که ایشان را خدای خود بگیرید و این کار را کفر می‌نامند.

    ✍ همچنین آیه نفی می‌کند که پیامبر یا ولیّ الهی، مردم را به بندگی خود به جای خدا بخواند. این آیه نشان می‌دهد که مقام اولیای الهی، مقام بندگی و دعوت به سوی خداست، نه دعوت به سوی خود یا پذیرش ربوبیت برای ایشان، و ادعای غلات و مفوضه، نوعی دستور به کفر است که اولیای واقعی هرگز آن را تأیید نمی‌کنند و از آن بیزارند.

    (آیه سوم)

    قال الله تعالی ؛

    « مَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ».

    یعنی هر چه به شما آورده پیغمبر ما از اوامر، پس آنها را اخذ بکنید و بر امر او اطاعت نمائید و از هر چه نهی کرده شما را از آنها پس شما نیز نهی او را قبول بکنید و اجتناب نمائید از آنها و در امتثال امر و نهی او پرهیزکاری و تقوی شعاری بکنید به خداوند تعالی ، و بدرستیکه عقاب خداوند شدید است بر آن کسانیکه بر امر او اطاعت نکنند و از نهی او اجتناب ننمایند .

    • سوره حشر آیه 7

    در تفسیر فرات بن ابراهیم الکوفی باسناد خودش از زید شهید پسر حضرت سید الساجدین در حدیث نزول سوره إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْح‏ روایت کرده که حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود بدرستیکه خداوند تعالی واجب نموده جهاد را بر مؤمنین در فتنه که بعد از من واقع میشود ( تا آنکه فرمود ) یجَاهِدُونَ‏ عَلَى‏ الْإِحْدَاثِ‏ فِی‏ الدِّینِ‏ إِذَا عَمِلُوا بِالرَّأْی فِی الدِّینِ وَ لَا رَأْی فِی الدِّینِ إِنَّمَا الدِّینُ مِنَ الرَّبِّ أَمْرُهُ وَ نَهْیهُ.

    یعنی جهاد میکنند مؤمنین از جهت بدعتهائیکه در دین حادث میشود زمانیکه مردمان بر رأی خودشان عمل بکنند در دین خداوند ، و حال آنکه در دین رأی نمیشود؛ و بدرستیکه دین از طرف خداوند است و آن دین خداوند عبارت است از امر و نهی او .

    • کتاب ایقان مرحوم عرب باغی ص 4  |  تفسیر فرات کوفی ص 615  |  وسائل الشیعه ج 27 ص 61 ح 33200  |  بحارالانوار ج 28 ص 79 ح 39

    ✍ این آیه و حدیث شریف، هرگونه عقیده یا عملی را که بر اساس اوامر و نواهی پیامبر و ائمه هدی علیهم السلام نباشد، مردود شمرده اند.

    ✍ بی شک عقاید غلات و مفوضه ، نمونه بارزی از رأی در دین و بدعت‌هایی هستند که از تعالیم اصیل اسلام و فرموده ی معصومین علیه السلام سرچشمه نگرفته‌اند، بلکه ساخته و پرداخته افکار منحرفی هستند که با هدف واداشتن ائمه به مقام خالقیت یا ربوبیت، مرزهای دین را شکسته‌اند.

    ✍ لذا این آیه با وجوب تبعیت از پیامبر در آنچه آورده و نهی از آنچه منع کرده، و این حدیث شریف با نفی هرگونه رأی و بدعت در دین، دلیلی قاطع بر بطلان غلو و تفویض می‌باشند و تخطی از آن موجب عذاب شدید الهی است که در پایان آیه بدان اشاره شده است.

    (آیه چهارم)

    قال الله تعالی ؛

    « قُلْ یا أَهْلَ الْکتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکمْ غَیرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ »

    یعنی؛ ای اهل کتاب، غلو نکنید در دینتان به ناحق و پیروی مکنید از خواهش‌های جمعی که از حقیقت در گذشته گمراه شدند و گمراه کردند بسیاری را و گمراه شدند از میانه روی.

    • سوره مائده آیه 77

    ✍این آیه شریفه با صراحت از «غلو» (زیاده‌روی و افراط) در دین نهی می‌کند، اگرچه این خطاب ابتدا به اهل کتاب است، اما هشداری جدی برای همه مسلمین است تا در اعتقادات خود دچار افراط نشوند. چرا که عقاید غلات و مفوضه که جایگاه ائمه علیهم السلام را به ناحق بالاتر از آنچه خداوند مقرر کرده است می‌برند چه با نسبت دادن به مقام الوهیت و چه با تفویض امور مخصوص خدا که خلق کردن و روزی دادن باشد به ایشان، مصداق روشن این غلو هستند که آیه از آن نهی فرموده و آن را موجب گمراهی از راه راست می‌داند.

    (آیه پنجم)

    قال الله تعالی ؛

    « لَّقَدْ کفَرَ الَّذِینَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ »

    یعنی؛ حقیقتا کافر شدند آنانی که گفتند به ‌راستی که مسیح پسر مریم، خداوندست.

    • سوره مائده آیه 17

    ✍این آیه شریفه با صریح‌ترین بیان ممکن، به معرفی یک مصداق بارز کفر می‌پردازد و مرز روشن میان ایمان و کفر در مسئله توحید را ترسیم می‌کند. این آیه به وضوح نشان می‌دهد که قائل شدن به الوهیت و خدایی برای یک بشر مصداق صریح و قطعی کفر و خروج از دین اسلام است. این پیام، ضربه مستقیمی به عقاید غلات است؛ زیرا غلات نیز با قائل شدن به الوهیت برای ائمه اطهار علیهم السلام، همانند کسانی عمل کرده‌اند که در این آیه به آن‌ها اشاره شده است.

    ✍ همان‌طور که این آیه، گفتن «خداوند همان مسیح است» را کفر می‌داند، گفتن نعوذبالله «خداوند همان علی است» یا «امام حسین، خدا یا شریک خداست» یا نسبت دادن هرگونه الوهیت و خدایی به هر مخلوقی، به طریق اولی مصداق کفر و خروج از دین است. چرا که تنها خداوند یگانه شایسته مقام الوهیت است.

    (آیه ششم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَقَالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِک قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى یؤْفَکونَ »

    یعنی؛ و یهود گفتند عُزیر، پسر خداست. و نصاری گفتند مسیح، پسر خداست. این گفتاری است که به زبان می آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کفر ورزیدند، شباهت دارد؛ خدا آنان را نابود کند، چگونه (از حق به باطل) منحرف می شوند.

    • سوره توبه آیه 30

    ✍ این آیه شریفه، گفتار نادرست یهودیان و مسیحیان را که به ترتیب عزیر و مسیح علیهما السلام را پسر خدا می‌دانستند، به شدت محکوم کرده و آن را شبیه سخن کافران پیشین معرفی می‌کند. این ادعای باطل، مستقیماً با اصل بنیادین توحید و یگانگی خداوند در تضاد است، همان‌گونه که در سوره اخلاص می‌خوانیم که خداوند « لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ » (نه کسی فرزند اوست و نه او فرزند کسی است) و از هرگونه نیاز، وابستگی و شبیه بودن به مخلوقات مبراست.

    ✍ این آیه درسی مهم برای همه امت‌ها دارد مبنی بر اینکه هرگونه بالا بردن بی‌جای مقام بندگان خاص خدا و نسبت دادن آنچه مخصوص ذات یا افعال خداوند است به ایشان (مانند الوهیت، خالقیت)، راهی است که پیش از این گمراهان پیموده‌اند و مورد غضب الهی است.

    ✍عقاید غلات که مقام ائمه اطهار علیهم السلام را تا سر حد الوهیت یا خالقیت بالا می‌برند، و همچنین عقیده مفوضه که کارهای مخصوص خداوند همچون خلق و رزق را به ایشان نسبت می‌دهند، نمونه‌های بارزی از همین زیاده‌روی و نسبت‌های ناروا هستند. بنابراین، این آیه دلیلی روشن است بر بطلان غلو و تفویض و هشدار می‌دهد که پیروی از چنین عقایدی موجب دوری از صراط مستقیم و پیامدهای ناگوار اخروی خواهد شد.

    (آیه هفتم)

    قال الله تعالی ؛

    « لَّقَدْ کفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ ینتَهُواْ عَمَّا یقُولُونَ لَیمَسَّنَّ الَّذِینَ کفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ »

    یعنی؛ آنان که گفتند خدا یکی از (این) سه تا است (پدر، پسر، روح) یقیناً کافر شدند، و حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست. و اگر از آنچه می گویند برنگردند، قطعاً به کسانی از آنان که (به سبب چنین اعتقادی) کافر شدند، عذابی دردناک خواهد رسید.

    • سوره مائده آیه 73

    ✍ این آیه شریفه باطل بودن عقیده تثلیث را به صراحت بیان کرده و قاطعانه اعلام می‌کند که « معبودی جز خدای یگانه نیست ».

    ✍ عقاید غلات که برای ائمه علیهم السلام مقام الوهیت قائل شده اند، مستقیماً با این یگانگی در تضاد است. همچنین، عقیده مفوضه که کارهای مخصوص خداوند مانند خلق کردن و روزی دادن را به ائمه علیهم السلام نسبت می‌دهد، در حقیقت برای خداوند شریک قائل شده‌اند و این عقیده نیز یگانگی خداوند را مخدوش می‌سازد. پس این آیه با تأکید قاطع بر یگانگی مطلق الهی در تمام شئونات، دلیلی محکم و روشن بر بطلان هر دو عقیده غلو و تفویض است که به نحوی برای غیر خدا در قلمرو الهی نعوذ بالله سهم قائل می‌شوند.

    (آیه هشتم)

    قال الله تعالی ؛

    «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»

    یعنی؛ و برخی از مردم به جای خدا معبودهایی انتخاب می کنند که آنها را آن گونه که سزاوار است خدا را دوست داشته باشند، دوست می دارند؛ ولی آنان که ایمان آورده اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی تر است.

    • سوره بقره آیه 165

    ✍این آیه شریفه با صراحت کامل و رسا بر نقد و رد غلو و تفویض می‌پردازد.

    ✍حدیثی از امام باقر علیه السلام است که در آن حدیث، حضرت در پاسخ به پرسشی درباره «أنداد» در این آیه فرمودند؛ به خدا قسم ای جابر، آن‌ها همان پیشوایان ستمگر و پیروانشان هستند.

    ✍پس غلات و مفوضه نیز با قرار دادن ائمه اطهار علیهم السلام در جایگاهی فراتر از بندگی و نسبت دادن صفات یا افعال اختصاصی الهی به ایشان، در حقیقت مقام “أنداد” را به نحوی برای ایشان قائل شده‌اند. این آیه و روایت ذیل آن، به خوبی نشان می‌دهند که چنین انحرافاتی ریشه در شرک و قرار دادن همتا برای خداوند دارد.

    (آیه نهم)

    قال الله تعالی ؛

    « فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ »

    یعنی؛ یعنی قرار ندهید از برای خداوند امثال و اشباه، و چیزی را مثل خداوند عبادت و اطاعت نکنید و حال آنکه شما میدانید که هیچکس و چیزی مثل خداوند نیست .

    • سوره بقره آیه 22

    ✍و در این آیه خداوند با صراحت کامل نهی فرموده از شریک قرار دادن بر او در اطاعت و عبادت ؛ و عقیده و قائلیت هر دو طایفه غلات و مفوضه را مورد مذمت قرار داده.

    (آیه دهم)

    قال الله تعالی ؛

    « لَا یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یفْعَلْ ذَٰلِک فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً »

    یعنی؛ یعنی مؤمنان نباید کافران را به جای اهل ایمان، دوست بگیرند، و اگر دوست اخذ میکنند باید دوست گرفتن ایشان از خودشان باشد نه از کافران، و هر که این کار را بکند (با کافران دوستی کند) پس او از دوستی خداوند خارج است مگر آنکه دوست بودن شما با کفار بحسب ظاهر از جهت تقیه باشد که در این فرض عیب ندارد و اما بغیر از تقیه پس جایز نیست .

    • سوره آل عمران آیه 28

    ✍همان‌طور که در این آیه شریفه مشاهده شد، خداوند مؤمنان را به شدت از دوستی و موالات با کافران نهی می‌کند. این فرمان منحصر به این آیه نیست؛ بلکه در آیات متعدد دیگری از قرآن کریم نیز بر این موضوع تأکید شده است چنانکه در سوره مائده فرموده؛ « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِیاءَ »؛ یعنی ای اهل ایمان، مشرکین را دوستان خود مگیرید؛

    • سوره مائده آیه 5

    ✍و همچنین در سوره ممتحنه فرموده « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ »؛ یعنی ای مؤمنان با قومی که خدا بر آنان خشم گرفته، دوستی نکنید؛ این آیات به وضوح بر اهمیت تبری از دشمنان خدا و کسانی که از راه حق منحرف شده‌اند، تأکید دارند و این تبری از اصول مهم دین و لازمه تولّی دوستی و پذیرش ولایت خداوند و اولیای راستین اوست.

    • سوره ممتحنه آیه 13

    ✍حال که عقاید غلات و مفوضه (به دلیل انحرافات اعتقادی و نسبت دادن آنچه مخصوص خداست به غیر او)، ایشان را در زمره کافران یا گمراهان شدید قرار می‌دهد، مؤمنان واقعی و پیروان راستین اهل بیت علیهم السلام نباید با این گروه‌ها موالات و دوستی و همنشینی و همراهی دینی و فکری داشته باشند. زیرا که این آیه شریفه و سایر آیات مشابه از آن نهی کرده‌اند و موجب قطع رابطه با خداوند متعال و خروج از ولایت او می‌شود.

    (آیه یازدهم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَلَا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَىٰ هُدَى اللَّهِ أَنْ یؤْتَىٰ أَحَدٌ مِثْلَ مَا أُوتِیتُمْ »

    یعنی؛ تصدیق و باور نکنید (قول کسی را) مگر (قول) آنکس که تابع شود بر دین شما، بگو به مردمان بدرستیکه دین و هدایت از خداوند است و هر که ادعای دینداری بکند باید هدایت و دین از جانب خداوند با معجزه و علامات بیاورد و بدون بینه واضحه دین آوردن و تصدیق یک دین کردن غلط است و باور نکنید که احدی از مردمان مثل دین شما و احکام اسلام دین و احکام داشته باشد چه در سابق و چه بعد از این و دین شما مسلمانان از همه ادیان خوب تر و مرغوب تر است و بقول هیچ کس از اهل ادیان تصدیق نکنید و تصدیق شما بقول کسی باشد که در دین شما باشد.

    • سوره آل عمران آیه 73

    ✍و در این آیه خداوند نهی فرموده از تصدیق کردن غیر اهل اسلام و باور نمودن به قول غیر خودشان پس نباید مسلم به قول غیر مسلمانان باور بکند و به سخن آنها اعتبار بگذارد زیرا که بصریح این آیه هیچکس از گذشتگان و آیندگان مثل شریعت اسلام را ندارد و دین اسلام از جانب خداوند و با هدایت او ظاهر گشته .

    ✍پس قائلین به عقاید غلات و مفوضه، به دلیل نسبت دادن مقام الوهیت، خالقیت، یا تفویض امورات خلق و رزق به ائمه علیه السلام، در حقیقت از دایره حریم اسلام خارج شده اند و پیرو برداشت‌ها و تفسیرهای نادرستی گشته‌اند که با اساس توحید و جایگاه بندگی مغایرت دارد ؛

    ✍بنابراین، طبق دستور صریح این آیه، پذیرش و باور کردن به ادعاها و عقاید غلات و مفوضه، به دلیل اینکه ایشان از مسیر دین اسلام منحرف گشته‌اند و هدایتشان، هدایت الهی نیست، بر مؤمنان حقیقی جایز نمی‌باشد.

    (آیه دوازدهم)

    قال الله تعالی ؛

    « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کفَرُوا یرُدُّوکمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ »

    یعنی؛ ای آنکسانیکه ایمان آورده اید هر گاه مطیع شوید بر کفار بر میگردانند شما را بر عقب سر و شما را مثل خودشان کافر میکنند پس بر میگردید شما نیز خاسر و زیانکار میشوید.

    • سوره آل عمران آیه 149

    ✍و در این آیه خداوند نهی فرموده از مطیع شدن بر کفار و از باور کردن به قول آنها پس مطیع شدن بر کفار حرام و نتیجه آن خروج از دین و بیرون کردن مسلمانان است از دین اسلام پس نباید بر کفار مطیع شد که خسارت دنیا نیز دارد.

    ✍پس ای مومنان از این قوم سرگردان (غلات و مفوضه) اطاعت و تبعیت دینی و فکری نداشته باشید. زیرا که پذیرش عقاید باطل ایشان، تسلیم شدن در برابر شبهات ایشان، یا پیروی از رهبرانشان در مسائل اعتقادی و دینی، مصداق بارز «اطاعت از کافران اعتقادی» است که آیه از آن به شدت نهی کرده است.

    (آیه سیزدهم)

    قال الله تعالی ؛

    « یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ »

    یعنی؛ ای مردمان عبادت بکنید بر پروردگار و خداوند خودتان که شما را و آن کسانیکه قبل از شما بودند خلق کرده ، شاید که شما از عبادت کردن تقوی داشته و پرهیز کار باشید ، زیرا که عبادت خداوند باعث تقوی میشود .

    • سوره بقره آیه 21

    ✍ این آیه شریفه، اساس توحید در عبادت را بیان می‌کند، و تنها خداوندی را شایسته پرستش می‌داند که خالق انسان و تمام موجودات پیش از اوست. غلات با قائل شدن به الوهیت یا شریک دانستن ائمه اطهار علیهم السلام در خالقیت، مستقیماً با این فرمان الهی مخالفت ورزیده‌اند، چرا که ائمه اطهار علیهم السلام نیز مخلوق همان پروردگار آفریننده هستند و خود از عابدان درگاه اویند. پس این آیه شریفه، خط بطلانی آشکار بر هرگونه غلو و تفویض در مورد مقام ائمه علیهم السلام می‌کشد و بر یگانگی خداوند در خالقیت و استحقاق عبادت تأکید می‌نماید ، پس عباداتی که خالی از شرک باشد به یقین باعث تقوی و پرهیزکاری خواهد شد.

    (آیه چهاردهم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَلَا تَکنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُورًا رَحِیمًا وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِینَ یخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّانًا أَثِیمًا »

    یعنی؛ یعنی به نفع خیانتکاران با مردمان به خصومت بر نخیز و حمایت نکن بر خائن و از استعانت آنها استغفار کن بدرستیکه خداوند عفو کننده و رحم نماینده است و مجادله نکن از طرف خیانت کنندگان و معصیت کاران که در واقع بر نفس خودشان خیانت میکنند بدرستیکه خداوند دوست نمیدارد کسی را که خائن و گناهکار بوده باشد.

    • سوره نساء آیه 105 الی 107

    ✍و این آیه شریفه نهی فرموده از اعانت خائنان و معصیت کاران و امر فرموده به استغفار نمودن از اعانت کردن به آنها ؛ آیا این قوم کج روش خائن نیستند؟ آیا خیانت از این بزرگتر که این قوم مشرک (غلات و مفوضه) به حقیقت توحید و جایگاه واقعی ائمه اطهار علیهم السلام روا داشته اند؟. این قوم ضال با این عقاید باطل، نه تنها به اساس دین اسلام آسیب می‌زنند و موجب گمراهی بندگان خدا می‌شوند. بلکه به خودشان نیز ظلم و خیانت کرده‌اند « یخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ ».

    (آیه پانزدهم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیکمْ فِی الْکتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یکفَرُ بِهَا وَیسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ یخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ إِنَّکمْ إِذًا مِثْلُهُمْ »

    یعنی؛ هر آینه خداوند نازل فرموده حکمی را در قرآن و آن این است که زمانیکه در یک محلی شنیدید که بر آیات و دین خداوند انکار و یا استهزاء و توهین میشود پس البته در آن مجلس با آن توهین و انکار کنندگان ننشینید و با آنها هم مجلس نشوید تا آنکه آنها وقتیکه شما را ندیدند به سخن دیگر فرو روند و حرف دیگر بزنند و اگر شما در آن مجلس بوده باشید در آن حال که آنها توهین میکنند بر دین خداوند پس شما نیز مثل آنها میشوید در توهین کردن.

    • سوره نساء آیه 140

    ✍و در این آیه نهی فرموده از بودن و نشستن در مجلسی که در آن بر دین خداوند توهین میشود.

    ✍ به یقین مجالس و محافلی که در آن‌ها عقاید کفر آمیز غالی مذهب بیان یا ترویج می‌شود، در حکم مجالسی هستند که در آن‌ها به آیات الهی بی‌احترامی و توهین می‌شود. بنابراین، بر اساس فرمان قاطع قرآن در این آیه، حضور و نشستن در چنین مجالسی برای مومنان حقیقی جایز نیست، آیه تأکید می‌کند که باقی ماندن در چنین مجلسی، شخص را در حکم بی‌احترامی‌کنندگان به آیات الهی قرار می‌دهد.

    (آیه شانزدهم)

    قال الله تعالی ؛

    « لَا تَتَّخِذُوا إِلَٰهَینِ اثْنَینِ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَإِیای فَارْهَبُونِ »

    یعنی؛ از برای خودتان دو خداوند اخذ نکنید بدرستیکه خداوند خدای واحد است و از او بترسید.

    • سوره نحل آیه 51

    ✍و در این آیه نهی فرموده از اخذ کردن دو خداوند ، این آیه با تأکید قاطع بر یگانگی مطلق الهی در مقام الوهیت و ربوبیت و منحصر کردن ترس به ذات اقدس او، دلیلی روشن و قاطع بر بطلان هرگونه عقیده غلوآمیز و تفویضی است که به شیوه‌های مختلف، یگانگی خداوند را مخدوش ساخته و برای غیر خدا در قلمرو الهی سهم قائل می‌شوند. این آیه هشداری است در برابر هرگونه شرک خفی و جلی.

    (آیه هفدهم)

    قال الله تعالی ؛

    « فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ »

    یعنی؛ قرار ندهید از برای خداوند نظیر و هم مثل، و چیزی را مثل او قرار ندهید و چیزی را به او تشبیه نکنید زیرا که این تشبیه کردن و مثل قرار دادن منافات با توحید دارد و شرک است و بدرستیکه خداوند عیب واقعی را میداند و شما نمیدانید پس نباید چیزی را بدون تعلیم خداوند و پیغمبر او بگوید.

    • سوره نحل آیه 74

    ✍️ و در این آیه نهی فرموده از نظیر و هم مثل قرار دادن به خداوند. آیا غلات و مفوضه مخلوقات الهی را نظیر و هم مثل و مانند خداوند قرار ندادند؟

    ✍️ بله این آیه به صراحت آشکار بر عقاید غالی مذهب خط بطلان میکشد و گویا است که نباید برای خداوند شبیه یا مثل قرار دهیم، چون فقط خداوند خود را آن‌گونه که هست می‌شناسد و علم ما بسیار محدود است. عقاید غلات که مقام ائمه علیهم السلام را که از اشرف مخلوقات الهی هستند تا سر حد الوهیت بالا برده و صفات مخصوص خدا را به ایشان نسبت می‌دهند، در واقع برای خداوند نظیر و مثل قرار داده اند. همچنین، قوم پلید مفوضه که کارهای مخصوص خداوند مثل خلق کردن و روزی دادن را به ائمه اطهار علیهم السلام نسبت می‌دهند، برای خداوند در کارهایش شریک و همتا و مثل قرار میدهند.

    (آیه هجدهم)

    قال الله تعالی ؛

    « إِنَّمَا یفْتَرِی الْکذِبَ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَأُولَٰئِک هُمُ الْکاذِبُونَ »

    یعنی؛ بدرستیکه کذب را افتراء میکنند آنکسانیکه ایمان بر آیات خداوند نیاورند و دروغگویان از جانب خداوند ایمان بخداوند ندارند زیرا که ایمان با افترای دروغ به خداوند منافات دارد و آنها کاذب هستند که میگویند ما ایمان داریم با وجود دروغ گفتن آنها.

    • سوره نحل آیه 105

    ✍در این آیه خداوند از افتراء و کذب گفتن نهی فرموده و افتراء گویندگان را ظالمتر قرار داده و رستگاری را از آنها نفی کرده است.

    ✍مخفی نیست که از مشهورترین اشخاصی که در طول تاریخ امامت متهم به دروغ بستن بر زبان ائمه اطهار علیهم السلام و نسبت دادن عقاید باطل به ایشان، به خصوص در حوزه غلو و تفویض، بوده‌اند، می‌توان به افرادی همچون عبدالله بن سبأ ، مغیره بن سعید عجلی، ابو الخطاب محمد بن ابی زینب اسدی، ابو منصور عجلی و محمد بن بشیر کوفی اشاره کرد. و همچنین و محمد بن علی شَلْمَغانی، معروف به ابن ابی العَزاقِر، یکی از شخصیت‌هایی است که در دوران غیبت صغری و از طریق توقیعات از ناحیه مقدسه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مورد لعن و نکوهش شدید قرار گرفته است.

    ✍پس واضح است که عقاید غلو و تفویض نیز مصداق همین افتراء و دروغ بستن بر خداوند و اولیای الهی هستند. کسانی که این عقاید باطله را ساخته و ترویج می‌دهند، مطالبی را درباره خدا و ائمه علیهم السلام بیان می‌کنند که حقیقت نداشته و در دین نیامده است. بنابراین، بر اساس این آیه شریفه، غلات و مفوضه که دست به چنین افتراءها و دروغ‌پردازی‌هایی در دین زده‌اند، در زمره ظالم‌ترین مردم قرار گرفته و رستگاری از آن‌ها نفی شده است (مگر اینکه توبه کنند و دست از عقاید باطلشان بردارند).

    (آیه نوزدهم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَیتَّبِعُ کلَّ شَیطَانٍ مَرِیدٍ کتِبَ عَلَیهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یضِلُّهُ وَیهْدِیهِ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِیرِ»

    یعنی؛ بعضی از مردمان کسانی هستند که در توحید خداوند بدون علم و یقین مجادله و مخاصمه میکنند و بدون برهان علمی نزاع و جدال مینمایند و تابع هر شیطان و فریب دهنده میشوند و بر آن شیطان فساد کننده گویا نوشته و حتم شده که هر که بر او تابع شود پس آن شیطان او را بر ضلالت واقع کند و او را بر عذاب دوزخ وارد نماید و با وجود این باز بعض مردمان بر آن شیطان تابع میشوند و بدون دلیل قطعی بر سخن او باور میکنند.

    • سوره حج آیه 3 و 4

    ✍ این آیه نهی فرموده از قول بدون علم در توحید و دین خداوند و از تابع شدن بر اشخاص شیطان صفت و از قبول کردن قول کسیکه بدون علم چیزی بگوید.

    ✍ این بدان معناست که هیچ ‌کس حق ندارد درباره ذات خداوند، صفات، افعال، یا آنچه به دین او مربوط است، بدون دانش و برهان واقعی سخن بگوید. پیروی کردن از کسانی که چنین ادعاهای بی‌اساسی می‌کنند، و همچنین قبول کردن حرف کسانی که در امور دین بدون علم الهی سخن می‌گوینند، در واقع تبعیت از راه شیطان و شیطان صفتان است.

    ✍ و به وضوح عقاید گروه غلات و مفوضه مصداق روشن همین «قول بدون علم» در توحید و دین خدا هستند. غلات و مفوضه بدون تکیه بر آیات محکم الهی یا روایات قطعی معصومین علیهم السلام، مطالبی را درباره خدا و ائمه علیهم السلام ساخته و به دین نسبت داده‌اند که از روی جهل و گمان است. همچنین، رهبران این فرقه‌های انحرافی، در حکم « اشخاص شیطان صفت» هستند، زیرا مردم را از مسیر صحیح ایمان و توحید خالص گمراه می‌کنند. و تبعیت از این افراد و پذیرفتن عقایدشان، در واقع پیروی از شیطان است. آیه هشدار می‌دهد که نتیجه چنین اطاعتی، گمراهی و گرفتار شدن در عذاب الهی است.

    (آیه بیستم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَرَبُّک یخْلُقُ مَا یشَاءُ وَیخْتَارُ مَا کانَ لَهُمُ الْخِیرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا یشْرِکونَ »

    یعنی؛ خداوند تو خلق میکند آنچه را که میخواهد و اختیار میفرماید در اوامر و نواهی خودش و در امر نبوت و امامت و خلافت هر آنچه که مناسب منافع عمومی بوده باشد، و بعد از اختیار خداوند در مردمان اختیار تغییر و تبدیل نیست در آنچه برای ایشان قرار داده، و خداوند منزه است و متعالی است از آنچه مردمان بر او شریک قرار میدهند و در مقابل اختیار او آنها نیز چیز دیگری اختیار میکنند .

    • سوره قصص آیه 68

    ✍ در این آیه شریفه خداوند متعال تأکید می‌کند که تنها اوست که هر چه را بخواهد می‌آفریند و هر کسی را بخواهد برمی‌گزیند (برای مقاماتی مثل پیامبری و امامت). سپس با قاطعیت می‌فرماید؛ « مَا کانَ لَهُمُ الْخِیرَةُ» یعنی برای هیچ‌ یک از مخلوقات در برابر اراده و انتخاب خداوند، هیچ‌گونه اختیار و قدرتی نیست. در آخر هم خداوند خود را از هرگونه شرکی که مردم به او نسبت می‌دهند، پاک و برتر می‌شمارد. این آیه، دلیلی بسیار محکم بر باطل بودن عقاید گروه غلات و مفوضه است، به این دلایل؛

    ✍ اولاً در رد عقیده تفویض؛ پیروان این عقیده منفور می‌گویند که برخی افعال الهی مانند خلق کردن، روزی دادن، زنده کردن و میراندن به ائمه اطهار علیهم السلام واگذار شده است. اما این عقیده مستقیماً با فرموده خداوند که می‌فرماید؛ «وَرَبُّک یخْلُقُ مَا یشَاءُ» (یعنی خلق کردن فقط کار خداست) و مهم‌تر از آن، با بیان قاطع « مَا کانَ لَهُمُ الْخِیرَةُ» (یعنی مخلوقات هیچ اختیاری در کارهای خدا ندارند) در تضاد آشکار قرار می‌گیرد.

    ✍ ثانیاً در رد عقیده غالی مذهب؛ چنانکه غلات مقام ائمه علیهم السلام را تا سر حد الوهیت و ربوبیت بالا می‌برند و برای ایشان نوعی استقلال ذاتی یا صفات مخصوص خدا را قائل می‌شوند. با فرموده خداوند متعال در تضاد است.

    ✍و آیه می‌فهماند که مقام والای ائمه علیهم السلام از انتخاب و لطف خداوند است، نه اینکه ایشان نعوذ بالله ذاتاً و مستقلاً سزاوار الوهیت یا ربوبیت باشند و در این امر اختیاری از خود داشته باشند.

    ✍ در نهایت، این آیه به وضوح نشان می‌دهد که هیچ مخلوقی نه می‌تواند کارهای مخصوص خدا را مستقل انجام دهد (در رد تفویض) و نه ذاتاً دارای مقام یا صفاتی باشد که تنها شایسته خداوند یگانه است (در رد غلو). همه چیز از آفرینش و انتخاب مطلق خداوند سرچشمه می‌گیرد و هر کس در این حوزه‌ها برای غیر خدا سهم یا شریکی قائل شود، دچار شرک مذموم شده است که خداوند خود را از آن پاک و منزه می‌داند.

    (آیه بیست و یکم)

    قال الله تعالی ؛

    « هَٰؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلَا یأْتُونَ عَلَیهِمْ بِسُلْطَانٍ بَینٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ کذِبًا »

    یعنی ؛ اینان قوم (نادان و بی منطق) ما هستند که به جای خدا معبودانی برگرفتند، چرا بر حقّانیّت معبودانشان دلیلی روشن نمی آورند؟ پس ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد (که خدا دارای شریک است) کیست؟

    • سوره کهف آیه 15  

    ✍ در این آیه شریفه خداوند متعال از زبان اصحاب کهف، حال قومی را بیان می‌کند که به جای خداوند یگانه، معبودان و خدایانی را برگزیده‌اند؛ و سپس از ایشان مطالبه دلیل و برهان روشن بر حقانیت معبودانشان می‌کند. در پایان نیز با قاطعیت می‌فرماید «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ کذِبًا» یعنی هیچ کس ستمکارتر از کسی نیست که بر خداوند دروغ ببندد.

    ✍ این آیه دلیلی بسیار قاطع بر بطلان عقاید غلات و مفوضه است، زیرا غلات با قائل شدن به الوهیت یا ربوبیت برای ائمه اطهار علیهم السلام، مصداق همان کسانی هستند که برای خدا «آلهة» برگزیده‌اند، و به دروغ بر خدا بسته‌اند که شریک یا همتا دارد. مفوضه نیز با نسبت دادن افعال اختصاصی الهی مانند خلق و رزق به ائمه اطهار علیهم السلام که اشرف مخلوقات الهی هستند، مصداق کسانی هستند که بر خداوند «افتراء کذب» بسته‌اند که نعوذبالله گویا خداوند در کارهای ربوبی خود از خلق کردن و روزی دادن به مخلوق محتاج است.

    ✍ همچنین هر دو گروه غلات و مفوضه در برابر مطالبه «سُلْطَانٍ بَینٍ» دلیل روشن برای اثبات عقاید خود درمانده‌اند و هیچ دلیل معتبر قرآنی یا روایی صحیح ندارند. بنابراین، این آیه با محکوم کردن پرستش غیر خدا، و ادعاهای شرک‌آلود، و معرفی دروغ بستن بر خدا به عنوان بزرگترین ظلم، بطلان این عقاید را به وضوح نشان می‌دهد.

    (آیه بیست و دوم)

    قال الله تعالی ؛

    «وَلَا تَکونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکانُوا شِیعًا کلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیهِمْ فَرِحُونَ»

    یعنی؛ نبوده باشید از مشرکین از آن کسانی که دین خودشان را متفرق نموده با رأی ها و هواهای خودشان و بوده اند فرقه های متعدده با ادیان مختلفه و هر فرقه از آنها به آنچه در نزد آن است مسرور و خوشحال است از جهت اینکه خیال میکند که دین حق رأی و هوای او است.

    • سوره روم آیه 31 و 32

    ✍و در این آیه خداوند عزوجل نهی فرموده از اینکه هر فرقه از برای خود یک دین اخذ بکند با رأی خود و این را شرک قرار داده زیرا که دین خداوند با پیغمبر او و با دستورالعمل پیغمبرش ثابت میشود نه با رأی و هوای مردمان همانگونه باطن هر کسی را خودش میداند نه کسی دیگر، و این عملِ تکه‌تکه کردن دین و فرقه‌فرقه شدن بر اساس رأی و گمان، همان‌طور که در آیه بیان شده، از خصوصیات منفور مشرکان است 

    ✍فرقه‌هایی مانند غلات و مفوضه مصداق همین گروه هستند که با فاصله گرفتن از تعالیم اصیل دین که از طریق پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام رسیده است، و با تکیه بر برداشت‌های شخصی، گمان‌ها و روایات جعل و باطل ، باورهای انحرافی غلو و تفویض را ساختند و به صورت فرقه‌های متمایزی «شیعًا» در آمدند. این گروه‌ها غالباً به آنچه نزد خود داشتند (عقاید باطلشان) دلخوش بوده و در برابر حقایق مقاومت می‌کردند «کلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیهِمْ فَرِحُونَ». عقاید غلو و تفویض نیز حاوی عناصر شرک هستند.

    ✍و این آیات به وضوح نشان می‌دهند که این فرقه‌گرایی مبتنی بر رأی و هوای نفس که به شرک منجر می‌شود، مذموم و مورد نهی الهی است و راه نجات، تمسک به دین واحد الهی و تعالیم صحیح اولیای الهی است.

    (آیه بیست و سوم)

    قال الله تعالی ؛

    « قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ یوحَىٰ إِلَی أَنَّمَا إِلَٰهُکمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کانَ یرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یشْرِک بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا »

    یعنی؛ بگو؛ من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی می‌شود و تنها معبودتان خداوند یگانه است. پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد، و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.

    • سوره کهف آیه 110

    ✍ در این آیه شریفه خداوند متعال حقیقت بنیادین دین و راه رسیدن به سعادت را در سه بخش بیان می‌فرماید؛

    اول اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مأمور است بگوید «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ» یعنی من تنها بشری مانند شما هستم، که این بر جنبه مخلوق بودن و بندگی پیامبر و به طریق اولی ائمه اطهار علیهم السلام دلالت دارد.

    دوم اینکه پیام اصلی وحی به ایشان این است که «أَنَّمَا إِلَٰهُکمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ» یعنی معبود شما تنها خدای یگانه است و هیچ شریکی ندارد.

    سوم اینکه راه رسیدن به «لِقَاءَ رَبِّهِ» (لقای پروردگار) انجام «عَمَلًا صَالِحًا» (کار شایسته) و به‌خصوص «وَلَا یشْرِک بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» (هیچ کس را در عبادت خدا شریک نکردن) است.

    ✍ پس چنانکه واضح است این آیه دلیلی بسیار قاطع بر بطلان عقاید غلات و مفوضه است؛ زیرا غلات که مقام ائمه اطهار علیهم السلام را تا سر حد الوهیت بالا می‌برند، با «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ» مخالفت کرده و اصل «إِلَٰهُکمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ» را نقض می‌کنند و مرتکب شرک در عبادت می‌شوند. مفوضه نیز با نسبت دادن افعال مخصوص الهی به ائمه اطهار علیهم السلام ، یگانگی خداوند را در ربوبیت زیر سوال میبرد که آیه صریحاً از آن نهی کرده است.

    ✍ بنابراین، آیه با تأکید بر بندگی اولیاء الهی، یگانگی خداوند و نهی از شرک، بطلان غلو و تفویض را روشن می‌سازد و نشان می‌دهد که راه رسیدن به خدا، توحید خالص در همه ابعاد و پرهیز از هرگونه شریکی است.

    (آیه بیست و چهارم)

    قال الله تعالی ؛

    « أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ ینْشِرُونَ »

    یعنی؛ آیا معبودانی از زمین اختیار کرده اند که آنان مردگان را زنده می کنند؟

    • سوره انبیاء آیه 21

    ✍ در این آیه شریفه خداوند متعال با طرح پرسشی همراه با تعجب و انکار، ناتوانی مطلق غیر خود را در افعال اختصاصی الهی بیان می‌دارد. این آیه می‌پرسد؛ آیا کافران، معبودان و خدایانی از جنس یا اهل زمین برای خود برگرفته‌اند که این معبودان توانایی زنده کردن مردگان را دارند؟ این پرسش ، پاسخ منفی قاطعی در پی دارد؛ یعنی هیچ موجودی از زمین، هرگز قادر به انجام فعل اختصاصی خداوند یعنی «ینْشِرُونَ» (زنده کردن مردگان) نیست.

    ✍ این آیه دلیلی بسیار قاطع بر بطلان عقاید غلات و مفوضه است؛ زیرا غلات با قائل شدن به الوهیت برای ائمه اطهار علیهم السلام، در واقع برای خداوند شریکانی «مِنَ الْأَرْضِ» برگزیده‌اند، در حالی که آیه با مطرح کردن ناتوانی این «آلهة» در زنده کردن مردگان، بطلان الوهیت ایشان را ثابت می‌کند. مفوضه نیز با نسبت دادن افعال مخصوص الهی مانند زنده کردن و میراندن به ائمه علیهم السلام، در واقع برای «آلهة مِنَ الْأَرْضِ» قدرت «ینْشِرُونَ» قائل شده‌اند. اما آیه صراحتاً این قدرت را از هرچه و هرکه زمینی است نفی می‌کند و نشان می‌دهد که تنها خداوند است که صاحب قدرت مطلق بر حیات و ممات است و نسبت دادن این قدرت به مخلوق (اعم از ادعای الوهیت یا تفویض فعل زنده کردن و میراندن) باطل و بی‌اساس است.

    ✍ این آیه نشان می‌دهد که مدعیان الوهیت از زمین، در انجام ابتدایی‌ترین افعال الهی نیز عاجزند.

    (آیه بیست و پنجم)

    قال الله تعالی ؛

    « اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یشْرِکونَ »

    یعنی؛ علماء و راهبان خود را (از روی نادانی) به مقام ربوبیت شناخته و خدا را نشناختند و نیز مسیح پسر مریم را به الوهیت گرفتند در صورتی که مأمور نبودند جز آنکه خدای یکتایی را پرستش کنند که جز او خدایی نیست، که منزه و برتر از آن است که با او شریک قرار می‌دهند.

    • سوره توبه آیه 31

    ✍و در این آیه شریفه خداوند متعال با بیان نمونه‌هایی از شرک در میان اهل کتاب، حقیقت آن را آشکار می‌سازد. آیه می‌فرماید آنان یعنی عالمان دینی و راهبان خود را و مسیح پسر مریم را به جای خداوند، ربّ و پروردگار گرفتند؛ این ربّ گرفتن به معنای اطاعت بی‌قید و شرط از ایشان در مقابل فرمان خدا یا قائل شدن به حق قانون‌گذاری برایشان (برای احبار و رهبان) و قائل شدن به الوهیت (برای مسیح) بود. سپس تأکید می‌کند که مأمور نبودند جز «لِیعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» یعنی تنها معبود یگانه را بپرستند که جز او خدایی نیست.

    ✍این آیه دلیلی قاطع بر بطلان عقاید غلات و مفوضه است؛ زیرا غلات با قائل شدن به الوهیت برای ائمه اطهار علیهم السلام، ایشان را مانند مسیح علیه السلام، به جای خداوند، پروردگار گرفتند، و مفوضه نیز با نسبت دادن افعال اختصاصی ربوبی (مانند خلق و رزق) به ائمه علیهم السلام، ایشان را در حوزه ربوبیت شریک خدا قرار داده‌اند. آیه با بیان اینکه این اعمال شرک هستند و با فرمان به پرستش تنها خدای یگانه در تضادند، بطلان هرگونه بالا بردن مقام مخلوق از حد بندگی و قائل شدن به شأن ربوبیت یا الوهیت برای او را به وضوح نشان می‌دهد و خداوند را از اینگونه شریکانی که برای او قائل می‌شوند منزه می‌شمارد.

    (آیه بیست و ششم)

    قال الله تعالی ؛

    « قُلْ لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کمَا یقُولُونَ إِذًا لَابْتَغَوْا إِلَىٰ ذِی الْعَرْشِ سَبِیلًا »

    یعنی؛ بگو؛ اگر آن گونه که می گویند، باخدا خدایانی بود، در آن هنگام به سوی صاحب عرش راهی می جستند (تا قدرتش را تصاحب کنند).

    • سوره اسراء آیه 42

    ✍ در این آیه شریفه خداوند متعال با یک استدلال منطقی محکم، وجود هرگونه شریک برای خود را نفی می‌کند. چرا که می‌فرماید؛ بگو اگر آن‌گونه که مشرکان می‌گویند، خدایانی در کنار خداوند یگانه وجود داشتند، در آن صورت این خدایان سعی می‌کردند راهی به سوی «ذی العرش» بیابند و قدرت او را به دست آورند یا در آن شریک شوند. چون در عالم هستی هیچ نشانی از چنین رقابتی برای کسب قدرت مطلق میان مدعیان الوهیت وجود ندارد و همه چیز تحت حاکمیت واحد الهی است، این خود دلیلی قاطع بر یگانگی خداوند است.

    ✍ این آیه شریفه به وضوح عقاید غلات و مفوضه را باطل می‌کند؛ زیرا غلات که ائمه علیهم السلام را خدا یا شریک خدا می‌دانند، ادعایی مطرح کرده‌اند که با واقعیت بندگی محض ائمه اطهار علیهم السلام در تضاد است؛ اگر ایشان نعوذبالله خدا بودند، سعی در غلبه بر “ذی العرش” می‌کردند، در حالی که سیره ایشان اوج تسلیم در برابر خداست. و مفوضه نیز با نسبت دادن خلق و رزق به ائمه معصومین علیهم السلام، به نوعی برای خداوند شریک قائل شده‌اند، در حالی که ائمه اطهار علیهم السلام بنده و مجری فرمان الهی بودند، نه رقیب یا شریک او در حاکمیت و خالقیت.

    ✍ بنابراین، آیه نشان می‌دهد که ادعای وجود شریک در الوهیت یا حاکمیت (آن‌چنان که غلات و مفوضه قائلند) با واقعیت بندگی و نظم واحد عالم در تضاد است و تنها خداوند یگانه، صاحب قدرت مطلق و حاکم و خالق نهایی است.

    (آیه بیست و هفتم)

    قال الله تعالی ؛

    « أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ وَمَا یتَّبِعُ الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَکاءَ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یخْرُصُونَ »

    یعنی؛ آگاه باشید، یقیناً هر که در آسمان ها و هر که در زمین است در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست؛ و کسانی که به جای خدا معبودانی را می پرستند، از حق پیروی نمی کنند؛ آنان (در این پرستش) فقط از گمان و ظن پیروی می کنند و آنان فقط دروغ می بافند.

    • سوره یونس آیه 66

    ✍ در این آیه شریفه خداوند متعال با بیانی قاطع، دو حقیقت مهم را اعلام می‌دارد؛ اول اینکه میفرماید آگاه باشید که هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است، در مالکیت و فرمانروایی مطلق خداوند است و هیچ کس در این سیطره با او شریک نیست. دوم اینکه کسانی که به جای خداوند یگانه، «یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَکاءَ» شریکانی را می‌خوانند یا به آن‌ها روی می‌آورند، در حقیقت از حق و برهان پیروی نمی‌کنند، بلکه تنها از گمان‌های بی‌اساس و دروغ‌های ساختگی پیروی می‌کنند.

    ✍ این آیه نیز دلیلی بسیار قاطع بر بطلان عقاید غلات و مفوضه است، زیرا عقاید ایشان با انحصار مالکیت و فرمانروایی مطلق در خداوند منافات دارد و هم اینکه ایشان مصداق کسانی هستند که برای خدا شریک قائل شده و به غیر او روی آورده‌اند. همچنین، این آیه فاش می‌سازد که باورهای غلات و مفوضه، همانند سایر عقاید شرک‌آلود، بر پایه هیچ دلیل و علم صحیحی بنا نشده، بلکه صرفاً گمان‌هایی بی‌اساس و دروغ‌بافی‌هایی هستند که به خدا و دین او نسبت داده شده‌اند.

    ✍ بنابراین، این آیه، هم عمل گروه غلات و مفوضه را و همچنین مبنای عقایدشان را باطل می‌شمارد.

    (آیه بیست و هشتم)

    قال الله تعالی ؛

    « یا أَیهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ یسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیئًا لَا یسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ »

    یعنی؛ ای مردم، (برای شما و معبودانتان) مَثَلی زده شده است؛ پس به آن (مَثَل) گوش فرا دهید، یقیناً کسانی را که به جای خدا می پرستید، هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند اگر چه برای آفریدن آن گرد آیند و اگر مگس، چیزی را از آنان برباید، نمی توانند آن را از او بازگیرند، هم پرستش کنندگان و هم معبودان ناتوانند.

    • سوره حج آیه 73

    ✍ در این آیه شریفه خداوند متعال برای روشن شدن ناتوانی کسانی که به جای او پرستش می‌شوند، مَثَل و نمونه‌ای گویا بیان می‌فرماید. در این مَثَل می‌فرماید؛ به یقین، کسانی را که شما به جای خداوند می‌خوانید و پرستش می‌کنید، هرگز نمی‌توانند حتی یک مگس را بیافرینند، اگرچه همه برای این کار جمع شوند و یکدیگر را یاری رسانند.

    ✍ این آیه ضربه مستقیمی میزند به هرگونه عقیده‌ای که قدرت خلق کردن را به غیر از خداوند نسبت داده اند، مانند عقیده مفوضه که خلق کردن را به ائمه اطهار علیهم السلام نسبت می‌دهند؛ در حالی که خود آن معصومین علیهم السلام در احادیث صحیحه چنین ادعایی نفرمودند؛ بلکه صراحتاً از این عقیده (تفویض در خلق و رزق) نهی نموده و تأکید کرده‌اند که تنها خداوند است که می‌آفریند و روزی می‌دهد و ایشان تنها بندگانی هستند که از خداوند درخواست می‌کنند و اوست که به اذن و مشیت خویش اجابت می‌نماید و ایشان را واسطه فیض قرار داده است.

    ✍ و در نهایت، خداوند متعال در این آیه با عبارت «ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ» هم «طالب» یعنی پرستش‌کنندگان و یاری‌جویان از غیر خدا و هم «مطلوب» یعنی معبودان دروغین یا کسانی که به جای خدا خوانده می‌شوند را، در برابر خود ناتوان و ضعیف میخواند.

    ✍ این آیه با این مَثَل گویا، عظمت قدرت بی‌نهایت خداوند و ناتوانی مطلق هرچه و هرکه غیر اوست را بیان می‌کند و بطلان هرگونه شرک و تفویض را روشن می‌سازد و نشان می‌دهد که فقط خداوند است که خالق و شایسته پرستش است.

    (آیه بیست و نهم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیکونُوا لَهُمْ عِزًّا »

    یعنی؛ و به جای خدا معبودانی گرفتند تا برای آنان مایه عزت و توانمندی باشد.

    • سوره مریم آیه 81

    ✍ در این آیه شریفه خداوند متعال به یکی از دلایل اصلی روی آوردن انسان‌ها به شرک و پرستش غیر خدا اشاره می‌فرماید. آیه می‌گوید؛ گروهی از مردم به جای خداوند یگانه، معبودانی را برای خود برگزیده‌اند با این هدف که این معبودان برایشان مایه «عِزًّا» یعنی عزت و توانمندی باشند. این آیه به خوبی نشان می‌دهد که یکی از انگیزه‌های پنهان در پس شرک و پرستش غیر خدا، امید به کسب عزت و قدرت است.

    ✍ این انگیزه را می‌توان در میان برخی از پیروان عقاید غلات و مفوضه نیز مشاهده کرد؛ آن‌ها ممکن است ناآگاهانه یا بر اثر وسوسه شیطان و شیطان صفتان، با نسبت دادن مقام الوهیت یا قدرت‌های مخصوص الهی همچون خلق کردن و روزی دادن و زنده کردن و میراندن به ائمه اطهار علیهم السلام (که نوعی برگزیدن ایشان به جای خدا و یا شریک قرار دادن به خداوند است)، به دنبال کسب همین «عزّ» و حل مشکلات خود از مسیری انحرافی باشند، غافل از اینکه عزت حقیقی و قدرت مطلق تنها از آن خداوند است و روی آوردن به غیر او برای این منظور، کاری بیهوده و گمراه‌کننده است که با توحید خالص منافات دارد و عزت واقعی تنها در بندگی خدا و پیروی از راه راستین اولیای الهی است.

    (آیه سی ام)

    قال الله تعالی ؛

    « وَأَعْتَزِلُکمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَىٰ أَلَّا أَکونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیا »

    یعنی؛ (حضرت ابراهیم علیه السلام گفت) و من از شما و معبودانی که به جای خدا می خوانید، کناره می گیرم و پروردگارم را می خوانم، امید است در خواندن پروردگارم (از اجابت او) محروم و بی بهره نباشم.

    • سوره مریم آیه 48

    ✍ در آیه شریفه حضرت ابراهیم علیه السلام درسی بزرگ در توحید به ما می‌آموزد. ایشان به قوم مشرک خود می‌فرماید؛ من از شما و آنچه به جای خداوند یگانه می‌خوانید و پرستش می‌کنید، دوری و کناره‌گیری می‌کنم و تنها پروردگار خودم را می‌خوانم، امید است با خواندن او بی‌بهره و ناامید نباشم.

    ✍ این آیه نشان می‌دهد که راه حق، برائت و جدایی از هرگونه شرک میباشد. این پیام مستقیماً عقاید غلات و مفوضه را به چالش می‌کشد؛ زیرا آنها با قائل شدن به الوهیت ائمه اطهار علیهم السلام، ایشان را در زمره «مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» قرار داده‌اند که این شرک محض است ؛ پس در این آیه نیز عقاید غالی مذهبان مورد مذمت و نکوهش هست.

    (آیه سی و یکم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَاللَّهُ خَلَقَکمْ ثُمَّ یتَوَفَّاکمْ »

    یعنی؛ و خداوند شما را آفرید، آن گاه شما را می میراند.

    • سوره نحل آیه 70

    ✍ این آیه به صراحت بیان می‌دارد که تنها خداوند است که به انسان وجود می‌بخشد (خالق است) و تنها اوست که حیات او را پایان می‌دهد (میراننده است) چنانکه در احادیث صحیحه نیز چنین بیان فرموده اند.

    ✍ این پیام مستقیماً با عقیده تفویض در تضاد است؛ زیرا مفوضه برخی از این افعال اختصاصی الهی مانند خلق کردن و میراندن را به ائمه اطهار علیهم السلام نسبت می‌دهند و معتقدند که خداوند این امور را به ایشان واگذار کرده است، در حالی که آیه شریفه و همچنین احادیث صحیحه این دو فعل بنیادین حیات انسان را به صورت انحصاری به خداوند نسبت داده اند و نقش غیر او را نفی فرمودند.

    ✍همچنین، هرگونه ادعای غلوآمیز که قدرت مستقل بر حیات و ممات را برای غیر خدا قائل شود، با تأکید این آیه بر اینکه میراندن فعل خداوند است، باطل می‌گردد. بنابراین، آیه دلیلی روشن بر انحصار خالقیت و میراندن در خداوند یگانه است و بطلان هرگونه عقیده‌ای را که این قدرت‌ها را به مخلوق نسبت دهد، نشان می‌دهد و به صراحت اعلام می‌دارد که این امور در اختیار او است و بس.

    (آیه سی و دوم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَالَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا یخْلُقُونَ شَیئًا وَهُمْ یخْلَقُونَ»

    یعنی؛ و معبودهایی را که به جای خدا می پرستند (نه اینکه) چیزی را نمی آفرینند، بلکه خودشان آفریده می شوند.

    •  سوره نحل آیه 20

    ✍و در این آیه شریفه، خداوند لا شریک با بیانی بسیار قاطع و صریح، ناتوانی مطلق کسانی را که به جای او خوانده می‌شوند در حوزه آفرینش بیان می‌دارد. و دلیل این ناتوانی این است که خودشان آفریده می‌شوند.

    ✍این آیه ضربه مستقیمی به عقاید مفوضه می‌زند که برای ائمه اطهار علیهم السلام قدرت خلق کردن قائل هستند؛ زیرا ائمه علیهم السلام نیز مانند سایر مخلوقات، «آفریده شده‌اند» (یخْلَقُونَ) و طبق این آیه، کسانی که آفریده شده‌اند، هرگز «چیزی را نمی‌آفرینند» (لَا یخْلُقُونَ شَیئًا). هرگونه ادعای غلوآمیز مبنی بر خالقیت ائمه علیهم السلام نیز با این بیان قاطع الهی باطل می‌گردد.

    ✍بنابراین، آیه به وضوح نشان می‌دهد که خالقیت، صفت و فعلی انحصاری برای خداوند یگانه است و هیچ مخلوقی، هر چند دارای مقام بالا باشد، ذره‌ای در آفرینش دخالت ندارد و هر عقیده‌ای که این قدرت را به غیر خدا نسبت دهد، باطل و بی‌اساس است و این ناتوانی مخلوق، نشانه آشکار نیاز او به خالق یگانه است.

    (آیه سی و سوم)

    قال الله تعالی ؛

    « أَفَمَنْ یخْلُقُ کمَنْ لَا یخْلُقُ أَفَلَا تَذَکرُونَ»

    یعنی؛ و معبودهایی را که به جای خدا می پرستند (نه اینکه) چیزی را نمی آفرینند، بلکه خودشان آفریده می شوند.

    • سوره نحل آیه 17

    ✍و در این آیه شریفه، خداوند متعال با طرح یک پرسش بلاغی، تفاوت اساسی میان خود و هر آنچه غیر اوست را بیان می‌کند و می‌فرماید ؛ آیا کسی که می‌آفریند ، مانند کسی است که نمی‌آفریند؟ پس آیا متذکر و بیدار نمی‌شوید؟ این آیه تفاوت غیرقابل قیاس میان خالق و مخلوق را برجسته می‌سازد و از انسان‌ها می‌خواهد که با اندیشه در این تفاوت آشکار، حقیقت را دریابند و تنها خالق را بپرستند.

    ✍این آیه دلیلی قاطع بر بطلان عقاید غلات و به‌خصوص مفوضه است که برای ائمه اطهار علیهم السلام قدرت خلق کردن قائل می‌شوند؛ زیرا ائمه اطهار علیهم السلام ، هرچند دارای مقام بسیار والایی نزد خدا هستند، در دسته کسانی قرار می‌گیرند که «لَا یخْلُقُ» (نمی‌آفرینند)، بلکه خودشان مخلوق خداوند هستند.

    ✍خداوند در این آیه با این پرسش از ما می‌خواهد که به خود آییم و اشتباهی است که غلات و مفوضه مرتکب می‌شوند را مرتکب نشویم.

    (آیه سی و چهارم)

    قال الله تعالی ؛

    « أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیهِمْ ۚ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ کلِّ شَیءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ »

    یعنی؛ یا آنکه این مشرکان شریکانی برای خدا قرار دادند که آنها هم مانند خدا چیزی خلق کردند، بر مشرکان، خلق خدا و خلق شریکان خدا مشتبه گردید؟ بگو؛ تنها خدا خالق هر چیز است و او خدای یکتایی است که همه عالم مقهور اراده اوست.

    • سوره رعد آیه 16

    ✍ این آیه دلیلی بسیار محکم بر بطلان عقاید مفوضه (در حوزه خلق) و غلو است؛ زیرا اهل تفویض قدرت خلق را به ائمه اطهار علیهم السلام نسبت می‌دهد، در حالی که آیه به صراحت می‌گوید تنها خداوند خالق هر چیز است و این خالقیت از شئونات الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ است، نه مخلوقات. غلات نیز با قائل شدن به شریک برای خدا در الوهیت یا ربوبیت، با این آیه که انحصار خالقیت و یگانگی مطلق و چیرگی را برای خداوند بیان می‌کند، در تضاد قرار می‌گیرند.

    ✍ بنابراین، آیه به روشنی نشان می‌دهد که هیچ موجودی در آفرینش شریک خدا نیست و ادعای خالقیت برای غیر او باطل و ناشی از اشتباه در شناخت است و تنها خداوند یگانه و مقتدر است که آفریننده همه چیز است.

    (آیه سی و پنجم)

    قال الله تعالی ؛

    « اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکمْ ثُمَّ رَزَقَکمْ ثُمَّ یمِیتُکمْ ثُمَّ یحْییکمْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکمْ مَنْ یفْعَلُ مِنْ ذَٰلِکمْ مِنْ شَیءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا یشْرِکونَ »

    یعنی؛ خداوند است که شما را خلق کرده و روزى داده و سپس مى‏میراند و باز زنده مى‏کند، (بگو) آیا از آنها که شما خدا پنداشته‏اید کسى این چنین کارهائى را مى‏تواند بکند؟ منزّه است آن خداوند و برتر است از آنچه براى او شریک قرار داده‏اند.

    • سوره روم آیه 40

    ✍و در این آیه شریفه خداوند متعال با برشمردن برخی از مهمترین افعال انحصاری خود، ناتوانی مطلق شریکان دروغین را آشکار می‌سازد. چنانکه می‌فرماید؛ خداوند همان کسی است که شما را آفرید، سپس به شما روزی داد، سپس شما را می‌میراند و سپس زنده می‌کند. این‌ها افعال بنیادین و اختصاصی پروردگار در مورد انسان هستند. سپس خداوند با طرح پرسشی کوبنده، میفرماید؛ آیا هیچ یک از شریکانی که شما برای خدا قرار داده‌اید، می‌تواند چیزی از این کارها (آفرینش، روزی دادن، میراندن، زنده کردن) را انجام دهد؟

    ✍این پرسش به وضوح نشان می‌دهد که پاسخ منفی است و هیچ شریکی قادر به انجام این افعال نیست. در نهایت در آخر این آیه با اعلام «سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا یشْرِکونَ» خداوند را از هرگونه شرکی که به او نسبت می‌دهند، منزه می‌داند.

    ✍این آیه دلیلی بسیار محکم بر بطلان عقاید غالی مذهبان است؛ زیرا قائلین به تفویض این افعال (خلق، رزق، حیات، ممات) را به ائمه اطهار علیهم السلام نسبت می‌دهد، در حالی که آیه با صراحت تمام و به صورت پرسشی استنکاری، انجام هر چیزی از این افعال توسط شریکان را نفی می‌کند. غلات نیز با قائل شدن به شریک برای خدا در الوهیت یا ربوبیت، با این آیه که انحصار این افعال و تنزیه خدا از شرک را بیان می‌کند، در تضاد قرار می‌گیرند.

    ✍بنابراین، آیه به روشنی نشان می‌دهد که این افعال تنها از آن خداوند است و هیچ مخلوقی در آن‌ها شریک نیست و هرگونه نسبت دادن این افعال به غیر خدا، شرکی است که خداوند از آن منزه است و یگانگی و برتری خود را اعلام می‌دارد.

    (آیه سی و ششم)

    قال الله تعالی ؛

    « قُلْ مَنْ یرْزُقُکمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ یمْلِک السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ یخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ وَیخْرِجُ الْمَیتَ مِنَ الْحَی وَمَنْ یدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ»

    یعنی؛ بگو؛ کیست که شما را از آسمان و زمین روزی می دهد؟ یا کیست که بر گوش ها و چشم ها مالکیّت و حکومت دارد؟ و کیست که زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون می آورد؟ و کیست که همواره امور (جهان هستی) را تدبیر می کند؟ به زودی خواهند گفت؛ خدا؛ پس بگو؛ آیا (از پرستش غیر او) نمی پرهیزید؟.

    • سوره یونس آیه 31

    ✍و در این آیه شریفه خداوند متعال با طرح مجموعه‌ای از پرسش‌های روشنگر، بر انحصار ربوبیت و تدبیر عالم در خود تأکید می‌ورزد و شرک مشرکان را باطل می‌سازد. این آیه با برشمردن افعال کلیدی ربوبی (مانند روزی دادن، مالکیت بر حواس، حیات و ممات، و به‌خصوص تدبیر امور هستی) و بیان اینکه حتی مشرکان نیز فاعل حقیقی این امور را خدا می‌دانند، دلیلی محکم بر بطلان عقاید مفوضه و غلات است؛

    ✍زیرا مفوضه تدبیر امور (یدَبِّرُ الْأَمْرَ) و همچنین روزی دادن (یرْزُقُکمْ) و زنده و مرده کردن را به ائمه اطهار علیهم السلام نسبت می‌دهند، در حالی که آیه صراحتاً می‌گوید حتی مشرکان فاعل این امور را خدا می‌دانند و از ایشان می‌پرسد چرا با این اعتراف باز هم از خدا نمی‌ترسید و شرک می‌ورزید؟

    ✍غلات نیز با قائل شدن به ربوبیت برای ائمه علیهم السلام، در واقع فاعلیت این امور را برای غیر خدا قائل شده‌اند که با اعتراف فطری مشرکان در تضاد است. بنابراین، آیه با اثبات انحصار ربوبیت و تدبیر در خداوند یگانه، و با استفاده از اعتراف خود مشرکان، بطلان هرگونه شرک در ربوبیت و تدبیر و همچنین عقاید غلوآمیز و تفویضی را که این امور را به غیر خدا نسبت می‌دهند، روشن می‌سازد و انسان را به ترس از خدا و پرهیز از شرک فرامی‌خواند و به او نشان می‌دهد که تنها اوست که تدبیرکننده مطلق است.

    (آیه سی و هفتم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَا یخْلُقُونَ شَیئًا وَهُمْ یخْلَقُونَ وَلَا یمْلِکونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا یمْلِکونَ مَوْتًا وَلَا حَیاةً وَلَا نُشُورًا »

    یعنی؛ و (مشرکان) به جای او معبودانی اختیار کرده اند که چیزی را نمی آفرینند و خود آفریده می شوند، و برای خودشان مالک زیان و سودی نیستند، و قدرت و تسلطی بر مرگ و حیات و برانگیختن پس از مرگ ندارند.

    • سوره فرقان آیه 3

    ✍و در این آیه شریفه خداوند متعال با برشمردن ناتوانی‌های معبودان دروغین، بطلان شرک را بیان می‌کند و دلیلی بسیار قاطع بر بطلان عقاید غلات و مفوضه است زیرا که این آیه صراحتاً هرگونه مالکیت و قدرت بر خلق، ضرر و نفع، و حیات و ممات و نشور را از معبودان دروغین نفی می‌کند، و این آیه با بیان اینکه این قدرت‌ها تنها در اختیار خداوند است، بطلان هرگونه نسبتی از این امور را به مخلوق، روشن می‌سازد و نشان می‌دهد که هر کس غیر خدا را در این امور شریک بداند، در اشتباهی بزرگ است و ناتوانی این معبودان دروغین در این افعال، نشانه واضحی بر بطلان الوهیت و ربوبیت آن‌هاست.

    (آیه سی و هشتم)

    قال الله تعالی ؛

    « إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ »

    یعنی؛ بی تردید خدا خود روزی دهنده و صاحب قدرت استوار است.

    •  سوره ذاریات آیه 58

    ✍و در این آیه شریفه خداوند متعال با بیانی قاطع، بر انحصار روزی رسانی در ذات اقدس خویش تأکید می‌فرماید. این آیه با به‌کار بردن کلمه «الرَّزَّاقُ» (با الف و لام) و ضمیر «هُوَ»، بر انحصار مطلق روزی رسانی در خداوند متعال تأکید می‌کند و او را تنها منبع اصلی و نهایی تمام ارزاق معرفی می‌نماید. همچنین، خداوند خود را «ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» یعنی صاحب قدرت بی‌نهایت، محکم و زوال‌ناپذیر می‌خواند که اشاره به مبنای قدرت او در روزی رسانی به تمام موجودات است.

    ✍این آیه دلیلی بسیار محکم بر بطلان عقاید تفویض و همچنین ادعاهای غلوآمیز درباره روزی رسانی است؛ زیرا مفوضه قدرت روزی رسانی را به ائمه اطهار علیهم السلام نسبت می‌دهد، در حالی که آیه صراحتاً خداوند را به عنوان «هُوَ الرَّزَّاقُ» (تنها روزی‌دهنده حقیقی) معرفی می‌کند و روزی رسانی را به قدرت مطلق و استوار خود پیوند می‌دهد که این قدرت تنها شایسته اوست و با نسبت دادن روزی رسانی مستقل به مخلوقات (که قدرتشان محدود است) در تضاد کامل قرار می‌گیرد.

    ✍پس هرگونه ادعای غلوآمیز درباره روزی رسانی ائمه علیهم السلام طبق این آیه شریفه، باطل می‌گردد.

    (آیه سی و نهم)

    قال الله تعالی ؛

    « ذَٰلِکمُ اللَّهُ رَبُّکمْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کلِّ شَیءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَىٰ کلِّ شَیءٍ وَکیلٌ »

    یعنی؛ این است خدا پروردگار شما، جز او معبودی نیست، آفریننده همه چیز است؛ پس تنها او را بپرستید، و او کارساز هر چیز است.

    • سوره انعام آیه 102

    ✍ و در این آیه شریفه خداوند متعال با بیانی جامع، اساس توحید و یگانگی خود را تبیین می‌فرماید.

    ✍ این آیه با برشمردن صفات و افعال انحصاری خداوند (ربّ شما، معبود یگانه، خالق همه چیز، وکیل مطلق)، دلیلی بسیار قاطع بر بطلان عقاید غلات و مفوضه است؛ زیرا غلات با قائل شدن به الوهیت یا ربوبیت برای ائمه اطهار علیهم السلام، اصل «لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» (هیچ معبودی جز او نیست) و «رَبُّکمْ» (پروردگار شما) را نقض می‌کنند و با فرمان «فَاعْبُدُوهُ» (پس تنها او را بپرستید) مخالفت می‌ورزند.

    ✍ اما عقیده مفوضه، که خالقیت «خَالِقُ کلِّ شَیءٍ» و تدبیر و کارسازی امور « وَهُوَ عَلَىٰ کلِّ شَیءٍ وَکیلٌ» را به ائمه اطهار علیهم السلام نسبت می‌دهد، به‌طور کامل با پیام این آیه در تعارض است؛ چرا که آیه با قاطعیت اعلام می‌کند که تنها خداوند یگانه است که خالق هر چیز و وکیل و تدبیرکننده همه امور هستی است، و این مسئولیت‌ها و صفات را تنها مختص خود می‌داند و هرگونه نسبت دادن آن‌ها به مخلوق را نفی می‌کند.

    ✍ بنابراین، آیه با تأکید بر یگانگی مطلق خداوند در تمام شئونات (ربوبیت، الوهیت، خالقیت)، بطلان هرگونه عقیده‌ای را که برای غیر خدا در این حوزه‌ها شریک یا استقلال قائل شود، به وضوح نشان می‌دهد و فرمان به عبادت خالصانه تنها او را می‌دهد.

    (آیه چهلم)

    قال الله تعالی ؛

    « وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۖ إِنِّی لَکمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ »

    یعنی؛ و با خدا معبودی دیگر قرار ندهید، یقیناً من از سوی او بیم دهنده ای آشکارم.

    •  سوره ذاریات آیه 51

    ✍و در این آیه شریفه خداوند متعال با صریح‌ترین بیان ممکن، هرگونه شرک در الوهیت را نهی می‌کند و پیامبر را هشدار دهنده از سوی خود معرفی می‌نماید. این آیه بنیاد توحید در عبادت و الوهیت است و به صورت مطلق هرگونه قائل شدن به وجود «إِلَٰهًا آخَرَ» (معبود دیگر) در کنار یا در عرض خداوند یگانه را حرام می‌شمارد.

    ✍این پیام، ضربه مستقیمی به عقاید غلات و همچنین هشداری جدی به مفوضه است؛ زیرا غلات که برای ائمه اطهار علیهم السلام مقام الوهیت قائل می‌شوند، به وضوح با فرمان «وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ» مخالفت ورزیده‌اند و برای خدا شریک در الوهیت قرار داده‌اند.

    ✍و در این آیه وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از سوی خدا برای این نهی، هشدار میدهد ، اهمیت و قاطعیت این فرمان الهی را نشان می‌دهد و به انسان هشدار می‌دهد که از قرار دادن هرگونه معبود یا شریکی برای خداوند بپرهیزد.

    پایان باب آیات

    ✍ این مجموعه آیات از کتاب مبین الهی، به عنوان دلیلی قاطع و اتمام حجت برای هر مسلمانی، بطلان عقاید غلات و مفوضه را فریاد می‌زنند با تأمل در این آیات، درمی‌یابیم که خداوند چگونه با تأکید بر یگانگی مطلق خود و بندگی راسخ اولیای الهی، هرگونه ادعای شرک‌آلود و نسبت ناروا به خالق و مخلوق را رد می‌کند و تنها خود را شایسته پرستش و دارای ولایت مطلقه می‌داند، پس از برای کسی که بدون تعصب و با قلب حقیقت‌جو به کلام الهی بنگرد و در پی فهم حقایق باشد، حتی تدبر در یکی از این آیات برای درک نادرستی و بطلان عقاید غلو و تفویض و شناخت مسیر صحیح توحید کفایت می‌کند و اتمام حجت است، چه رسد به مجموعه ارزشمند چهل آیه محکم و روشنگر از کتاب مبین که جای هیچ شک و شبهه‌ای برای انسان منصف و بی‌طرف باقی نمی‌گذارند. این آیات، اتمام حجتی هستند بر بطلان این فرقه‌های گمراه و دلیلی قاطع بر لزوم پایبندی به توحید خالص و دوری از هرگونه غلو و تفویض، و نشان می‌دهند که راه نجات تنها در تمسک به ریسمان محکم الهی و دوری از هرگونه شرک و انحراف است.

     اگر در خانه کس است، یک حرف بس است.


    و اما احادیث صحیحه و مهم در رد غلات و مفوضه

    ✍پس از تبیین دلایل قاطع قرآنی بر بطلان عقاید انحرافی غلات و مفوضه، مجموعه  احادیث مهم و روشنگر که به عنوان احادیث مقدمه مطرح شد ، اینک نوبت به بررسی جایگاه احادیث شریفه و کلام نورانی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در قبال این عقاید انحرافی می‌رسد.

    ✍حقیقتی که از مطالعه دقیق مجموعه احادیث صادر شده از معصومین علیهم السلام به دست می‌آید، این است که احادیث صحیح، معتبر و مورد تأیید ائمه اطهار علیهم السلام است، و هرگز پشتیبان عقاید غلوآمیز یا تفویضی نیستند، بلکه در تضاد کامل و آشکار با این باورها قرار دارند و صراحتاً آن‌ها را رد کرده و قائلین به آن‌ها را نکوهش نموده‌اند. متأسفانه، ریشه بسیاری از عقاید غلات و مفوضه، نه در کلام واقعی ائمه علیهم السلام، بلکه در احادیث جعلی و ساختگی است که توسط افراد دروغگو، فریبکار، مغرض و یا جاهل جعل شده و به دروغ به معصومین علیهم السلام نسبت داده شده‌اند تا بدین وسیله، انحراف و باطل خود را در لباس دین موجه جلوه دهند.

    ✍بنابراین، در این باب، با ارائه و بررسی نمونه‌هایی از احادیث معتبر و صحیح، نشان خواهیم داد که ائمه علیهم السلام چگونه حقیقت مقام بندگی خود در برابر خداوند و یگانگی مطلق پروردگار را تبیین کرده و با صراحت، مرزهای صحیح اعتقادی را در برابر غلو و تفویض ترسیم نموده و از پیروان واقعی خود خواسته‌اند که از این عقاید و قائلین به آن‌ها دوری جسته و به دامان احادیث صحیح و خالص تمسک جویند.

    (حدیث اول)

    ✅️ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقُرَشِی رضی الله عنه قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِی الْأَنْصَارِی عَنْ بُرَیدِ بْنِ عُمَیرِ بْنِ مُعَاوِیةَ الشَّامِی قَالَ؛ (و الی قوله) مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ أَمْرَ الْخَلْقِ وَ الرِّزْقِ إِلَى حُجَجِهِ ع فَقَدْ قَالَ بِالتَّفْوِیضِ‏ وَ الْقَائِلُ بِالْجَبْرِ کافِرٌ وَ الْقَائِلُ بِالتَّفْوِیضِ‏ مُشْرِک‏.

    در کتاب قواعد الاسلام مرحوم عرب باغی رحمت الله علیه از یزید بن عمیر بن معاویة الشامى روایت کرده که گفت وارد شدم بر حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام فرمود؛

    تا این که فرمود؛ کسى که گمان کند که خداى عز و جل خلق و رزق را تفویض‏ به حجت های خود علیهم السلام نموده قائل به تفویض‏ است و کسى که قائل به جبر است کافر است و کسى که قائل به تفویض است مشرک است‏.

    • قواعد الاسلام عالم بزرگوار عرب باغی ج 1 ص 197  |  عیون الاخبار الرضا ع  ج 1 ص 124 ح 17  |  بحارالانوار ج 5 ص 11 ح 18  |  احتجاج طبرسی ج 2 ص 414  |  برهان ج 3 ص 516 ح 6295   |   وسائل الشیعه ج 28 ص 340 ح 34907

    (حدیث دوم)

    ✅️ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِی قَالَ؛ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الْغُلَاةِ وَ الْمُفَوِّضَةِ فَقَالَ الْغُلَاةُ کفَّارٌ وَ الْمُفَوِّضَةُ مُشْرِکونَ مَنْ جَالَسَهُمْ أَوْ خَالَطَهُمْ أَوْ آکلَهُمْ أَوْ شَارَبَهُمْ أَوْ وَاصَلَهُمْ أَوْ زَوَّجَهُمْ أَوْ تَزَوَّجَ مِنْهُمْ أَوْ آمَنُهُمْ أَوِ ائْتَمَنَهُمْ عَلَى أَمَانَةٍ أَوْ صَدَّقَ حَدِیثَهُمْ أَوْ أَعَانَهُمْ بِشَطْرِ کلِمَةٍ خَرَجَ مِنْ وَلَایةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَلَایةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وَلَایتِنَا أَهْلَ الْبَیت‏.

    از ابو هاشم جعفرى روایت کرد که از ابو الحسن امام الرّضا علیه السّلام؛

    از غلات و مفوّضه‏ پرسیدم؟

    فرمود؛ غلات‏ کافر، و مفوّضه مشرکند، هر کس با ایشان همنشین شود یا رفت و آمد کند، یا هم خوراک و هم شرب شود، یا مواصلت نماید، یا مزاوجت کند؛ دختر بدهد یا بگیرد، یا آنان را امان دهد یا در امانتى امین داند، یا حدیثشان را تصدیق کند، یا ایشان را در کلامى یارى نماید، از حریم ولایت خداوند عزّ و جلّ و رسول گرامی اش صلى اللَّه علیه و آله خارج گشته و از دائره ولایت ما خاندان بیرون رفته است‏.

    • عیون الاخبار الرضا ع  ج 2 ص 203 ح 4  |  بحارالانوار ج 25 ص 328 ح 2  |  اثبات الهداة ج 5 ص 380 ح 28

    (حدیث سوم)

    ✅️ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یاسِرٍ الْخَادِمِ قَالَ؛ قُلْتُ لِلرِّضَا ع مَا تَقُولُ فِی التَّفْوِیضِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى نَبِیهِ ص أَمْرَ دِینِهِ فَقَالَ‏ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَأَمَّا الْخَلْقُ وَ الرِّزْقُ فَلَا ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُول‏ اللَّهُ خالِقُ کلِّ شَی‏ءٍ وَ هُوَ یقُولُ‏ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکمْ ثُمَّ رَزَقَکمْ ثُمَّ یمِیتُکمْ ثُمَّ یحْییکمْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکمْ مَنْ یفْعَلُ مِنْ ذلِکمْ مِنْ شَی‏ءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یشْرِکون‏.

    از یاسر خادم روایت کرد که به حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم؛

    نظر شما در مورد تفویض چیست؟

    حضرت فرمودند؛ خداوند تبارک و تعالى امور دینش را به پیغمبرش واگذار کرده، و فرموده است؛ « ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا » (هر چه که پیغمبر آورد بپذیرید و هر چه را نهى کرد از آن بپرهیزید) ، امّا خلق و روزى دادن را به او واگذار نکرده است .

    سپس فرمود؛ خداوند عزّ و جلّ میفرماید؛ « اللَّهُ خالِقُ کلِّ شَی‏ءٍ » (خداوند خالق هر چیز است) و باز فرموده؛ « اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکمْ ثُمَّ رَزَقَکمْ ثُمَّ یمِیتُکمْ ثُمَّ یحْییکمْ‏ (قل) هَلْ مِنْ شُرَکائِکمْ مَنْ یفْعَلُ مِنْ ذلِکمْ مِنْ شَی‏ءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یشْرِکونَ‏ » (خداوند است که شما را خلق کرده و روزى داده و سپس مى‏میراند و باز زنده مى‏کند، (بگو) آیا از آنها که شما خدا پنداشته‏اید کسى این چنین کارهائى را مى‏تواند بکند؟ منزّه است آن خداوند و برتر است از آنچه براى او شریک قرار داده‏اند).

    • سوره حشر آیه 7  | سوره رعد آیه 16  | سوره روم آیه 40  |   قواعد الاسلام عالم بزرگوار عرب باغی ج 1 ص 286   |   عیون الاخبار الرضا ع  ج 2 ص 202 ح 3  | بحارالانوار ج 17 ص 7 ح 9  |  اثبات الهداة ج 5 ص 379 ح 27  |   البرهان ج 4 ص 350 ح 8362

    (حدیث چهارم)

    ✅️ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ عَلِی بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع‏ أَدْنَى مَا یخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ یجْلِسَ إِلَى غَالٍ فَیسْتَمِعَ إِلَى حَدِیثِهِ وَ یصَدِّقَهُ عَلَى قَوْلِهِ إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی لَا نَصِیبَ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ الْغُلَاةُ وَ الْقَدَرِیة .

    در کتاب قواعد الاسلام عالم بزرگوار عرب باغی ابن بابویه از ابن سالم روایت کرده که امام جعفر صادق علیه السلام فرمود ؛

    کمترین چیزى که مرد را از ایمان خارج میکند این است که پیش غالى مذهب نشیند و بحدیثش گوش بدهد و گفتارش را تصدیق کند.

    و فرمود؛ پدرم از قول جدش روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود؛ دو گروه از امت من بهره‏اى در اسلام ندارند غلات‏ و قدریه‏.

    • قواعد الاسلام ج 1 ص 196  |  خصال ج 1 ص 72 ح 109  |  بحارالانوار ج 25 ص 269 ح 14  |  اثبات الهداة ج 5 ص 382 ح 34 

    (حدیث پنجم)

    ✅️ وَ رُوِی عَنْ زُرَارَةَ أَنَّهُ قَالَ؛ قُلْتُ لِلصَّادِقِ ع إِنَّ رَجُلًا مِنْ وُلْدِ عَبْدِ اللَّهِ‏ بْنِ‏ سَبَإٍ یقُولُ بِالتَّفْوِیضِ فَقَالَ وَ مَا التَّفْوِیضُ قُلْتُ‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى خَلَقَ مُحَمَّدا وَ عَلِیاً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمَا فَفَوَّضَ إِلَیهِمَا فَخَلَقَا وَ رَزَقَا وَ أَمَاتَا وَ أَحْییا فَقَالَ ع کذَبَ عَدُوُّ اللَّهِ إِذَا انْصَرَفْتَ إِلَیهِ فَاتْلُ عَلَیهِ‏ هَذِهِ الْآیةَ الَّتِی فِی سُورَةِ الرَّعْدِ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کلِّ شَی‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ فَانْصَرَفْتُ إِلَى الرَّجُلِ فَأَخْبَرْتُهُ فَکأَنِّی أَلْقَمْتُهُ حَجَراً أَوْ قَالَ فَکأَنَّمَا خَرِس‏.

    از زراره روایت است که به امام صادق علیه السلام گفتم؛

    مردى از زادگان عبد الله بن سبأ قائل به تفویض است؟

    حضرت فرمود؛ تفویض چیست؟

    گفتم؛ اینکه خدا تبارک و تعالى محمد و على را آفریده و کار را بدانها سپرده و آنها بیافرینند و روزى دهند و بمیرانند و زنده کنند؛

    حضرت فرمود؛ این دشمن خدا دروغ گفته و چون نزد او برگشتى این آیه از سوره رعد را بر او بخوان؛ «أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کلِّ شَی‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ » (یا آنکه این مشرکان شریکانی برای خدا قرار دادند که آنها هم مانند خدا چیزی خلق کردند و بر مشرکان، خلق خدا و خلق شریکان خدا مشتبه گردید؟ بگو؛ تنها خدا خالق هر چیز است و او خدای یکتایی است که همه عالم مقهور اراده اوست.) من نزد آن مرد برگشتم و به او خبر دادم، گویا سنگى به دهانش افکندم به کلّى لال شد.

    • سوره رعد آیه 16  |  ترجمه اصول کافی ج 2 ص 809  |  اعتقادات امامیه شیخ صدوق ص 100  |  بحارالانوار ج 25 ص 343  |  اثبات الهداة ج 5 ص 385 ح 41 

    (حدیث ششم)

    ✅️ وَ کانَ الرِّضَا- عَلَیهِ السَّلَامُ- یقُولُ فِی دُعَائِهِ؛ «اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیک مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ، فَلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِک‏. اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیک مِنَ الَّذِینَ ادَّعَوْا لَنَا مَا لَیسَ لَنَا بِحَقٍّ. اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیک مِنَ الَّذِینَ قَالُوا فِینَا مَا لَمْ نَقُلْهُ فِی أَنْفُسِنَا. اللَّهُمَّ لَک الْخَلْقُ‏ وَ مِنْک الْأَمْرُ، وَ إِیاک نَعْبُدُ وَ إِیاک نَسْتَعِینُ‏. اللَّهُمَّ أَنْتَ خَالِقُنَا وَ خَالِقُ آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ وَ آبَائِنَا الْآخِرِینَ. اللَّهُمَّ لَا تَلِیقُ الرُّبُوبِیةُ إِلَّا بِک، وَ لَا تَصْلُحُ الْإِلَهِیةُ إِلَّا لَک، فَالْعَنِ النَّصَارَى الَّذِینَ صَغَّرُوا عَظَمَتَک، وَ الْعَنِ الْمُضَاهِینَ لِقَوْلِهِمْ مِنْ بَرِیتِک. اللَّهُمَّ إِنَّا عَبِیدُک وَ أَبْنَاءُ عَبِیدِک، لَا نَمْلِک لِأَنْفُسِنَا ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حَیاةً وَ لَا نُشُوراً. اللَّهُمَّ مَنْ زَعَمَ أَنَّنَا أَرْبَابٌ فَنَحْنُ إِلَیک مِنْهُ بِرَاءٌ، وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ إِلَینَا الْخَلْقَ وَ عَلَینَا الرِّزْقَ فَنَحْنُ إِلَیک‏ مِنْهُ بِرَاءٌ کبَرَاءَةِ عِیسَى- عَلَیهِ السَّلَامُ- مِنَ النَّصَارَى. اللَّهُمَّ إِنَّا لَمْ نَدْعُهُمْ إِلَى مَا یزْعُمُونَ، فَلَا تُؤَاخِذْنَا بِمَا یقُولُونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا یزْعُمُونَ‏. رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیاراً إِنَّک إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبادَک وَ لا یلِدُوا إِلَّا فاجِراً کفَّارا.

    امام رضا علیه السلام در دعایش مى‏خواند؛

    بار خدایا، من به تو پناه می‌برم از جنبش و نیرو، پس هیچ جنبش و نیرویی نیست مگر به واسطه تو.

    بار خدایا، من به تو پناه می‌برم از کسانی که برای ما ادعاهایی کردند که حق ما نبود.

    بار خدایا، من به تو پناه می‌برم از کسانی که درباره ما چیزی گفتند که ما خود درباره خویش نگفتیم.

    بار خدایا، آفرینش از آن توست و فرمانروایی از تو، و تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.

    بار خدایا، تو آفریننده ما و آفریننده پدران نخستین و پدران پسین ما هستی.

    بار خدایا، ربوبیت جز برای تو شایسته نیست، و الوهیت جز برای تو صلاح نیست. پس لعنت کن نصاری را که عظمت تو را کوچک شمردند، و لعنت کن کسانی از آفریدگانت را که گفتارشان شبیه گفتار ایشان است.

    بار خدایا، ما بندگان تو و فرزندان بندگان تو هستیم، مالک هیچ زیان و سودی برای خود نیستیم، و نه مرگ و نه زندگی و نه برانگیخته شدنی.

    بار خدایا، هر کس گمان برد که ما پروردگار هستیم، پس ما از او به سوی تو بیزاریم، و هر کس گمان برد که آفرینش به ما بازمی‌گردد و روزی بر عهده ماست، پس ما از او به سوی تو بیزاریم، مانند بیزاری عیسی علیه السلام از نصاری.

    بار خدایا، ما آنان را به آنچه گمان می‌برند، دعوت نکردیم، پس ما را به آنچه می‌گویند مؤاخذه مفرما و آنچه را گمان می‌برند، بر ما ببخشای.

    پروردگارا، احدی از کافران را بر روی زمین باقی مگذار، چرا که اگر آن‌ها را باقی گذاری، بندگانت را گمراه می‌کنند و فرزندی جز بدکار و ناسپاس به دنیا نمی‌آورند.

    • اعتقادات امامیه شیخ صدوق ص 99  |  بحارالانوار ج 25 ص 343  |  اثبات الهداة ج 5 ص 384 ح 40 

    (حدیث هفتم)

    ✅️ أَبُو الْحَسَنِ عَلِی بْنُ أَحْمَدَ الدَّلَّالُ الْقُمِّی‏ قَالَ؛ اخْتَلَفَ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّیعَةِ فِی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْأَئِمَّةِ ص أَنْ یخْلُقُوا وَ یرْزُقُوا فَقَالَ قَوْمٌ هَذَا مُحَالٌ لَا یجُوزُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّ الْأَجْسَامَ لَا یقْدِرُ عَلَى خَلْقِهَا غَیرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ آخَرُونَ بَلِ اللَّهُ أَقْدَرَ الْأَئِمَّةَ عَلَى ذَلِک وَ فَوَّضَ إِلَیهِمْ فَخَلَقُوا وَ رَزَقُوا وَ تَنَازَعُوا فِی ذَلِک نِزَاعاً شَدِیداً فَقَالَ قَائِلٌ مَا بَالُکمْ لَا تَرْجِعُونَ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ فَتَسْأَلُوهُ عَنْ ذَلِک لِیوضِحَ لَکمُ الْحَقَّ فِیهِ فَإِنَّهُ الطَّرِیقُ إِلَى صَاحِبِ الْأَمْرِ فَرَضِیتِ الْجَمَاعَةُ بِأَبِی جَعْفَرٍ وَ سَلَّمَتْ وَ أَجَابَتْ إِلَى قَوْلِهِ فَکتَبُوا الْمَسْأَلَةَ وَ أَنْفَذُوهَا إِلَیهِ فَخَرَجَ إِلَیهِمْ مِنْ جِهَتِهِ تَوْقِیعٌ نُسْخَتُهُ ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى هُوَ الَّذِی خَلَقَ الْأَجْسَامَ وَ قَسَّمَ الْأَرْزَاقَ لِأَنَّهُ لَیسَ بِجِسْمٍ وَ لَا حَالٌّ فِی جِسْمٍ‏ لَیسَ کمِثْلِهِ شَی‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ وَ أَمَّا الْأَئِمَّةُ ع فَإِنَّهُمْ یسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى فَیخْلُقُ وَ یسْأَلُونَهُ فَیرْزُقُ إِیجَاباً لِمَسْأَلَتِهِمْ وَ إِعْظَاماً لِحَقِّهِمْ.

    محمّد بن على بن حسین بن موسى بن بابویه یا ابو الحسن على بن احمد دلّالى قمى یکى از این دو نفر گفته است؛

    تعدادى از شیعیان درباره این‌که خداوند متعال خلق کردن و روزى دادن را به ائمّه تفویض (و واگذار) کرده است یا نه، اختلاف کردند.

    عدّه‌اى گفتند؛ این امر محال است و بر خداوند متعال جایز نیست که این کار را انجام دهد، چون فقط خداوند مى‌تواند اجسام را خلق کند و عدّه‌اى هم گفتند؛ خود خداوند تعالى ائمّه را بر این کار قادر مى‌فرماید و به ایشان تفویض مى‌فرماید، لذا ایشان (به قدرت و اذن الهى‌) خلق مى‌کنند و رزق مى‌دهند. به‌هرحال اختلاف و نزاع بسیار شدیدى در این مورد به وجود آمد.

    در این میان کسى گفت؛ چرا به ابى جعفر محمّد بن عثمان عمرىّ (نایب خاص حضرت‌) مراجعه نمى‌کنید و در این‌باره از او سؤال نمى‌کنید؟ تا این‌که برایتان عقیده حقّ را روشن کند، چون او طریق رسیدن به صاحب الامر است.

    همگى به مراجعه به ابى جعفر رضایت داده و دعوت او را اجابت کردند، بنابراین مسأله را نوشته و برایش فرستادند. از ناحیه مقدسه برایشان توقیع خارج شد که به این ترتیب است؛

    تحقیقا خداوند تبارک و تعالى است که اجسام را خلق کرده و ارزاق را تقسیم کرده است، به جهت این‌که نه جسم است و نه در جسمى حلول کرده، چیزى شبیه او نیست و شنونده و داناست. و امّا امامان پس ایشان از خداوند مسألت مى‌کنند و حقّ تعالى خلق مى‌کند، و آن‌ها مى‌خواهند و خداوند رزق مى‌دهد. یعنى خداوند به خاطر بزرگى حقّ ایشان درخواستشان را اجابت مى‌فرماید.

    • احتجاج ج 2 ص 471  |  بحارالانوار ج 25 ص 329 ح 4  |  اثبات الهداة ج 5 ص 386 ح 43  |  غیبت شیخ طوسی ص 293 

    (حدیث هشتم)

    ✅️ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَارُونَ الْفَامِی‏ فِی مَسْجِدِ الْکوفَةِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی‏ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَلِی بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِی بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ؛ (و الی قوله)؛یا ابْنَ خَالِدٍ إِنَّمَا وَضَعَ الْأَخْبَارَ عَنَّا فِی التَّشْبِیهِ وَ الْجَبْرِ الْغُلَاةُ الَّذِینَ صَغَّرُوا عَظَمَةَ اللَّهِ تَعَالَى فَمَنْ أَحَبَّهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنَا وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَحَبَّنَا وَ مَنْ وَالاهُمْ‏ فَقَدْ عَادَانَا وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ وَالانَا وَ مَنْ وَصَلَهُمْ فَقَدْ قَطَعَنَا وَ مَنْ قَطَعَهُمْ فَقَدْ وَصَلَنَا وَ مَنْ جَفَاهُمْ فَقَدْ بَرَّنَا وَ مَنْ بَرَّهُمْ فَقَدْ جَفَانَا وَ مَنْ أَکرَمَهُمْ فَقَدْ أَهَانَنَا وَ مَنْ أَهَانَهُمْ فَقَدْ أَکرَمَنَا وَ مَنْ قَبِلَهُمْ فَقَدْ رَدَّنَا وَ مَنْ رَدَّهُمْ فَقَدْ قَبِلَنَا وَ مَنْ أَحْسَنَ إِلَیهِمْ فَقَدْ أَسَاءَ إِلَینَا وَ مَنْ أَسَاءَ إِلَیهِمْ فَقَدْ أَحْسَنَ إِلَینَا وَ مَنْ صَدَّقَهُمْ فَقَدْ کذَّبَنَا وَ مَنْ کذَّبَهُمْ فَقَدْ صَدَّقَنَا وَ مَنْ أَعْطَاهُمْ فَقَدْ حَرَمَنَا وَ مَنْ حَرَمَهُمْ فَقَدْ أَعْطَانَا یا ابْنَ خَالِدٍ مَنْ کانَ مِنْ شِیعَتِنَا فَلَا یتَّخِذَنَّ مِنْهُمْ وَلِیاً وَ لَا نَصِیراً.

    از حسین بن خالد، از حضرت  علی بن موسی الرضا علیه السلام روایت کرده که فرمودند؛

    ای پسر خالد، همانا اخبار مربوط به تشبیه و جبر را درباره ما، غالیان (غلوکنندگان) وضع کرده‌اند؛ کسانی که عظمت خداوند متعال را کوچک شمرده‌اند.

    پس هر کس آن‌ها را دوست بدارد، به تحقیق ما را دشمن داشته است، و هر کس آن‌ها را دشمن بدارد، به تحقیق ما را دوست داشته است.

    و هر کس با آن‌ها دوستی کند، به تحقیق با ما دشمنی کرده است، و هر کس با آن‌ها دشمنی کند، به تحقیق با ما دوستی کرده است.

    و هر کس به آن‌ها بپیوندد، به تحقیق از ما بریده است، و هر کس از آن‌ها ببرد، به تحقیق به ما پیوسته است.

    و هر کس به آن‌ها جفا کند، به تحقیق به ما نیکی کرده است، و هر کس به آن‌ها نیکی کند، به تحقیق به ما جفا کرده است.

    و هر کس آن‌ها را گرامی بدارد، به تحقیق ما را خوار کرده است، و هر کس آن‌ها را خوار بدارد، به تحقیق ما را گرامی داشته است.

    و هر کس آن‌ها را بپذیرد، به تحقیق ما را رد کرده است، و هر کس آن‌ها را رد کند، به تحقیق ما را پذیرفته است.

    و هر کس به آن‌ها احسان کند، به تحقیق به ما بدی کرده است، و هر کس به آن‌ها بدی کند، به تحقیق به ما احسان کرده است.

    و هر کس آن‌ها را تصدیق کند، به تحقیق ما را تکذیب کرده است، و هر کس آن‌ها را تکذیب کند، به تحقیق ما را تصدیق کرده است.

    و هر کس به آن‌ها عطا کند، به تحقیق ما را محروم کرده است، و هر کس آن‌ها را محروم کند، به تحقیق به ما عطا کرده است.

    ای پسر خالد، هر کس از شیعیان ماست، پس نباید از آن‌ها سرپرست و یاوری بگیرد.

    • عیون الاخبار الرضا ج 1 ص 142 ح 45  |  بحارالانوار ج 3 ص 294 ح 18  |  احتجاج ج 2 ص 414  |  توحید ج 1 ص 363 ح 12  |  وسائل الشیعه ج 16 ص 181 ح 21297

    (حدیث نهم)

    ✅️ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِک قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ‏ عَنْ أَبِی نُعَیمٍ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَنْصَارِی قَالَ؛ وَجَّهَ قَوْمٌ مِنَ الْمُفَوِّضَةِ وَ الْمُقَصِّرَةِ کامِلَ‏ بْنَ‏ إِبْرَاهِیمَ‏ الْمَدَنِی إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ ع قَالَ کامِلٌ- فَقُلْتُ فِی نَفْسِی أَسْأَلُهُ لَا یدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتِی وَ قَالَ بِمَقَالَتِی قَالَ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى سَیدِی أَبِی مُحَمَّدٍ ع نَظَرْتُ إِلَى ثِیابٍ بَیاضٍ نَاعِمَةٍ عَلَیهِ فَقُلْتُ فِی نفْسِی وَلِی اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ یلْبَسُ النَّاعِمَ مِنَ الثِّیابِ وَ یأْمُرُنَا نَحْنُ بِمُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ وَ ینْهَانَا عَنْ لُبْسِ مِثْلِهِ فَقَالَ مُتَبَسِّماً یا کامِلُ وَ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَیهِ فَإِذَا مِسْحٌ أَسْوَدُ خَشِنٌ عَلَى جِلْدِهِ فَقَالَ هَذَا لِلَّهِ وَ هَذَا لَکمْ فَسَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ إِلَى بَابٍ عَلَیهِ سِتْرٌ مُرْخًى فَجَاءَتِ الرِّیحُ فَکشَفَتْ طَرَفَهُ فَإِذَا أَنَا بِفَتًى کأَنَّهُ فِلْقَةُ قَمَرٍ مِنْ أَبْنَاءِ أَرْبَعِ سِنِینَ أَوْ مِثْلِهَا. فَقَالَ لِی‏ یا کامِلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ فَاقْشَعْرَرْتُ مِنْ ذَلِک وَ أُلْهِمْتُ أَنْ قُلْتُ لَبَّیک یا سَیدِی فَقَالَ جِئْتَ إِلَى وَلِی اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ وَ بَابِهِ تَسْأَلُهُ هَلْ یدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتَک وَ قَالَ بِمَقَالَتِک فَقُلْتُ إِی وَ اللَّهِ قَالَ إِذَنْ وَ اللَّهِ یقِلُّ دَاخِلُهَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَیدْخُلُهَا قَوْمٌ یقَالُ لَهُمُ الْحَقِّیةُ قُلْتُ یا سَیدِی وَ مَنْ هُمْ قَالَ قَوْمٌ مِنْ حُبِّهِمْ لِعَلِی یحْلِفُونَ بِحَقِّهِ وَ لَا یدْرُونَ مَا حَقُّهُ وَ فَضْلُهُ. ثُمَّ سَکتَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ عَنِّی سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ جِئْتَ تَسْأَلُهُ عَنْ مَقَالَةِ الْمُفَوِّضَةِ کذَبُوا بَلْ‏ قُلُوبُنَا أَوْعِیةٌ لِمَشِیةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا وَ اللَّهُ یقُولُ‏ وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یشاءَ اللَّهُ‏ ثُمَّ رَجَعَ السِّتْرُ إِلَى حَالَتِهِ فَلَمْ أَسْتَطِعْ کشْفَهُ فَنَظَرَ إِلَی أَبُو مُحَمَّدٍ ع مُتَبَسِّماً فَقَالَ یا کامِلُ مَا جُلُوسُک وَ قَدْ أَنْبَأَک بِحَاجَتِک الْحُجَّةُ مِنْ بَعْدِی فَقُمْتُ وَ خَرَجْتُ وَ لَمْ أُعَاینْهُ بَعْدَ ذَلِک.قَالَ أَبُو نُعَیمٍ فَلَقِیتُ کامِلًا فَسَأَلْتُهُ عَنْ هَذَا الْحَدِیثِ فَحَدَّثَنِی بِهِ.

    در کتاب تحفة المهدیه مرحوم عرب باغی رحمت الله علیه از علی بن حسین مسعودی در اثبات الوصیة و حضینی در هدایة روایت کردند از جعفر بن محمد بن مالک بزاز کوفی از محمد بن جعفر بن عبدالله از ابی نعیم محمد بن احمد انصاری که گفت ؛

    روانه نمودند قومی از مفوضه و مقصره کامل بن ابراهیم مدنی معروف به ضاعه را به سوی امام حسن عسکری علیه السلام در سامره که مناظره کند با آنحضرت در امر ایشان؛

    کامل گفت؛ من در نفس خود گفتم که سؤال میکنم از آنحضرت که داخل بهشت نمیشود مگر آنکه معرفت او مثل معرفت من باشد و قائل شود به آنچه من میگویم ؛

    چون وارد شدم به سید خود امام حسن عسکری علیه السلام و نظر کردم به جامه های سفید نرمی که در بر او بود، در نفس خود گفتم ولی خدا و حجت او جامه های نرم میپوشد و ما را امر میفرماید به مواسات برادران ما و ما را نهی میکند از پوشیدن مانند آن؛

    پس با تبسم فرمود؛ ای کامل ، و ذراع خود را بالا کرد پس دیدم پلاس سیاه زبری که بر روی پوست بدن مبارکش بود پس فرمود؛ این برای خداست و این برای شما ، پس خجل شدم و نشستم ؛

    و در نزدیک بر او پرده ی آویخته بود پس بادی وزید و طرفی از آن را بالا برد پس دیدم جوانی را که گویا پارۀ ماه بود چهار ساله یا مثل آن؛

    پس آن طفل به من فرمود؛ ای کامل بن ابراهیم، پس بدن من مرتعش(لرزان) شد و ملهم(الهام شده) شدم که گفتم بله اى مولای من ؛

    پس فرمود؛ آمدی نزد ولی الله و حجت او و اراده کردی که سؤال کنی که داخل بهشت نمیشود مگر آنکه عارف باشد مانند معرفت تو و قائل باشد به مُقاله ی تو ؟

    گفتم ؛ بلی والله؛

    پس فرمود؛ در اینحال(در این صورت) کم خواهد بود داخل شوندگان در بهشت، والله بدرستیکه داخل بهشت میشوند خلق بسیاری و گروهی که ایشان را حقیه میگویند؛

    گفتم؛ ای مولای من کیستند ایشان ؟

    فرمود؛ قومی که به واسطه ی محبتی که به امیر المؤمنین علیه السلام دارند، قسم میخورند به حق او و نمیدانند که حق و فضل او چیست؛

    آنگاه ساعتی ساکت شد پس فرمود؛ آمدی سؤال کنی از امام حسن علیه السلام از مُقاله ی(اعتقاد) مفوضه(غلات و اهل غلو)، گفته های آنها دروغ است، بلکه قلبهای ما محلی است از برای مشیت خداوند پس هرگاه خداوند خواست ما نیز می خواهیم و خداوند میفرماید « وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ » یعنی؛ « نمیخواهید شما ائمه، تا آن که خداوند بخواهد آن چیزی را »؛

    آنگاه پرده بر حال خود برگشت، پس آن قدرت را نداشتم که آن را بالا کنم؛

    پس حضرت عسکری علیه السلام به من نظر کرد و تبسم نمود و فرمود؛ ای کامل سبب نشستن تو چیست و حال آنکه خبر داده تو را مهدی و حجت بعد از من، به آنچه در نفس تو بوده و آمدی که از آن سؤال کنی؛

    گفت؛ پس برخاستم و جواب خود را که در نفس خود مخفی کرده بودم از امام مهدی گرفتم، و بعد از آن آنحضرت را ملاقات نکردم ؛

    ابو نعیم گفت ؛ پس من کامل را ملاقات نمودم و از او این حدیث را سؤال نمودم پس حدیث کرد بر من به آن تا آخرش بدون زیاده و نقصان در آن.

    • تحفة المهدیه ج 1 ب 8 ص 265 ح 2   |  بحار الانوار ج 52 ص 50 ح 35   |  غیبت شیخ طوسی ص 246    |   اثبات الهداة ج 5 ص 311 ح 91   |  دلائل الامامة ج 1 ص 505 ح 95  |  هدایة الکبری ج 1 ص 359   |   سوره تکویر آیه ی 29 | سوره انسان آیه 30

    (حدیث دهم)

    ✅️ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی أَیوبَ سُلَیمَانَ بْنِ مُقْبِلٍ الْمَدِینِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَال‏؛ مَنْ‏ جَالَسَ‏ لَنَا عَائِباً أَوْ مَدَحَ‏ لَنَا غَالِیاً أَوْ وَاصَلَ لَنَا قَاطِعاً أَوْ قَاطَعَ لَنَا وَاصِلًا أَوْ وَالَى لَنَا عَدُوّاً أَوْ عَادَى لَنَا وَلِیاً- فَقَدْ کفَرَ بِالَّذِی أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِی‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیم‏.

    هشام بن سالم روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود؛

    هر کس با کسی که از ما عیب‌جویی می‌کند، هم‌نشین شود، یا کسانی را که درباره ما غلو میکنند مدح نماید، یا با کسی که رابطه ما را قطع کرده است، ارتباط برقرار کند، یا با کسی که با ما پیوسته است، قطع رابطه کند، یا با دشمن ما دوستی کند، یا با دوست ما دشمنی ورزد؛ به درستیکه کافر شده است به «سبع المثانی» و «قرآن عظیم».

    • مشکاة الانوار ص 84  |  بحارالانوار ج 27 ص 52 ح 4  |  امالی صدوق ص 56 ح 7  |  وسائل الشیعه ج 16 ص 264 ح 21523

    (حدیث یازدهم)

    ✅️ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِی الْأَنْصَارِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ؛ قَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ یا أَبَا الْحَسَنِ بَلَغَنِی أَنَّ قَوْماً یغْلُونَ فِیکمْ وَ یتَجَاوَزُون‏ فِیکمُ الْحَدَّ فَقَالَ الرِّضَا ع حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَرْفَعُونِی فَوْقَ حَقِّی فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَک تَعَالَى اتَّخَذَنِی عَبْداً قَبْلَ أَنْ یتَّخِذَنِی نَبِیاً قَالَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى‏ ما کانَ‏ لِبَشَرٍ أَنْ‏ یؤْتِیهُ‏ اللَّهُ‏ الْکتابَ‏ وَ الْحُکمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یقُولَ لِلنَّاسِ کونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکنْ کونُوا رَبَّانِیینَ بِما کنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکتابَ وَ بِما کنْتُمْ تَدْرُسُونَ‏ وَ لا یأْمُرَکمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکةَ وَ النَّبِیینَ أَرْباباً أَ یأْمُرُکمْ بِالْکفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُون‏. و قَالَ عَلِی ع یهْلِک فِی اثْنَانِ وَ لَا ذَنْبَ لِی مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وَ مُبْغِضٌ مُفَرِّطٌ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَک وَ تَعَالَى مِمَّنْ یغْلُو فِینَا وَ یرْفَعُنَا فَوْقَ حَدِّنَا کبَرَاءَةِ عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ ع مِنَ النَّصَارَى‏ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَینِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَک ما یکونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِک إِنَّک أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیوبِ ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکمْ وَ کنْتُ عَلَیهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ‏ فَلَمَّا تَوَفَّیتَنِی کنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‏ کلِّ شَی‏ءٍ شَهِید.(الی قوله) فَمَنِ ادَّعَى لِلْأَنْبِیاءِ رُبُوبِیةً وَ ادَّعَى لِلْأَئِمَّةِ رُبُوبِیةً أَوْ نُبُوَّةً أَوْ لِغَیرِ الْأَئِمَّةِ إِمَامَةً فَنَحْنُ مِنْهُ بُرَءَاءُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَة.

    مأمون به امام رضا علیه السلام گفت؛

    اى ابو الحسن بمن خبر داده‏اند که جماعتى در باره شما غلوّ و زیاده روى میکنند، و از حدّ میگذرند؟

    امام رضا علیه السلام فرمود؛ پدرم موسى بن جعفر و او از پدرش جعفر بن محمّد و او از پدرش محمّد بن علىّ و او از پدرش علىّ بن الحسین، و او از پدرش حسین بن علىّ و او از پدرش علىّ بن ابى طالب علیهم السّلام و او از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله روایت کرده است که آن حضرت فرمود؛

    مرا از آنچه حقّ و حدّ من است بالاتر مبرید، زیرا خداوند تبارک و تعالى مرا عبد قرار داده است پیش از آنکه رسول قرار دهد، و در کتاب خود فرموده است ؛« ما کانَ‏ لِبَشَرٍ أَنْ‏ یؤْتِیهُ‏ اللَّهُ‏ الْکتابَ‏ وَ الْحُکمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یقُولَ لِلنَّاسِ کونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکنْ کونُوا رَبَّانِیینَ بِما کنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکتابَ وَ بِما کنْتُمْ تَدْرُسُونَ‏ وَ لا یأْمُرَکمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکةَ وَ النَّبِیینَ أَرْباباً أَ یأْمُرُکمْ بِالْکفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُون » هیچ بشرى را که خداوند بر او کتاب و حکمت فرستاده است و او را به نبوّت برگزیده، نمى‏رسد که پس از آن بمردم بگوید؛ بندگان من باشید و مرا پرستش کنید نه خداوند را، بلکه پیمبران بر حسب وظیفه خود بمردم میگویند خدا را بپرستید و کاملا در آموختن بکوشید و عمل کنید و آنچه را که آموخته‏اید از کتاب، بدیگران بیاموزید، و امر نمى‏کنند شما را که فرشتگان و انبیاء را پروردگار خود بدانید، چگونه ممکن است آنان شما را بکفر بخوانند پس از آنکه اسلام آورده‏اید؟.

    و حضرت علی علیه السلام فرمودند؛ دو گروه درباره من به هلاکت می‌رسند و من گناهی در این باره ندارم، یکى دوست تجاوزگر و افراطی و دیگری دشمن تفریط ‌کننده و من بیزاری می‌جویم به سوی خداوند تبارک و تعالی پناه میبرم از کسی که درباره ما غلو کند و ما را بالاتر از حد و اندازه خودمان قرار دهد، مانند بیزاری عیسی بن مریم علیهما السلام از نصاری ، خداوند متعال میفرماید؛ زمانی که خداوند به عیسى بن مریم گفت؛ آیا تو مردم را گفتى؛ من و مادرم را دو خداى دیگر غیر از خداى عالم اختیار کنید، عیسى گفت؛ خداوندا! تو از هر مثل و مانند و شریک منزّهى، هرگز مرا نشاید که چنین سخن ناحقّى بگویم، اگر من چنین چیز گفته باشم تو بهتر مى دانى، آنچه من در قلب دارم میدانى و من از آنچه تو دانى آگاهى ندارم، همانا توئى که همه اسرار را میدانى و کاملا آگاهى بر هر پنهانى، من چیزى جز آنچه تو مرا امر کردى بگو به آنان نگفته‏ام، فرمان دادى بگویم؛ تنها خدا را بپرستید که پروردگار من و شما است، و من خود گواه آنان‏ بوده و ناظر عملشان تا زنده بودم، و چون مرا بردى خود بر آنان نگهبان و ناظر اعمالشان بودى، و تو بر هر چیزى عالم و گواهى‏.

    تا این که امام رضا علیه السلام فرمود؛ پس هر کس براى پیمبران، خدائى قائل باشد و یا براى امامان ربوبیتى مدّعى گردد یا نبوّت ایشان را معتقد شود یا در حقّ غیر ایشان پیشوائى و امامت قائل گردد، ما از او بیزاریم هم در دنیا و هم در عالم آخرت‏.

    • عیون الاخبار الرضا ع ج 2 ص 200  ح 1  |  بحارالانوار ج 25 ص 134 ح 6  |  اثبات الهداة ج 5 ص 378 ح 25  |  نوادر الاخبار فیض کاشانی ج1 ص 135 ح 1 | سوره آل عمران آیه 79 – 80

    (حدیث دوازدهم)

    ✅️ رجال الکشی بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیالِسِی عَنِ ابْنِ‏ أَبِی‏ نَجْرَانَ‏ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِنَّا أَهْلُ بَیتٍ صِدِّیقُونَ لَا نَخْلُو مِنْ کذَّابٍ یکذِبُ عَلَینَا وَ یسْقِطُ صِدْقَنَا بِکذِبِهِ عَلَینَا عِنْدَ النَّاسِ کانَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَصْدَقَ النَّاسِ لَهْجَةً وَ أَصْدَقَ الْبَرِیةِ کلِّهَا وَ کانَ مُسَیلِمَةُ یکذِبُ عَلَیهِ وَ کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَصْدَقَ مَنْ بَرَأَ اللَّهُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کانَ الَّذِی یکذِبُ عَلَیهِ وَ یعْمَلُ فِی تَکذِیبِ صِدْقِهِ وَ یفْتَرِی عَلَى اللَّهِ الْکذِبَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ‏ سَبَإٍ.

    ابن ابى نجران از عبد اللَّه نقل کرد که حضرت صادق علیه السّلام فرمود؛

    ما خاندانى راستگو هستیم ولى از افترا زنان در امان نیستیم راستگوئى ما در نظر مردم از بین میرود بواسطه دروغى که بر ما مى‏بندند.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله راستگوترین مردم در گفتار و راستگوترین تمامی آفریدگان بود، و مُسَیلَمه بر او دروغ می‌بست. و امیرالمؤمنین علیه السلام راستگوترین کسی بود که خداوند بعد از رسول خدا آفرید، و کسی که بر او دروغ می‌بست و در تکذیب صدق او می‌کوشید و بر خدا دروغ می‌بست، عبدالله بن سبا بود.

    • رجال کشی ص 108 ح 174  |  بحارالانوار ج 25 ص 287 ح 42  |  اثبات الهداة ج 5 ص 378 ح 25  |  نوادر الاخبار فیض کاشانی ج 1 ص 137 ح 7

    (حدیث سیزدهم)

    ✅️ رجال الکشی مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَیهِ وَ الْحُسَینُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ مَعاً عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْیقْطِینِی عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَن‏؛ أَنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا سَأَلَه‏ (الی قوله).. قَالَ یونُسُ‏؛ وَافَیتُ الْعِرَاقَ فَوَجَدْتُ بِهَا قِطْعَةً مِنْ أَصْحَابِ أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ وَجَدْتُ أَصْحَابَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مُتَوَافِرِینَ فَسَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ أَخَذْتُ کتُبَهُمْ فَعَرَضْتُهَا بَعْدُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع فَأَنْکرَ مِنْهَا أَحَادِیثَ کثِیرَةً أَنْ یکونَ مِنْ أَحَادِیثِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَالَ لِی إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ کذَبَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ کذَلِک أَصْحَابُ أَبِی الْخَطَّابِ یدُسُّونَ هَذِهِ الْأَحَادِیثَ إِلَى یوْمِنَا هَذَا فِی کتُبِ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَا تَقْبَلُوا عَلَینَا خِلَافَ الْقُرْآنِ فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ الْقُرْآنِ وَ مُوَافَقَةِ السُّنَّةِ إِنَّا عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ نُحَدِّثُ وَ لَا نَقُولُ قَالَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَیتَنَاقَضُ کلَامُنَا إِنَّ کلَامَ آخِرِنَا مِثْلُ کلَامِ أَوَّلِنَا وَ کلَامَ أَوَّلِنَا مِصْدَاقٌ لِکلَامِ آخِرِنَا وَ إِذَا أَتَاکمْ مَنْ یحَدِّثُکمْ بِخِلَافِ ذَلِک فَرُدُّوهُ عَلَیهِ وَ قُولُوا أَنْتَ أَعْلَمُ وَ مَا جِئْتَ بِهِ فَإِنَّ مَعَ کلِّ قَوْلٍ مِنَّا حَقِیقَةً وَ عَلَیهِ نُورٌ فَمَا لَا حَقِیقَةَ مَعَهُ وَ لَا نُورَ عَلَیهِ فَذَلِک قَوْلُ الشَّیطَانِ.

    یونس می‌گوید؛

    به عراق وارد شدم و در آنجا گروهی از اصحاب امام باقر علیه السلام و انبوهی از اصحاب امام صادق علیه السلام را یافتم. از آن‌ها سخنانی شنیدم و کتاب‌هایشان را گرفتم. بعد از آن، آن‌ کتاب ها را بر ابی الحسن الرضا علیه السلام عرضه داشتم. ایشان بسیاری از احادیث را انکار کردند که از احادیث ابی عبدالله علیه السلام باشد و به من فرمودند؛ همانا ابوالخطاب بر ابی عبدالله علیه السلام دروغ بسته؛ خداوند ابوالخطاب را لعنت کند. و همچنین اصحاب ابوالخطاب را لعنت کند که تا به امروز این احادیث را در کتاب‌های اصحاب ابی عبدالله علیه السلام دسیسه می‌کنند و وارد می‌کنند. پس آنچه را مخالف با قرآن است، از قول ما نپذیرید، چرا که ما اگر سخنی بگوییم، با موافقت قرآن و موافقت سنت سخن می‌گوییم. ما از سوی خدا و از سوی رسولش سخن می‌گوییم و نمی‌گوییم فلانی و فلانی گفتند که کلام ما با هم تناقض پیدا کند. همانا سخن آخرین ما مانند سخن اولین ماست و سخن اولین ما تصدیق‌کننده سخن آخرین ماست. و هرگاه کسی نزد شما آمد که سخنی برخلاف این برایتان نقل کرد، آن را به خودش بازگردانید و بگویید؛ «تو داناتری به آنچه آورده‌ای». چرا که با هر گفتاری از ما حقیقتی همراه است و بر آن نوری است. پس آنچه حقیقت و نوری همراه آن نیست، سخن شیطان است.

    • رجال کشی ص 224 ح 401  |  بحارالانوار ج 2 ص 250 ح 62  |  وسائل الشیعه ج 27 ص 99 ح 33318

    (حدیث چهاردهم)

    ✅️ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِک‏ بْنِ‏ عَطِیةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ؛ خَرَجَ إِلَینَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ مُغْضَبٌ فَقَالَ إِنِّی خَرَجْتُ آنِفاً فِی حَاجَةٍ فَتَعَرَّضَ لِی بَعْضُ سُودَانِ الْمَدِینَةِ فَهَتَفَ بِی لَبَّیک‏ یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ لَبَّیک فَرَجَعْتُ عَوْدِی عَلَى بَدْئِی‏ إِلَى مَنْزِلِی خَائِفاً ذَعِراً مِمَّا قَالَ حَتَّى سَجَدْتُ فِی مَسْجِدِی لِرَبِّی وَ عَفَّرْتُ لَهُ وَجْهِی وَ ذَلَّلْتُ لَهُ نَفْسِی وَ بَرِئْتُ إِلَیهِ مِمَّا هَتَفَ بِی وَ لَوْ أَنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ عَدَا مَا قَالَ اللَّهُ فِیهِ‏ إِذاً لَصَمَّ صَمّاً لَا یسْمَعُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ عَمِی عَمًى لَا یبْصِرُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَرِسَ خَرْساً لَا یتَکلَّمُ بَعْدَهُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ قَتَلَهُ بِالْحَدِید.

    مالک‏ بن‏ عطیه‏ از برخى از اصحاب امام صادق علیه السّلام روایت مى‏کند که؛

    امام صادق علیه السّلام خشمناک از خانه بیرون آمد و فرمود؛ اندکى پیش براى برآوردن نیازى از خانه بیرون آمدم و به یکى از سپاهیان مدینه برخوردم، او در برابر من فریاد زد که؛ لبّیک‏ یا جعفر بن محمد لبّیک. من از همان جا به خانه بازگشتم و از سخنى که او به من گفته بود (مرا به جاى خدا گرفته بود) هراسان و ترسان شدم و در سجده‏گاه خویش به درگاه خداى سجده کردم و روى بر خاک مالیدم و خویش را به درگاهش به خوارى افکندم و از آنچه آن مرد به من گفته بود در پیشگاهش بیزارى جستم، و اگر عیسى بن مریم از آنچه خدا در باره‏اش فرموده بود تجاوز مى‏کرد بى‏درنگ چنان کر مى‏شد که دیگر نمى‏شنید و چنان کور مى‏شد که دیگر نمى‏دید و چنان لال مى‏گشت که براى همیشه توان سخن از کف مى‏نهاد. سپس فرمود؛ خدا لعنت کند ابا الخطّاب را و او را با آهن بکشد.

    • کافی ج 8 ص 225 ح 286  |  بحارالانوار ج 25 ص 320 ح 90  |  وافی ج 3 ص 670 ح 1275

    ✍ صاحب وافی زیل این روایت بیان نمود که؛ همانا آنحضرت از خداوند عزوجل ترسید به خاطر سخن اسود که گفت؛ «لَبَّیک‏ یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ لَبَّیک»؛ چرا که گفتار او دلالت داشت بر اینکه او (اسود) برای آنحضرت مقام ربوبیت قائل شده است. و همانا ابوالخطاب را لعنت کرد و نفرین نمود که کشته شود، زیرا او در میان مردم سبب چنین اعتقادی (غلوآمیزی) درباره ایشان امام معصوم علیه السلام بود.

    (حدیث پانزدهم)

    ✅️ حدثنا أحمد بن محمد بن عیسى ، عن محمد بن أبی عمیر ، عن بعض أصحابه ، عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال ؛ قیل له ؛ إن أبا الخطاب یذکر عنک أنک قلت له ؛ إذا عرفت الحق فاعمل ما شئت فقال ؛ لعن الله أبا الخطاب والله ما قلت له هکذا ولکنی قلت إذا عرفت الحق فاعمل ما شئت من خیر یقبل منک إن الله عزوجل یقول من عمل صالحا من ذکر أو أنثى وهو مؤمن فأولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب، ویقول تبارک وتعالى ؛ من عمل صالحا من ذکر أو أنثى وهو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة.

    محمّد بن أبى عمیر با یک واسطه از امام صادق علیه السّلام روایت نمود؛

    شخصى به آن حضرت گفت؛ ابا الخطّاب‏ از شما نقل مى‏نماید که به او فرموده‏اى ؛ هر گاه حقّ را شناختى پس هر چه مى‏خواهى بکن.

    حضرت فرمود؛ خدا ابا الخطّاب را لعنت‏کند، به خدا قسم من به او این چنین نگفته‏ام، و لکن گفتم؛ هر گاه حق را شناختى، پس هر چه اعمال نیک که خواستى انجام ده که از تو پذیرفته مى‏شود، چون خداى عزّ و جلّ فرموده است؛ « وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِک یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یرْزَقُونَ فِیها بِغَیرِ حِسابٍ‏ » ؛ و هر کس از مرد یا زن عمل خوب و شایسته‏اى انجام دهد و مؤمن و معتقد به آنچه خدا فرمان داده است باشد، در بهشت أبدى داخل گردد، و در آنجا از نعمت‏هاى فراوان بیحساب تا آنجا که دلش بخواهد استفاده خواهد نمود.

    همچنین خداوند متعال مى‏فرماید؛ « مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً » ؛ هر کس که کردار شایسته‏اى انجام دهد از مرد یا زن، و او مؤمن باشد، هر آینه زندگانى دهیم او را در دنیا زندگانى خوش.

    • معانی الاخبار ص 388 ح 26  |  برهان ج 3 ص 452 ح 6146  |  بحارالانوار ج 27 ص 173 ح 18 | سوره غافر آیه 40 | سوره نحل آیه 97

    (حدیث شانزدهم)

    ✅️ مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زِیادِ بْنِ سُوقَةَ عَنِ الْحَکمِ بْنِ عُتَیبَةَ قَالَ؛ دَخَلْتُ عَلَى عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع یوْماً فَقَالَ یا حَکمُ هَلْ تَدْرِی الْآیةَ الَّتِی کانَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع یعْرِفُ قَاتِلَهُ بِهَا وَ یعْرِفُ بِهَا الْأُمُورَ الْعِظَامَ الَّتِی کانَ یحَدِّثُ بِهَا النَّاسَ قَالَ الْحَکمُ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی قَدْ وَقَعْتُ عَلَى عِلْمٍ مِنْ عِلْمِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ أَعْلَمُ بِذَلِک تِلْک الْأُمُورَ الْعِظَامَ قَالَ فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ لَا أَعْلَمُ قَالَ ثُمَّ قُلْتُ الْآیةُ تُخْبِرُنِی بِهَا یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ ذِکرُهُ- وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِک مِنْ رَسُولٍ وَ لَا نَبِی وَ لَا مُحَدَّثٍ وَ کانَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مُحَدَّثاً فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یقَالُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَیدٍ کانَ أَخَا عَلِی لِأُمِّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ مُحَدَّثاً کأَنَّهُ ینْکرُ ذَلِک فَأَقْبَلَ عَلَینَا أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ ابْنَ أُمِّک بَعْدُ قَدْ کانَ یعْرِفُ ذَلِک قَالَ فَلَمَّا قَالَ ذَلِک سَکتَ الرَّجُلُ فَقَالَ هِی الَّتِی هَلَک فِیهَا أَبُو الْخَطَّابِ‏ فَلَمْ یدْرِ مَا تَأْوِیلُ الْمُحَدَّثِ وَ النَّبِی‏.

    حکم بن عتیبه روایت کرده که روزى خدمت على بن الحسین علیه السلام رفتم حضرت فرمود؛

    اى حکم آیا تو میدانى آن آیه‏ئى را که على بن ابى طالب علیه السلام قاتل خود را بدان مى‏شناخت و امور بزرگ (غیبى) را بمردم خبر مى‏داد؟

    حکم گوید من با خود گفتم؛ رشته‏اى از علم على بن الحسین بدستم آمد که من هم بوسیله آن امور بزرگ را بدانم، بحضرت عرضکردم؛ نه. بخدا، نمى‏دانم؛ یابن رسول الله ممکن است آن آیه را بمن بفرمائید؟

    حضرت فرمود بخدا آن آیه قول خداى تعالی است، که مى‏فرماید «پیش از تو هیچ رسول و پیغمبر و محدثى نفرستادیم» (در قرآن کلمه « وَ لَا مُحَدَّثٍ » نیست و در قرائت ائمه علیهم السلام وارد شده) و على بن ابى طالب علیه السلام محدث بود؛

    شخصی که نامش عبد اللَّه بن زید و برادر مادرى على بن الحسین بود، مثل اینکه انکار کند، گفت؛ سبحان‏ اللَّه! او محدث بود؟!! امام باقر علیه السلام (که در آن مجلس حاضر بود) بما توجه کرد و فرمود؛ هان، بخدا، پسر مادر تو این را میداند، چون چنین فرمود؛ آن شخص خاموش شد؛

    امام علیه السلام فرمود؛ همین مسئله است که ابو الخطاب نسبت به آن هلاک و گمراه شد و معنى محدث و نبى را نفهمید.

    • کافی (ط – الإسلامیة) ج 1 ص 270 ح 2  |  برهان ج 3 ص 452 ح 6146  |  بحارالانوار ج 27 ص 173 ح 18

    ✍ در پاورقی کتاب کافی ؛

    ابو الخطاب‏، کنیه او محمد بن مقلاص اسدی کوفی است که غالی و مورد لعن بود؛ او ابتدا می‌گفت که امامان علیهم السلام پیغمبرند زیرا شنیده بود که ایشان محدثند و خیال مى‏کرد هر محدثى پیغمبر است و بین مُحَدَّث و پیامبر فرقی نمی‌گذاشت ،‏ سپس او غلو بیشترى کرد و گفت ائمه، معبود هستند.

    (حدیث هفدهم)

    ✅️ حَدَّثَنَا الْعُبَیدِی، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ مَزْیدٍ، قَالَ؛ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهم السلام وَ ذَکرَ أَصْحَابَ أَبِی الْخَطَّابِ وَ الْغُلَاةَ، فَقَالَ لِی؛ یا مُفَضَّلُ لَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُؤَاکلُوهُمْ وَ لَا تُشَارِبُوهُمْ وَ لَا تُصَافِحُوهُمْ وَ لَا تُوَارِثُوهُمْ.

    مفضّل بن مزید، روایت کرده که امام صادق علیه السلام؛

    در مورد اصحاب ابوالخطاب و غلات ذکر فرمودند و به من فرمودند؛

    ای مفضّل، با آن‌ها هم‌نشینی نکنید، و با آن‌ها هم‌غذا نشوید، و با آن‌ها هم‌نوش نشوید، و با آن‌ها دست ندهید (مصافحه نکنید)، و از آن‌ها ارث نبرید.

    • رجال کشی ص 297 ح 525  |  اثبات الهداة ج 5 ص 400 ح 91  |  بحارالانوار ج 25 ص 296 ح 55

    (حدیث هجدهم)

    ✅️ حَدَّثَنَا الْعُبَیدِی، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهم السلام وَ ذَکرَ الْغُلَاةَ، فَقَالَ؛ إِنَّ فِیهِمْ مَنْ یکذِبُ حَتَّى أَنَّ الشَّیطَانَ لَیحْتَاجُ إِلَى کذِبِهِ.

    هشام بن صنف، از امام صادق علیه السلام روایت کرده که غلات را ذکر کردند و فرمودند؛

    همانا در میان غلات کسانی هستند که آنچنان دروغ می‌گویند که حتی شیطان هم به دروغشان محتاج می‌شود.

    • رجال کشی ص 297 ح 526  |  اثبات الهداة ج 5 ص 400 ح 92  |  بحارالانوار ج 25 ص 296 ح 56

    (حدیث نوزدهم)

    ✅️ مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِی عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى، عَنِ الْحُسَینِ‏ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ، عَنْ مُرَازِمٍ، قَالَ؛، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهم السلام قال (قُلْ‏) لِلْغَالِیةِ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ فَإِنَّکمْ فُسَّاقٌ کفَّارٌ مُشْرِکونَ.

    از مُرازِم روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمودند؛

    به غالیان بگو به سوی خدا توبه کنید، که شما فاسق، کافر و مشرک هستید.

    • رجال کشی ص 297 ح 527  |  اثبات الهداة ج 5 ص 400 ح 93  |  بحارالانوار ج 25 ص 304 ح 70

    (حدیث بیستم)

    ✅️ الأمالی للشیخ الطوسی الْحُسَینُ بْنُ عُبَیدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَطَّارِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِی عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ احْذَرُوا عَلَى شَبَابِکمُ الْغُلَاةَ لَا یفْسِدُوهُمْ فَإِنَّ الْغُلَاةَ شَرُّ خَلْقٍ یصَغِّرُونَ عَظَمَةَ اللَّهِ وَ یدَّعُونَ الرُّبُوبِیةَ لِعِبَادِ اللَّهِ وَ اللَّهِ إِنَّ الْغُلَاةَ لَشَرٌّ مِنَ الْیهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الَّذِینَ أَشْرَکوا ثُمَّ قَالَ ع إِلَینَا یرْجِعُ الْغَالِی فَلَا نَقْبَلُهُ وَ بِنَا یلْحَقُ الْمُقَصِّرُ فَنَقْبَلُهُ فَقِیلَ لَهُ کیفَ ذَلِک یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ الْغَالِی قَدِ اعْتَادَ تَرْک الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصِّیامِ وَ الْحَجِّ فَلَا یقْدِرُ عَلَى تَرْک عَادَتِهِ وَ عَلَى الرُّجُوعِ إِلَى‏ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَداً وَ إِنَّ الْمُقَصِّرَ إِذْ عَرَفَ عَمِلَ وَ أَطَاع‏.

    در کتاب الأمالی شیخ طوسی از فضیل بن یسار روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمودند؛

    بر جوانان خود از غلات حذر کنید تا آنان را فاسد نکنند؛ زیرا غلات بدترین آفریدگان هستند. عظمت خداوند را کوچک می‌شمارند و برای بندگان خدا ادعای پروردگاری می‌کنند. به خدا قسم، غلات بدتر از یهود و نصاری و مجوس و کسانی هستند که شرک ورزیده‌اند.

    سپس امام علیه السلام فرمودند؛ غالی به سوی ما بازمی‌گردد ولی او را نمی‌پذیریم، و مُقَصِّر به ما ملحق می‌شود، پس او را می‌پذیریم.

    عرض نمود؛ چگونه چنین است ای فرزند رسول خدا؟

    فرمود؛ غالی به ترک نماز و زکات و روزه و حج عادت کرده است، پس هرگز نمی‌تواند عادت خود را ترک کند و به طاعت خداوند عز و جل بازگردد؛ ولی مُقَصِّر هنگامی که شناخت، عمل کرد و اطاعت نمود.

    • امالی طوسی ص 650 ح 1349  |  اثبات الهداة ج 5 ص 386 ح 45  |  بحارالانوار ج 25 ص 265 ح 6

    (حدیث بیستم و یکم)

    ✅️ الأمالی للشیخ الطوسی الْحُسَینُ بْنُ عُبَیدِ اللَّهِ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَحْمَدَ الْأَزْدِی‏ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ عَنِ ابْنِ طَرِیفٍ عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ اللَّهُمَّ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِنَ الْغُلَاةِ کبَرَاءَةِ عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ مِنَ النَّصَارَى اللَّهُمَّ اخْذُلْهُمْ أَبَداً وَ لَا تَنْصُرْ مِنْهُمْ أَحَدا.

    در الامالی طوسی از ابن نباته روایت کرده است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند؛

    پروردگارا، من از غالیان بیزارم، مانند بیزاری عیسی بن مریم از نصاری. پروردگارا ، آنان را همیشه خوار و ذلیلشان بگردان و احدی از آنان را یاری مکن.

    • امالی طوسی ص 650 ح 1350  |  اثبات الهداة ج 5 ص 402 ح 105  |  بحارالانوار ج 25 ص 266 ح 7

    (حدیث بیست و دوم)

    ✅️ عیون أخبار الرضا علیه السلام الْهَمْدَانِی عَنْ عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْهَرَوِی قَالَ؛ قُلْتُ لِلرِّضَا ع یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا شَی‏ءٌ یحْکیهِ عَنْکمُ النَّاسُ قَالَ وَ مَا هُوَ قُلْتُ یقُولُونَ إِنَّکمْ تَدَّعُونَ أَنَّ النَّاسَ لَکمْ عَبِیدٌ فَقَالَ‏ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ شَاهِدٌ بِأَنِّی لَمْ أَقُلْ ذَلِک قَطُّ وَ لَا سَمِعْتُ أَحَداً مِنْ آبَائِی ع قَالَ قَطّ وَ أَنْتَ الْعَالِمُ بِمَا لَنَا مِنَ الْمَظَالِمِ عِنْدَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ إِنَّ هَذِهِ مِنْهَا ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی فَقَالَ یا عَبْدَ السَّلَامِ إِذَا کانَ النَّاسُ کلُّهُمْ عَبِیدَنَا عَلَى مَا حَکوْهُ عَنَّا فَمِمَّنْ نَبِیعُهُمْ فَقُلْتُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَدَقْتَ ثُمَّ قَالَ یا عَبْدَ السَّلَامِ أَ مُنْکرٌ أَنْتَ لِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا مِنَ الْوَلَایةِ کمَا ینْکرُهُ غَیرُک قُلْتُ مَعَاذَ اللَّهِ بَلْ أَنَا مُقِرٌّ بِوَلَایتِکم‏.

    در کتاب عیون أخبار الرضا علیه السلام هَمْدَانِی از علی، از پدرش، از هروی روایت کرده است که به امام رضا علیه السلام عرض کردم؛

    ای پسر رسول خدا! چیزی هست که مردم از شما حکایت می‌کنند؟ فرمود؛ و آن چیست؟

    عرض کردم؛ می‌گویند شما ادعا می‌کنید که مردم بندگان شما هستند.

    پس فرمودند؛ بار الها، ای پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین، ای دانای پنهان و آشکار، تو شاهدی که من هرگز چنین چیزی نگفته‌ام، و نه از هیچ یک از پدرانم (علیهم السلام) هرگز شنیده‌ام که چنین گفته باشند. و تو آگاهی به ستم‌هایی که این امت بر ما روا داشته است، و همانا این نسبت دروغ یکی از آن‌هاست.

    سپس رو به من کردند و فرمودند؛ ای عبدالسلام! اگر مردم همگی بندگان ما باشند، آن‌گونه که از ما حکایت کرده‌اند، پس ما آن‌ها را به چه کسی بفروشیم؟

    عرض کردم؛ ای پسر رسول خدا! راست فرمودید.

    سپس فرمودند؛ ای عبدالسلام آیا شما منکر ولایتی هستید که خداوند عز و جل برای ما واجب گردانیده است، همان گونه که دیگران آن را انکار می‌کنند؟

    عرض کردم؛ پناه بر خدا! بلکه من اقرارکننده به ولایت شما هستم.

    • عیون الاخبار الرضا ج 2 ص 183 ح 6  |  بحارالانوار ج 25 ص 268 ح 10

    (حدیث بیست و سوم)

    ✅️ قرب الإسناد هَارُونُ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ صِنْفَانِ لَا تَنَالُهُمَا شَفَاعَتِی سُلْطَانٌ غَشُومٌ عَسُوفٌ وَ غَالٍ فِی الدِّینِ مَارِقٌ مِنْهُ غَیرُ تَائِبٍ وَ لَا نَازِع‏.

    در قرب الاسناد هارون از ابن صدقه، از جعفر از پدرش امام محمد باقر علیهما السلام روایت کرده که فرمود رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند؛

    دو گروه هستند که شفاعت من به آنها نمی‌رسد، حاکم ستمگر و بسیار ظالم و غلوکننده‌ ای در دین که از دین خارج شده، در حالی که توبه نکرده و دست بر نداشته است.

    • قرب الاسناد ص 64 ح 204  |  خصال ج 1 ص 63 ح 93  |  بحارالانوار ج 25 ص 268 ح 11

    (حدیث بیست و چهارم)

    ✅️ وَ قَالَ النَّبِی ص؛‏ صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی لَا نَصِیبَ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ النَّاصِبُ لِأَهْلِ بَیتِی حَرْباً وَ غَالٍ فِی الدِّینِ مَارِقٌ مِنْه‏.

    و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند؛

    دو گروه از امت من، هیچ بهره‌ای در اسلام ندارند، آنکه با اهل بیت من دشمنی ورزد، و کسی که در دین غلو کند و از آن (دین) خارج شده باشد.

    • من لا یحضر الفقیه ج 3 ص 408 ح 4425  |  وسائل الشیعه ج 20 ص 553 ح 26330  |  وافی ج 2 ص 229 ح 690

    (حدیث بیست و پنجم)

    ✅️ قرب الإسناد الطَّیالِسِی عَنِ الْفُضَیلِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَظِّمُوا اللَّهَ وَ عَظِّمُوا رَسُولَهُ ص وَ لَا تُفَضِّلُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص أَحَداً فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى قَدْ فَضَّلَهُ وَ أَحِبُّوا أَهْلَ بَیتِ نَبِیکمْ حُبّاً مُقْتَصِداً وَ لَا تَغْلُوا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ لَا تَقُولُوا مَا لَا نَقُولُ فَإِنَّکمْ إِنْ قُلْتُمْ وَ قُلْنَا مِتُّمْ وَ مِتْنَا ثُمَّ بَعَثَکمُ اللَّهُ وَ بَعَثَنَا فَکنَّا حَیثُ یشَاءُ اللَّهُ وَ کنْتُم‏.

    در قرب الإسناد از فضیل بن عثمان روایت کرده است که شنیدم امام صادق علیه السلام می‌فرمود؛

    از خدا بترسید، و خداوند را بزرگ بدارید، و رسول او را بزرگ بدارید، و هیچ کس را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله برتری ندهید؛ چرا که خداوند تبارک و تعالی به تحقیق او را برتری داده است. و اهل بیت پیامبرتان را دوست بدارید، دوست داشتنی میانه‌رو و غلو نکنید و پراکنده نشوید، و چیزی را که ما نمی‌گوییم، شما نیز نگویید.

    زیرا که اگر شما (چیزی خلاف ما) بگویید و ما (حق را) بگوییم، شما می‌میرید و ما می‌میریم، سپس خداوند شما را برمی‌انگیزاند و ما را برمی‌انگیزاند؛ پس ما جایی خواهیم بود که خدا می‌خواهد، و شما (جای دیگری) خواهید بود.

    • قرب الاسناد ص 159 ح 580  |  بحارالانوار ج 25 ص 268 ح 12

    (حدیث بیست و ششم)

    ✅️ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیلِ بْنِ یسَارٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ؛ قَالَ فِی‏ الرُّبُوبِیةِ الْعُظْمَى‏ وَ الْإِلَهِیةِ الْکبْرَى لَا یکوِّنُ الشَّی‏ءَ لَا مِنْ شَی‏ءٍ إِلَّا اللَّهُ وَ لَا ینْقُلُ الشَّی‏ءَ مِنْ جَوْهَرِیتِهِ إِلَى جَوْهَرٍ آخَرَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَا ینْقُلُ الشَّی‏ءَ مِنَ الْوُجُودِ إِلَى الْعَدَمِ إِلَّا اللَّه‏.

    از محمد بن فضیل بن یسار، از عبدالله بن سنان، از امام صادق علیه السلام که فرمودند؛

    ایشان درباره ربوبیت بزرگ و الهیت کبری چنین فرمودند؛

    هیچ کس چیزی را از عدم ایجاد نمی‌کند مگر خداوند؛ و هیچ کس چیزی را از جوهر و ذاتش به جوهر و ذات دیگری منتقل نمی‌کند مگر خداوند؛ و هیچ کس چیزی را از هستی به نیستی نمی‌برد مگر خداوند.

    • توحید شیخ صدوق ص 68 ح 22  |  بحارالانوار ج 4 ص 148 ح 2

    (حدیث بیست و هفتم)

    ✅️ قَالَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَبِی‏ مَحْمُودٍ فَقُلْتُ لِلرِّضَا یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ عِنْدَنَا أَخْبَاراً فِی فَضَائِلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ فَضْلِکمْ أَهْلَ الْبَیتِ وَ هِی مِنْ رِوَایةِ مُخَالِفِیکمْ وَ لَا نَعْرِفُ مِثْلَهَا عِنْدَکمْ أَ فَنَدِینُ بِهَا فَقَالَ یا ابْنَ أَبِی‏ مَحْمُودٍ لَقَدْ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ ثُمَّ قَالَ الرِّضَا یا ابْنَ أَبِی‏ مَحْمُودٍ إِنَّ مُخَالِفِینَا وَضَعُوا أَخْبَاراً فِی فَضَائِلِنَا وَ جَعَلُوهَا عَلَى ثَلَاثَةِ أَقْسَامٍ أَحَدُهَا الْغُلُوُّ وَ ثَانِیهَا التَّقْصِیرُ فِی أَمْرِنَا وَ ثَالِثُهَا التَّصْرِیحُ بِمَثَالِبِ أَعْدَائِنَا فَإِذَا سَمِعَ النَّاسُ الْغُلُوَّ فِینَا کفَّرُوا شِیعَتَنَا وَ نَسَبُوهُمْ إِلَى الْقَوْلِ بِرُبُوبِیتِنَا وَ إِذَا سَمِعُوا التَّقْصِیرَ اعْتَقَدُوهُ فِینَا وَ إِذَا سَمِعُوا مَثَالِبَ أَعْدَائِنَا بِأَسْمَائِهِمْ ثَلَبُونَا بِأَسْمَائِنَا وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ‏ یا ابْنَ أَبِی‏ مَحْمُودٍ إِذَا أَخَذَ النَّاسُ یمِیناً وَ شِمَالًا فَالْزَمْ طَرِیقَتَنَا فَإِنَّهُ مَنْ لَزِمَنَا لَزِمْنَاهُ وَ مَنْ فَارَقَنَا فَارَقْنَاهُ إِنَّ أَدْنَى مَا یخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ یقُولَ لِلْحَصَاةِ هَذِهِ نَوَاةٌ ثُمَّ یدِینَ بِذَلِک وَ یبْرَأَ مِمَّنْ خَالَفَهُ یا ابْنَ أَبِی‏ مَحْمُودٍ احْفَظْ مَا حَدَّثْتُک بِهِ فَقَدْ جَمَعْتُ لَک خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.

    ابراهیم بن ابی محمود می‌گوید که به امام رضا علیه السلام عرض کردم؛

    ای فرزند رسول خدا، ما اخباری درباره فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام و فضائل شما اهل بیت داریم که از روایت مخالفان شماست و مانند آن‌ها را نزد شما نمی‌شناسیم. آیا به آن‌ها معتقد باشیم و عمل کنیم؟

    حضرت فرمودند؛ ای پسر ابی محمود، به تحقیق پدرم از پدرش، از جدش علیهم السلام برایم نقل کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند؛ هر کس به سخنران گوش فرا دهد، به تحقیق او را پرستیده است؛ پس اگر سخنران از سوی خداوند عزوجل سخن گوید، به تحقیق او خدا را پرستیده و اگر سخنران از سوی ابلیس باشد، به تحقیق ابلیس را پرستیده است.

    سپس امام رضا علیه السلام فرمودند؛ ای پسر ابی محمود، همانا مخالفان ما اخباری در فضائل ما جعل کرده‌اند و آن‌ها بر سه قسم هستند؛

     یک قسم از آنها اخبار غلو گویی(زیاده‌روی) هست؛

    دومین از آنها اخبار کوتاهی در امر ما است؛

    و سومین از آنها آشکارا لعن کردن و عیب‌ها و بدی‌های دشمنان را ما گفتن است.

    پس هنگامی که مردم، غلو درباره ما را بشنوند، شیعیان ما را کافر می‌دانند و به آن‌ها نسبت می‌دهند که قائل به ربوبیت ما هستند. و هنگامی که کوتاهی (در حق ما) را بشنوند، به آن درباره ما معتقد می‌شوند. و هنگامی که عیب‌های دشمنان ما را با نامشان بشنوند، با نام‌های ما به ما دشنام می‌دهند. در حالی که خداوند عز و جل فرموده است؛ و به کسانی که غیر از خدا را می‌خوانند، دشنام ندهید، مبادا آن‌ها از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام دهند.

    ای پسر ابی محمود، هنگامی که مردم به راست و چپ رفتند، تو ملازم راه و روش ما باش؛ چرا که هر کس ملازم ما باشد، ما ملازم او خواهیم بود، و هر کس از ما جدا شود، ما از او جدا خواهیم شد.

    همانا کمترین چیزی که انسان با آن از ایمان خارج می‌شود این است که به سنگی بگوید این هسته خرماست، سپس به همین معتقد شود و از کسی که با او مخالفت کند، بیزاری بجوید.

    ای پسر ابی محمود، آنچه برایت نقل کردم، حفظ کن؛ چرا که به تحقیق، خیر دنیا و آخرت را برایت جمع نمودم.

    • عیون الاخبار الرضا ج 1 ص 304 ح 63  |  بشارة المصطفی ص 221  |  بحارالانوار ج 26 ص 239 ح 1 

    (حدیث بیست و هشتم)

    ✅️ وَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ‏ بْنِ‏ مَحْمُودٍ قَالَ؛ قُلْتُ لِلرِّضَا ع یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی الْحَدِیثِ الَّذِی یرْوِیهِ النَّاسُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى ینْزِلُ کلَّ لَیلَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیا فَقَالَ ع لَعَنَ اللَّهُ الْمُحَرِّفِینَ لِلْکلِمِ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ اللَّهِ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کذَلِک إِنَّمَا قَالَ ص إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى ینْزِلُ مَلَکاً إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیا کلَّ لَیلَةٍ فِی الثُّلُثِ الْأَخِیرِ وَ لَیلَةَ الْجُمُعَةِ فِی أَوَّلِ اللَّیلِ فَیأْمُرُهُ فَینَادِی هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِیهُ هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَیهِ هَلْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ یا طَالِبَ الْخَیرِ أَقْبِلْ یا طَالِبَ الشَّرِّ اقْصُرْ فَلَا یزَالُ ینَادِی بِذَلِک حَتَّى یطْلُعَ الْفَجْرُ فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ عَادَ إِلَى مَحَلِّهِ مِنْ مَلَکوتِ السَّمَاءِ حَدَّثَنِی بِذَلِک أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص.

    از ابراهیم بن محمود روایت شده که به امام رضا علیه السلام عرض کردم؛

    ای فرزند رسول خدا، چه می‌فرمایید درباره حدیثی که مردم از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می‌کنند که ایشان فرمودند؛ همانا خداوند تبارک و تعالی هر شب به آسمان دنیا فرود می‌آید؟

    پس ایشان علیه السلام فرمودند؛ خداوند لعنت کند کسانی را که کلمات را از جایگاه‌های اصلی‌شان تحریف می‌کنند (معنای نادرست می‌دهند). به خدا قسم رسول خدا صلی الله علیه و آله اینگونه نفرمودند.

    همانا ایشان فرمودند؛ همانا خداوند متعال هر شب در ثلث پایانی شب و شب جمعه در اول شب فرشته‌ای را به سوی آسمان دنیا فرو می‌فرستد.

    پس به او فرمان می‌دهد و او ندا سر می‌دهد؛ آیا درخواست‌کننده‌ای هست تا به او عطا کنم؟ آیا توبه‌کننده‌ای هست تا توبه‌اش را بپذیرم؟ آیا آمرزش‌خواهی هست تا او را بیامرزم؟ ای طالب خیر، رو کن! ای طالب شر، باز ایست.

    و پیوسته به این ندا ادامه می‌دهد تا اینکه فجر طلوع کند. پس هنگامی که فجر طلوع کرد، به جایگاه خود در ملکوت آسمان بازمی‌گردد. این حدیث را پدرم از جدم، از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم نقل کرده است.

    • عیون الاخبار الرضا ج 1 ص 126 ح 21  |  من لا یحضر الفقیه ج 1 ص 421 ح 1240  |  توحید شیخ صدوق ج 1 ص 176 ح 7  |  بحارالانوار ج 3 ص 314 ح 7

    (حدیث بیست و نهم)

    ✅️ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَکلُ رضی الله عنه قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِی بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ خَالِدٍ الصَّیرَفِی قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع‏ مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کافِرٌ ثُمَّ قَالَ ع لَعَنَ اللَّهُ الْغُلَاةَ أَلَا کانُوا یهُوداً أَلَا کانُوا مَجُوساً أَلَا کانُوا نَصَارَى أَلَا کانُوا قَدَرِیةً أَلَا کانُوا مُرْجِئَةً أَلَا کانُوا حَرُورِیةً ثُمَّ قَالَ ع لَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُصَادِقُوهُمْ وَ ابْرَءُوا مِنْهُمْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ.

    حسین بن خالد صیرفی روایت کرد که ابوالحسن الرضا علیه السلام فرمودند؛

    هر کس قائل به تناسخ (حلول روح در بدن‌های دیگر پس از مرگ) باشد، کافر است.

    سپس فرمودند؛ خداوند غالیان را لعنت کند! ای کاش یهودی بودند! ای کاش مجوسی بودند! ای کاش نصرانی بودند! ای کاش قدریه بودند! ای کاش مرجئه بودند! ای کاش حروریه بودند.

    سپس فرمودند؛ با آن‌ها هم‌نشینی نکنید و با آن‌ها دوست نشوید و از آن‌ها بیزاری بجویید؛ همان گونه که خدا از آن‌ها بیزار است.

    • عیون الاخبار الرضا ج 2 ص 202 ح 2  |  اثبات الهداة ج 5 ص 379 ح 26  |  بحارالانوار ج 25 ص 273 ح 18

    (حدیث سی ام)

    ✅️ فی الباب زیارة العسکریین علیهما السلام إِذَا وَرَدْتَ سُرَّمَنْ‏رَأَى فَاغْتَسِلْ إِنْ قَدَرْتَ مِنْ دِجْلَةَ، ثُمَّ ادْخُلْ وَ اسْتَأْذِنِ الْقَوْمَ، فَإِنَّ الْمَوْضِعَ مِلْک لَهُمْ وَ دَارُهُمْ، تَقِفُ عَلَى الْبَابِ وَ تَقُولُ؛ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَى‏…. (الی قوله) اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیک مِمَّنِ اعْتَقَدَ فِیهِمَا اللَّاهُوتَ، وَ قَدَّمَ عَلَیهِمَا الطَّاغُوتَ، اللَّهُمَّ الْعَنِ النَّاصِبَةَ الْجَاحِدِینَ، وَ الْمُسْرِفِینَ الْغَالِینَ، وَ الشَّاکینَ الْمُقَصِّرِینَ وَ الْجَهَلَةَ الْمُفَوِّضِین‏ (الی قوله) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ عَرَّفْنَا أَوْلِیاءَهُ وَ أَعْدَاءَهُ، وَ وَفَّقَنَا لِزِیارَةِ أَئِمَّتِنَا، وَ لَمْ تَجْعَلْنَا مِنَ الْمُعَانِدِینَ النَّاصِبِینَ، وَ لَا مِنَ الْغُلَاةِ الْمُفَوِّضِینَ، وَ لَا مِنَ الْمُرْتَابِینَ الْمُقَصِّرِینَ.

    در بخشی از زیارت عسکریین علیهما السلام فرمودند؛

    هنگامی که وارد سُرّ مَن رأی (سامرا) شدی، اگر توانستی از (آب) دجله غسل کن، سپس وارد شو و اذن دخول را بخوان، زیرا این مکان ملک و خانه آن‌هاست. بر در می‌ایستی و می‌گویی؛ سلام بر رسول خدا، سلام بر… (تا اینکه فرمود)…

    بار خدایا، همانا من به سوی تو بیزاری می‌جویم از کسی که در حق این دو (امام) معتقد به الوهیت (خدایی) شد، و طاغوت (اولی و دومی) را بر آن دو مقدم داشت. بار خدایا، لعنت کن ناصبیانِ انکارکننده را، و اسراف‌کنندگانِ غلوکننده را، و شک‌کنندگانِ کوتاهی‌کننده را، و نادانانِ معتقد به تفویض (کسانی که خلق و روزی به ائمه علیهم السلام سپرده شده است) را (تا اینکه فرمود)….

    سپاس خدای را که ما را به این هدایت نمود و دوستان و دشمنانش را به ما شناساند، و ما را برای زیارت امامانمان موفق داشت، و ما را از دشمنان لجوجِ ناصبی ، و نه از غلاتِ معتقد به تفویض، و نه از شک‌کنندگانِ کوتاهی‌کننده قرار نداد.

    • المزار الکبیر ابن مشهدی ص 656  |  بحارالانوار ج 99 ص 103 باب 7   |  مفاتیح الجنان در باب زیارت سرداب مقدسه

    (حدیث سی و یکم)

    ✅️ رجال الکشی بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ الطَّیالِسِی عَنِ الْبَطَائِنِی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یقُولُ‏ لَعَنَ اللَّهُ مُحَمَّدَ بْنَ بَشِیرٍ وَ أَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ إِنَّهُ یکذِبُ‏ عَلَی بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ مِنْهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیک مِمَّا یدَّعِی فِی ابْنُ بَشِیرٍ اللَّهُمَّ أَرِحْنِی مِنْهُ ثُمَّ قَالَ یا عَلِی مَا أَحَدٌ اجْتَرَأَ أَنْ یتَعَمَّدَ عَلَینَا الْکذِبَ إِلَّا أَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ إِنَّ بُنَاناً کذَبَ عَلَى عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ وَ إِنَّ الْمُغِیرَةَ بْنَ سَعِیدٍ کذَبَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ وَ إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ کذَبَ عَلَى أَبِی فَأَذَاقَهُ اللَّهُ حَرَّ الْحَدِیدِ وَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ بَشِیرٍ لَعَنَهُ اللَّهُ یکذِبُ‏ عَلَی بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ مِنْهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیک مِمَّا یدَّعِیهِ فِی مُحَمَّدُ بْنُ بَشِیرٍ اللَّهُمَّ أَرِحْنِی مِنْهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک أَنْ تُخَلِّصَنِی مِنْ هَذَا الرِّجْسِ النِّجْسِ مُحَمَّدِ بْنِ بَشِیرٍ فَقَدْ شَارَک الشَّیطَانُ أَبَاهُ فِی رَحِمِ أُمِّهِ قَالَ عَلِی بْنُ أَبِی حَمْزَةَ فَمَا رَأَیتُ أَحَداً قُتِلَ بِأَسْوَإِ قِتْلَةٍ مِنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشِیرٍ لَعَنَهُ اللَّه‏.

    از بطائنی روایت کرده است که گفت؛ شنیدم امام کاظم علیه السلام می‌فرمود؛

    خداوند محمد بن بشیر را لعنت کند و خداوند گرمای آهن (عذاب سخت یا کشته شدن با شمشیر) را به او بچشاند. همانا او بر من دروغ می‌بندد. خدا از او بیزار است و من نیز در پیشگاه خداوند از او بیزارم. بار خدایا، من به سوی تو بیزاری می‌جویم از آنچه ابن بشیر درباره من ادعا می‌کند. بار خدایا، مرا از او راحت کن.

    سپس فرمود؛ ای علی! هیچ کس جرأت نکرد که عمداً بر ما دروغ ببندد، مگر اینکه خداوند گرمای آهن را به او چشاند. همانا بنان بر علی بن الحسین علیه السلام دروغ بست، پس خداوند گرمای آهن را به او چشاند. و همانا مغیرة بن سعید بر ابی جعفر علیه السلام دروغ بست، پس خداوند گرمای آهن را به او چشاند. و همانا ابوالخطاب بر پدرم علیه السلام دروغ بست، پس خداوند گرمای آهن را به او چشاند. و همانا محمد بن بشیر، که لعنت خدا بر او باد، بر من دروغ می‌بندد. من به سوی خدا از او بیزارم. بار خدایا، من به سوی تو بیزاری می‌جویم از آنچه محمد بن بشیر درباره من ادعا می‌کند. بار خدایا، مرا از او راحت کن. بار خدایا، از تو می‌خواهم که مرا از این پلیدِ نجس، محمد بن بشیر، خلاص کنی، که به تحقیق شیطان در رحم مادرش، با پدر او (در نطفه) شریک شده است.

    علی بن ابی حمزه (بطائنی، راوی حدیث) گفت؛ پس من احدی را ندیدم که به بدتر از کشته شدن محمد بن بشیر – که لعنت خدا بر او باد – کشته شود.

    • رجال کشی ص 482 ح 909  |  بحارالانوار ج 25 ص 314 ح 78  |  نوادر الاخبار فیض کاشانی ج 1 ص 138 ح 9

    (حدیث سی و دوم)

    ✅️ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ یقْطِینٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ؛ لَا تُصَلِّ خَلْفَ الْغَالِی وَ إِنْ کانَ یقُولُ بِقَوْلِک وَ الْمَجْهُولِ وَ الْمُجَاهِرِ بِالْفِسْقِ وَ إِنْ کانَ مُقْتَصِداً.

    در تهذیب از حماد از مردی روایت کرده که امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند؛

    پشت سر غالی مذهب نماز نخوان اگر چه به ظاهر عقده ی تو را داشته باشد، و همچنین پشت سر کسی که مذهب و عقیده اش معلوم نیست و کسی که آشکارا گناه میکند نماز نخوان اگر چه میانه رو باشد.

    تهذیب الاحکام ج 3 ص 31 ح 109  |  وسائل الشیعه ج 8 ص 310 ح 10754  |  وافی ج 8 ص 1181 ح 7997

    (حدیث سی و سوم)

    ✅️ الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْفَضْلِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‏ سِنَانٍ‏ قَالَ؛ کنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع فَأَجْرَیتُ اخْتِلَافَ‏ الشِّیعَةِ فَقَالَ یا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى لَمْ یزَلْ مُتَفَرِّداً بِوَحْدَانِیتِهِ ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیاً وَ فَاطِمَةَ فَمَکثُوا أَلْفَ دَهْرٍ ثُمَّ خَلَقَ جَمِیعَ الْأَشْیاءِ فَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا وَ أَجْرَى طَاعَتَهُمْ عَلَیهَا وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَیهِمْ فَهُمْ یحِلُّونَ مَا یشَاءُونَ وَ یحَرِّمُونَ مَا یشَاءُونَ وَ لَنْ یشَاءُوا إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى ثُمَّ قَالَ یا مُحَمَّدُ هَذِهِ الدِّیانَةُ الَّتِی مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مُحِقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ خُذْهَا إِلَیک یا مُحَمَّدُ.

    در کافی از محمد بن سنان روایت کرده است که نزد ابی جعفر دوم امام جواد علیه السلام بودم که بحث اختلاف شیعه را پیش کشیدم. پس آن حضرت فرمودند؛

    ای محمد، همانا خداوند تبارک و تعالی همواره به یگانگی خود تنها بوده است. سپس محمد و علی و فاطمه را آفرید، و آنان هزار دهر (دوران بسیار طولانی) درنگ کردند.

    سپس خداوند همه چیز را آفرید و آنان (محمد و علی و فاطمه) را شاهد خلقت آن‌ها قرار داد، و طاعت و پیروی از ایشان را بر آن مخلوقات لازم ساخت، و امورشان را به آنان واگذار کرد. پس ایشان هر چه را بخواهند حلال می‌کنند و هر چه را بخواهند حرام می‌کنند، و هرگز نخواهند خواست مگر آنچه خداوند تبارک و تعالی بخواهد.

    سپس فرمودند؛ ای محمد، این است آن دینی که هر کس بر آن پیشی گیرد، از آن خارج شود، و هر کس از آن عقب بماند، نابود گردد، و هر کس ملازم آن شود، به حق ملحق گردد؛ ای محمد، این (اعتقاد) را بگیر و حفظ کن.

    • کافی ج 1 ص 441 ح 5  |  بحار الانوار ج 25 ص 340 ح 24  |  وافی ج 3 ص 682 ح 1284

    (حدیث سی و چهارم)

    ✅️ حُمَیدُ بْنُ زِیادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ؛ یا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ شِیعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ کونُوا النُّمْرُقَةَ الْوُسْطَى‏ یرْجِعُ إِلَیکمُ الْغَالِی‏ وَ یلْحَقُ بِکمُ التَّالِی فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ یقَالُ لَهُ سَعْدٌ جُعِلْتُ فِدَاک مَا الْغَالِی‏ قَالَ قَوْمٌ یقُولُونَ فِینَا مَا لَا نَقُولُهُ فِی أَنْفُسِنَا فَلَیسَ أُولَئِک مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُمْ قَالَ فَمَا التَّالِی قَالَ الْمُرْتَادُ یرِیدُ الْخَیرَ یبَلِّغُهُ الْخَیرَ یؤْجَرُ عَلَیهِ‏ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَینَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَةٌ وَ لَا بَینَنَا وَ بَینَ اللَّهِ قَرَابَةٌ وَ لَا لَنَا عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ وَ لَا نَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ فَمَنْ کانَ مِنْکمْ مُطِیعاً لِلَّهِ تَنْفَعُه‏ وَلَایتُنَا وَ مَنْ کانَ مِنْکمْ عَاصِیاً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَایتُنَا وَیحَکمْ لَا تَغْتَرُّوا وَیحَکمْ لَا تَغْتَرُّوا.

    حمید بن زیاد از حسن بن محمد بن سماعه، از بعضی اصحابش، از اَبان، از عمرو بن خالد، از ابی جعفر امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمودند؛

    ای گروه شیعه، شیعه آل محمد؛ نمرقه وسطی باشید (یعنی راه میانه را در پیش گیرید و از افراط و تفریط دوری کنید) تا غالی (زیاده‌رو) به سوی شما بازگردد و تالی (عقب‌مانده یا دنبال‌کننده) به شما ملحق شود.

    پس مردی از انصار که به او سعد گفته می‌شد، به ایشان عرض کرد؛

    فدایت شوم، غالی کیست؟ فرمودند؛ گروهی که درباره ما چیزی می‌گویند که ما خودمان درباره خودمان نمی‌گوییم؛ پس آنان از ما نیستند و ما هم از آنان نیستیم.

    عرض کرد؛ پس تالی کیست؟

    فرمودند؛ جوینده‌ای که خواهان خیر است؛ خیر به او می‌رسد و بر آن پاداش داده می‌شود.

    سپس رو به ما کردند و فرمودند؛ به خدا قسم، با ما از سوی خداوند هیچ معافیتی نیست و بین ما و خداوند هیچ خویشاوندی (که باعث برتری بی‌جهت شود) نیست و ما بر خداوند هیچ حجتی نداریم، و ما جز با طاعت و بندگی به خدا تقرب نمی‌جوییم. پس هر کس از شما مطیع خدا باشد، ولایت ما به او سود می‌رساند، و هر کس از شما نافرمان خدا باشد، ولایت ما به او سودی نخواهد رساند. وای بر شما؛ مغرور نشوید؛ وای بر شما؛ مغرور نشوید.

    • کافی ج 2 ص 75 ح 6  |  بحار الانوار ج 67 ص 101 ح 6  |  وافی ج 4 ص 302 ح 1978

    (حدیث سی و پنجم)

    ✅️ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ، عَنِ الْحُسَینِ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ بَکرِ بْنِ صَالِحٍ، عَنِ الْحَسَنِ‏ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخَزَّازِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ، قَالَا؛ دَخَلْنَا عَلى‏ أَبِی الْحَسَنِ عَلِىِّ بْنِ مُوسىَ الرِّضَا عَلَیهِ السَّلَامُ، فَحَکینَا لَهُ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ رَأى‏ رَبَّهُ فِی صُورَةِ الشَّابِّ الْمُوَفَّقِ‏ فِی سِنِّ أَبْنَاءِ ثَلَاثِینَ سَنَةً، وَ قُلْنَا؛ إِنَّ هِشَامَ بْنَ سَالِمٍ وَ صَاحِبَ الطَّاقِ وَ الْمِیثَمِی‏ یقُولُونَ؛ إِنَّهُ أَجْوَفُ إِلَى السُّرَّةِ، وَ الْبَقِیةُ صَمَدٌ. فَخَرَّ سَاجِداً لِلَّهِ‏، ثُمَّ قَالَ؛ «سُبْحَانَک مَا عَرَفُوک، وَ لَا وَحَّدُوک‏، فَمِنْ أَجْلِ ذلِک وَصَفُوک، سُبْحَانَک لَوْ عَرَفُوک، لَوَصَفُوک بِمَا وَصَفْتَ بِهِ نَفْسَک، سُبْحَانَک کیفَ طَاوَعَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ یشَبِّهُوک‏ بِغَیرِک؟! اللَّهُمَّ، لَاأَصِفُک إِلَّا بِمَا وَصَفْتَ بِهِ نَفْسَک، وَ لَا أُشَبِّهُک بِخَلْقِک، أَنْتَ أَهْلٌ لِکلِّ خَیرٍ، فَلَا تَجْعَلْنِی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین». ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَینَا، فَقَالَ؛ «مَا تَوَهَّمْتُمْ مِنْ شَی‏ءٍ فَتَوَهَّمُوا اللَّهَ غَیرَهُ». ثُمَّ قَالَ؛ «نَحْنُ- آلَ مُحَمَّدٍ- النَّمَطُ الْأَوْسَطُ الَّذِی لَایدْرِکنَا الْغَالِی‏، وَ لَا یسْبِقُنَا التَّالِی‏؛ یا مُحَمَّدُ، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ حِینَ نَظَرَ إِلى‏ عَظَمَةِ رَبِّهِ کانَ فِی هَیئَةِ الشَّابِّ الْمُوَفَّقِ، وَ سِنِّ أَبْنَاءِ ثَلَاثِینَ سَنَةً؛ یا مُحَمَّدُ، عَظُمَ رَبِّی وَ جَلَ‏( أَنْ یکونَ فِی صِفَةِ الْمَخْلُوقِینَ». قَالَ؛ قُلْتُ؛ جُعِلْتُ فِدَاک، مَنْ کانَتْ رِجْلَاهُ فِی خُضْرَةٍ؟ قَالَ؛ «ذاک‏ مُحَمَّدٌ، کانَ إِذَا نَظَرَ إِلى‏ رَبِّهِ بِقَلْبِهِ، جَعَلَهُ فِی نُورٍ مِثْلِ نُورِ الْحُجُبِ حَتّى‏ یسْتَبِینَ لَهُ مَا فِی الْحُجُبِ؛ إِنَّ نُورَ اللَّهِ؛ مِنْهُ أَخْضَرُ، وَ مِنْهُ أَحْمَرُ، وَ مِنْهُ أَبْیضُ‏، وَ مِنْهُ غَیرُ ذلِک؛ یا مُحَمَّدُ، مَا شَهِدَ لَهُ الْکتَابُ وَ السُّنَّةُ، فَنَحْنُ الْقَائِلُونَ بِهِ».

    محمد بن ابی عبدالله، از محمد بن اسماعیل، از حسین بن الحسن، از بکر بن صالح، از حسن بن سعید، از ابراهیم بن محمد خزّاز و محمد بن الحسین، هر دو گفتند؛

    وارد شدیم بر ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام، پس برای ایشان نقل کردیم که محمد صلی الله علیه و آله پروردگارش را در صورتی شبیه جوانی موفق در سن سی سالگی دیده است.

    و گفتیم؛ همانا هشام بن سالم و صاحب الطاق و میثمی می‌گویند؛ همانا او (خدا) تا نافش توخالی است، و باقی صمد (توپر، بی‌نیاز) است.

    پس آنحضرت به سجده افتاد برای خدا، سپس فرمودند؛ « منزه و پاکی تو ای پروردگار! این افراد تو را نشناختند و به یگانگی‌ات اقرار نکردند، و به همین دلیل است که تو را این‌گونه وصف می‌کنند. منزهی تو! اگر تو را شناخته بودند، تو را با همان اوصافی که خودت خویشتن را وصف کرده‌ای، بیان می‌کردند. منزهی تو! چگونه نفْسشان به آن‌ها اجازه داد که تو را شبیه به موجودات دیگر بدانند؟! بار خدایا، من تو را جز با صفاتی که خودت بیان کرده‌ای، وصف نمی‌کنم و تو را شبیه هیچ یک از مخلوقاتت نمی‌دانم. تو سزاوار و شایسته هر خیری هستی، پس مرا جزو ستمکارانی که تو را آن‌گونه که شایسته نیست وصف می‌کنند، قرار مده».

    سپس رو به ما کردند و فرمودند؛ « هر چیزی را که در ذهن و خیال خود درباره خدا تصور کنید میگویید، بدانید که خداوند برتر و غیر از آن چیزی است که در وهم شما آمده.»

    سپس فرمودند؛ ما – آل محمد – همان نَمَط (راه و روش) میانه هستیم که غالی (زیاده‌رو) به ما نمی‌رسد، و تالی (عقب‌مانده یا دنبال‌کننده) از ما پیشی نمی‌گیرد.

    «ای محمد! همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که به عظمت پروردگارش نظر افکند، آن عظمت در قالب و حالتی شبیه به یک جوان موفق و سی ساله بر ایشان متجلی می‌شد. ای محمد! پروردگار من بزرگ و با جلالت‌تر از آن است که در وصف مخلوقات بگنجد.»

    (محمد بن سنان) گفت؛ عرض کردم؛ فدایت شوم، کسی که پاهایش در سبزی بود، چه کسی بود؟

    فرمودند؛ آن محمد بود. هنگامی که با قلب خود به پروردگارش نگاه می‌کرد، خداوند آن (تجلی یا منظر) را در نوری همانند نور حجاب‌ها قرار می‌داد تا آنچه در حجاب‌ها بود برای او آشکار شود. همانا نور خداوند؛ بخشی از آن سبز است، بخشی از آن قرمز است، بخشی از آن سفید است، و بخشی از آن غیر از این‌هاست.

    ای محمد؛ آنچه کتاب و سنت به آن گواهی داده‌اند، همان است که ما به آن قائل هستیم.

    • کافی ج 1 ص 100 ح 3  |  بحار الانوار ج 4 ص 39 ح 18  |  وافی ج 1 ص 406 ح 326   |   توحید شیخ صدوق ج 1 ص 113 ح 13

    (حدیث سی و ششم)

    ✅️ کتَابُ الْمَنَاقِبِ‏، لِمُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِی ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ یا عَلِی مَثَلُک فِی أُمَّتِی مَثَلُ الْمَسِیحِ عِیسَى ابْنِ‏ مَرْیمَ افْتَرَقَ قَوْمُهُ ثَلَاثَ فِرَقٍ فِرْقَةٌ مُؤْمِنُونَ وَ هُمُ الْحَوَارِیونَ وَ فِرْقَةٌ عَادُوهُ وَ هُمُ الْیهُودُ وَ فِرْقَةٌ غَلَوْا فِیهِ فَخَرَجُوا عَنِ الْإِیمَانِ وَ إِنَّ أُمَّتِی سَتَفْتَرِقُ فِیک ثَلَاثَ فِرَقٍ فَفِرْقَةٌ شِیعَتُک وَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ فِرْقَةٌ عَدُوُّک وَ هُمُ الشَّاکونَ وَ فِرْقَةٌ تَغْلُو فِیک وَ هُمُ الْجَاحِدُونَ وَ أَنْتَ فِی الْجَنَّةِ یا عَلِی وَ شِیعَتُک وَ مُحِبُ‏ شِیعَتِک وَ عَدُوُّک وَ الْغَالِی‏ فِی النَّارِ.

    در کتاب المناقب محمد بن احمد بن شاذان، با اسناد خود از امام صادق علیه السلام، از پدرانش از علی علیه السلام روایت کرده است که فرمود؛

    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند؛

    ای علی؛ مثال تو در امت من، مثال مسیح عیسی بن مریم است. قوم او سه گروه شدند؛

    گروهی مؤمن بودند و ایشان حواریون بودند.

    و گروهی با او دشمنی کردند و ایشان یهود بودند.

    و گروهی درباره او غلو (زیاده‌روی) کردند، پس از ایمان خارج شدند.

    و فرمود؛ همانا امت من نیز درباره تو سه گروه خواهند شد؛

    پس گروهی شیعیان تو هستند و ایشان مؤمنان هستند.

    و گروهی دشمن تو هستند و ایشان شک‌کنندگان هستند.

    و گروهی درباره تو غلو می‌کنند و ایشان انکارکنندگان (جحدکنندگان) هستند.

    و تو در بهشت هستی ای علی، و شیعیان تو، و دوستدار شیعیان تو و دشمن تو و غالی در آتش هستند.

    • بحار الانوار ج 25 ص 264 ح 4  |  وافی ج 4 ص 302 ح 1978  |  مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین و الأئمة ج 2 ص 75 ح 6

    (حدیث سی و هفتم)

    ✅️ رجال الکشی مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یونُسَ قَالَ سَمِعْتُ رَجُلًا مِنَ الطَّیارَةِ یحَدِّثُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ یونُسَ بْنِ ظَبْیانَ أَنَّهُ قَالَ؛ کنْتُ فِی بَعْضِ اللَّیالِی وَ أَنَا فِی الطَّوَافِ فَإِذَا نِدَاءٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِی یا یونُسُ إِنِّی‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکرِی‏ فَرَفَعْتُ رَأْسِی فَإِذَا ج-(فی الطبعة الأولى من المصدر؛( فاذاح أبو الحسن‏) أى فإذا حینئذ أبو الحسن)‏ (فی رجال کشی کنایة عن جبرئیل علیه السّلام) فَغَضِبَ أَبُو الْحَسَنِ ع غَضَباً لَمْ یمْلِک نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ لِلرَّجُلِ اخْرُجْ عَنِّی لَعَنَک اللَّهُ وَ لَعَنَ مَنْ حَدَّثَک وَ لَعَنَ یونُسَ بْنَ ظَبْیانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ تَتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ کلُّ لَعْنَةٍ مِنْهَا تُبْلِغُک قَعْرَ جَهَنَّمَ‏(2) أَشْهَدُ مَا نَادَاهُ إِلَّا شَیطَانٌ أَمَا إِنَّ یونُسَ مَعَ أَبِی الْخَطَّابِ فِی أَشَدِّ الْعَذَابِ مَقْرُونَانِ وَ أَصْحَابَهُمَا إِلَى ذَلِک الشَّیطَانِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِی أَشَدِّ الْعَذَابِ سَمِعْتُ ذَلِک مِنْ أَبِی ع فَقَالَ یونُسُ فَقَامَ الرَّجُلُ مِنْ عِنْدِهِ فَمَا بَلَغَ الْبَابَ إِلَّا عَشْرَ خُطًى حَتَّى صُرِعَ مَغْشِیاً عَلَیهِ قَدْ قَاءَ رَجِیعَهُ وَ حُمِلَ مَیتاً فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَتَاهُ مَلَک بِیدِهِ عَمُودٌ فَضَرَبَ عَلَى هَامَتِهِ ضَرْبَةً قُلِبَ مِنْهَا مَثَانَتُهَا حَتَّى قَاءَ رَجِیعَهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ بِرُوحِهِ إِلَى الْهَاوِیةِ وَ أَلْحَقَهُ بِصَاحِبِهِ الَّذِی حَدَّثَهُ یونُسُ بْنُ ظَبْیانَ وَ رَأَى الشَّیطَانَ الَّذِی کانَ یتَرَاءَى لَه.

    محمد بن قولویه از سعد، از محمد بن عیسی، از یونس روایت کرده است که گفت شنیدم مردی از (فرقه) طیاره برای ابی الحسن الرضا علیه السلام از یونس بن ظبیان نقل می‌کرد که او (یونس بن ظبیان) گفت؛

    در بعضی از شب‌ها مشغول طواف بودم که ناگهان ندایی از بالای سرم آمد؛ ای یونس، همانا من الله هستم، هیچ معبودی جز من نیست، پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار. پس سر بلند کردم و ناگهان … _ در نسخه ای ابوالحسن را و در نسخه رجال جبرئیل را دیدم_.

    پس ابوالحسن امام رضا علیه السلام چنان غضبناک شد که نتوانست خود را کنترل کند، سپس به آن مرد فرمود؛

    از نزد من برو بیرون! خدا تو را لعنت کند، و کسی که برایت نقل کرده را لعنت کند، و یونس بن ظبیان را هزار لعنت و به دنبال آن هزار لعنت دیگر لعنت کند، هر لعنتی از آن‌ها تو را به قعر جهنم برساند؛ گواهی می‌دهم که جز شیطان او را ندا نداده است؛ بدان که یونس با ابوالخطاب در شدیدترین عذاب، قرین و همراه هستند، و یارانشان نیز به سوی همان شیطان، همراه با فرعون و آل فرعون در شدیدترین عذاب می‌باشند. این را از پدرم شنیدم.

    یونس (راوی در سند) گفت؛ پس آن مرد از نزد ایشان برخاست و هنوز ده قدم تا رسیدن به در برنداشته بود که ناگهان صرع شد و بیهوش افتاد، در حالی که محتویات معده (یا روده) خود را استفراغ کرده بود، و (بعد از آن) مرده حمل شد.

    پس ابوالحسن علیه السلام فرمود؛ فرشته‌ای با عمودی در دست نزد او آمد و چنان ضربه‌ای بر فرق سرش زد که در نتیجه آن ضربه، مثانه او زیر و رو شد تا اینکه استفراغ کرد، و خداوند در فرستادن روحش به سوی هاویه (یکی از درکات جهنم) تعجیل فرمود و او را به رفیقش که برایش حدیث نقل کرده بود، یونس بن ظبیان، ملحق ساخت، و او شیطانی را که برایش نمایان می‌شد، دید.

    • بحار الانوار ج 25 ص 264 ح 3  |  رجال کشی ص 363 ح 673  |  اثبات الهداة ج 4 ص 369 ح 170

    (حدیث سی و هشتم)

    ✅️ المجالس للمفید ما، الأمالی للشیخ الطوسی الْمُفِیدُ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ حَمْزَةَ الْعَلَوِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْحِمْیرِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ عِیسَى عَنْ مَرْوَک بْنِ عُبَیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَیدٍ الطَّبَرِی قَالَ؛ کنْتُ قَائِماً عَلَى رَأْسِ الرِّضَا عَلِی بْنِ مُوسَى ع بِخُرَاسَانَ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ مِنْهُمْ إِسْحَاقُ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى فَقَالَ لَهُ یا إِسْحَاقُ بَلَغَنِی أَنَّکمْ تَقُولُونَ إِنَّ النَّاسَ عَبِیدٌ لَنَا لَا وَ قَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا قُلْتُهُ قَطُّ وَ لَا سَمِعْتُهُ مِنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِی وَ لَا بَلَغَنِی عَنْ أَحَدٍ مِنْهُمْ قَالَهُ لَکنَّا نَقُولُ النَّاسُ عَبِیدٌ لَنَا فِی الطَّاعَةِ مَوَالٍ لَنَا فِی الدِّینِ فَلْیبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِب‏.

    در مجالس شیخ مفید و امالی شیخ طوسی؛ مفید از حسین بن حمزه علوی، از محمد حمیری، از پدرش، از ابن عیسی، از مروک بن عبید، از محمد بن زید طبری که گفت؛

    در خراسان نزد امام رضا علی بن موسی علیه السلام ایستاده بودم و گروهی از بنی‌هاشم نزد ایشان بودند که از جمله آنان اسحاق بن عباس بن موسی بود.

    پس آنحضرت به او فرمود؛ ای اسحاق، به من رسیده است که شما می‌گویید مردم بندگان ما هستند؟ نه؛ قسم به خویشاوندی‌ام با رسول خدا صلی الله علیه و آله، هرگز چنین نگفته‌ام و از هیچ یک از پدرانم نشنیده‌ام و از هیچ یک از ایشان به من نرسیده است که چنین گفته باشند.

    ولکن ما می‌گوییم؛ مردم بندگان ما در اطاعت هستند، پس دوستداران (یا پیروان) ما در دین باید حاضر، به غایب (این پیام من را) برساند.

    • کافی ج 1 ص 187 ح 10  |  بحار الانوار ج 25 ص 279 ح 21  |  امالی مفید ص 253 ح 3  |  امالی طوسی ص 22 ح 27   |   وافی ج 2 ص 94 ح 544

    (حدیث سی و نهم)

    ✅️ رجال الکشی مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ یونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَبَإٍ کانَ یدَّعِی النُّبُوَّةَ وَ یزْعُمُ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع هُوَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ ذَلِک فَبَلَغَ ذَلِک أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَدَعَاهُ وَ سَأَلَهُ فَأَقَرَّ بِذَلِک وَ قَالَ نَعَمْ أَنْتَ هُوَ وَ قَدْ کانَ أُلْقِی فِی رُوعِی أَنَّک أَنْتَ اللَّهُ وَ أَنِّی نَبِی فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَیلَک قَدْ سَخِرَ مِنْک الشَّیطَانُ فَارْجِعْ عَنْ هَذَا ثَکلَتْک أُمُّک وَ تُبْ فَأَبَى فَحَبَسَهُ وَ اسْتَتَابَهُ ثَلَاثَةَ أَیامٍ فَلَمْ یتُبْ فَأَحْرَقَهُ بِالنَّارِ وَ قَالَ إِنَّ الشَّیطَانَ اسْتَهْوَاهُ فَکانَ یأْتِیهِ وَ یلْقِی فِی رُوعِهِ ذَلِک‏.

    محمد بن قولویه از سعد، از محمد بن عثمان، از یونس، از عبدالله بن سنان، از پدرش، از ابی جعفر امام باقر علیه السلام روایت کرده است که؛

    همانا عبدالله بن سبأ ادعای نبوت می‌کرد و می‌پنداشت که امیرالمؤمنین علیه السلام همان الله است.

    پس این خبر به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید. ایشان او را فراخواند و از او پرسید. پس او به این ادعا اقرار کرد و گفت؛ بله، شما همان هستید، و در دل من افتاده بود که شما الله هستید و من پیامبر هستم.

    پس امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود؛ وای بر تو، شیطان تو را مسخره کرده است. پس از این (عقیده) بازگرد، مادرت به عزایت بنشیند، و توبه کن. اما او نپذیرفت. پس ایشان او را حبس کرد و سه روز از او خواست توبه کند، اما او توبه نکرد. پس او را با آتش سوزاند و فرمود؛ همانا شیطان او را فریب داد و گمراه کرد و نزد او می‌آمد و این (عقاید) را در دل او می‌انداخت.

    • بحار الانوار ج 25 ص 286 ح 39  |  رجال کشی ص 106 ح 170  |  اثبات الهداة ج 5 ص 397 ح 81   |   وسائل الشیعه ج 28 ص 336 ح 34894

    (حدیث چهلم)

    ✅️ رجال الکشی الْحُسَینُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِیسَى‏ وَ الْیقْطِینِی‏ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ قَالَ حَدَّثَنَا بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَالَ؛ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع زَعَمَ أَبُو هَارُونَ‏ الْمَکفُوفُ أَنَّک قُلْتَ لَهُ إِنْ کنْتَ تُرِیدُ الْقَدِیمَ فَذَاک لَ یدْرِکهُ أَحَدٌ وَ إِنْ کنْتَ تُرِیدُ الَّذِی خَلَقَ وَ رَزَقَ فَذَاک مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی فَقَالَ کذَبَ عَلَی عَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ مَا مِنْ خَالِقٍ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ یذِیقَنَا الْمَوْتَ وَ الَّذِی لَا یهْلِک هُوَ اللَّهُ خَالِقُ الْخَلْقِ بَارِئُ الْبَرِیة.

    حسین بن الحسن بن بندار از سعد، از ابن عیسی و یقطینی، از ابن ابی عُمَیر که گفت بعضی از اصحاب ما برای ما حدیث نقل کرد که گفت به امام صادق علیه السلام عرض کردم؛

    ابوهارون مکفوف (نابینا) گمان کرده است که شما به او گفته‌اید؛

    اگر قدیم (ازلی) را می‌خواهی، پس آن کسی است که هیچ کس او را درک نمی‌کند؛ و اگر کسی را می‌خواهی که خلق کرده و روزی داده است، پس آن (نعوذبالله) محمد بن علی امام باقر علیه السلام است.

    پس امام صادق علیه السلام فرمود؛  او بر من دروغ بست، لعنت خدا بر او باد ، هیچ خالقی جز خداوند یگانه که شریکی ندارد، نیست. بر خداوند حق است که مرگ را به ما بچشاند. و او که هرگز فنا نمی‌شود، تنها خداوند است؛ آفریننده خلق، پدیدآورنده موجودات.

    • بحار الانوار ج 25 ص 290 ح 47  |  رجال کشی ص 222 ح 398  |  اثبات الهداة ج 5 ص 399 ح 86   |  وسائل الشیعه ج 28 ص 336 ح 34894

    (حدیث چهل و یکم)

    ✅️ رجال الکشی مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ إِشْکیبَ عَنِ ابْنِ أُورَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِی عَنْ أَبِی طَالِبٍ الْقُمِّی عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ؛ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ قَوْماً یزْعُمُونَ أَنَّکمْ آلِهَةٌ یتْلُونَ عَلَینَا بِذَلِک قُرْآناً یا أَیهَا الرُّسُلُ کلُوا مِنَ الطَّیباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ‏ قَالَ یا سَدِیرُ سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی مِنْ هَؤُلَاءِ بِرَاءٌ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ رَسُولُهُ مَا هَؤُلَاءِ عَلَى دِینِی وَ دِینِ آبَائِی وَ اللَّهِ لَا یجْمَعُنِی وَ إِیاهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ إِلَّا هُوَ عَلَیهِمْ سَاخِطٌ قَالَ قُلْتُ فَمَا أَنْتُمْ جُعِلْتُ فِدَاک قَالَ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ تَرَاجِمَةُ وَحْی اللَّهِ وَ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِنَا وَ نَهَى عَنْ مَعْصِیتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْض‏.

    محمد بن مسعود از حسین بن اشکَیب، از ابن اُوْرَمَه، از محمد بن خالد بَرقی، از ابی طالب قمی، از حَنّان بن سدیر، از پدرش روایت کرده است که گفت به امام صادق علیه السلام عرض کردم؛

    گروهی گمان می‌کنند که شما خدایان هستید و برای این ادعای خود، آیه‌ای از قرآن را بر ما می‌خوانند ؛

    «ای پیامبران، از چیزهای پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید، همانا من به آنچه انجام می‌دهید دانا هستم».

    حضرت فرمود؛ «ای سدیر، گوش و چشم و مو و پوست و گوشت و خون من، از این‌ها بیزار است. خدا و رسولش از آنان بیزارند. اینان بر دین من و دین پدران من نیستند.

    فرمود ؛ به خدا قسم، خداوند مرا و آنان را روز قیامت جمع نخواهد کرد، مگر در حالی که بر آنان خشمگین است.

    گفت عرض کردم؛ پس شما چه هستید، فدایت شوم؟

    فرمود؛ ما خزانه‌داران علم خدا و مترجمان وحی خدا هستیم. و ما قومی معصوم هستیم. خداوند به اطاعت از ما امر کرده و از نافرمانی ما نهی نموده است. ما حجت رسای خداوند بر هر کس که زیر آسمان و روی زمین است، هستیم.

    • بحار الانوار ج 25 ص 298 ح 62  |  رجال کشی ص 306 ح 551  |  اثبات الهداة ج 5 ص 374 ح 9  

    (حدیث چهل و دوم)

    ✅️ رجال الکشی رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الصَّیرَفِی عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ‏ قَالَ؛ کنْتُ أَقُولُ فِی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِالرُّبُوبِیةِ فَدَخَلْتُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَی قَالَ یا صَالِحُ إِنَّا وَ اللَّهِ عَبِیدٌ مَخْلُوقُونَ لَنَا رَبٌّ نَعْبُدُهُ وَ إِنْ لَمْ نَعْبُدْهُ عَذَّبَنَا.

    محمد بن احمد از محمد بن الحسین، از حسن بن علی صیرفی، از صالح بن سهل روایت کرده است که گفت؛

    من درباره امام صادق علیه السلام قائل به ربوبیت بودم. پس به محضرش وارد شدم.

    هنگامی که ایشان مرا دید، فرمود؛ ای صالح، همانا ما، به خدا قسم، بندگانی مخلوق هستیم. ما پروردگاری داریم که او را عبادت می‌کنیم، و اگر او را عبادت نکنیم، ما را عذاب می‌کند.

    • بحار الانوار ج 25 ص 303 ح 69  |  رجال کشی ص 341 ح 632  |  اثبات الهداة ج 4 ص 196 ح 209 

    (حدیث چهل و سوم)

    ✅️ رجال الکشی سَعْدٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیدٍ عَنْ یونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ؛ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِبَشَّارٍ الشَّعِیرِی أَنِ اخْرُجْ عَنِّی لَعَنَک اللَّهُ وَ اللَّهِ لَا یظِلُّنِی وَ إِیاک سَقْفُ بَیتٍ أَبَداً فَلَمَّا خَرَجَ قَالَ وَیلَهُ أَلَا قَالَ بِمَا قَالَتِ الْیهُودُ أَلَا قَالَ بِمَا قَالَتِ النَّصَارَى أَلَا قَالَ بِمَا قَالَتِ الْمَجُوسُ أَوْ بِمَا قَالَتِ الصَّابِئَةُ وَ اللَّهِ مَا صَغَّرَ اللَّهَ تَصْغِیرَ هَذَا الْفَاجِرِ أَحَدٌ إِنَّهُ شَیطَانٌ ابْنُ شَیطَانٍ خَرَجَ مِنَ الْبَحْرِ لِیغْوِی أَصْحَابِی وَ شِیعَتِی فَاحْذَرُوهُ وَ لْیبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ أَنِّی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَبْدٌ قِنٌّ ابْنُ‏ أَمَةٍ ضَمَّتْنِی الْأَصْلَابُ وَ الْأَرْحَامُ وَ إِنِّی لَمَیتٌ وَ إِنِّی لَمَبْعُوثٌ ثُمَّ مَوْقُوفٌ ثُمَّ مَسْئُولٌ وَ اللَّهِ لَأُسْأَلَنَّ عَمَّا قَالَ فِی هَذَا الْکذَّابُ وَ ادَّعَاهُ عَلَی یا وَیلَهُ مَا لَهُ أَرْعَبَهُ اللَّهُ فَلَقَدْ أَمِنَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ أَفْزَعَنِی وَ أَقْلَقَنِی عَنْ رُقَادِی أَ وَ تَدْرُونَ‏ أَنِّی لِمَ أَقُولُ ذَلِک أَقُولُ ذَلِک لِأَسْتَقِرَّ فِی قَبْرِی‏.

    سعد از محمد بن عیسی بن عبید، از یونس، از اسحاق بن عمار روایت کرده است که گفت امام صادق علیه السلام به بشّار شعیری فرمود؛

    از نزد من برو بیرون، خدا تو را لعنت کند! و به خدا قسم، هرگز سقف خانه‌ای من و تو را با هم در خود جای نخواهد داد.

    هنگامی که او بیرون رفت، فرمود؛ وای بر او! مگر آنچه یهود گفتند نگفت؟ مگر آنچه نصاری گفتند نگفت؟ مگر آنچه مجوس گفتند یا صابئین گفتند نگفت؟

    به خدا قسم، هیچ کس خدا را به اندازه این فاجر کوچک نکرده است. او شیطانی است، فرزند شیطان، که از دریا بیرون آمده است تا یاران و شیعیان مرا گمراه کند. پس از او بر حذر باشید و باید حاضر به غایب این پیام را برساند که همانا من بنده خدا، فرزند بنده خدا، بنده‌ای مملوک ، فرزند کنیز هستم که صلب‌ها و رحم‌ها مرا در بر گرفته‌اند. و همانا من می‌میرم، و همانا من مبعوث می‌شوم، سپس (برای حساب) متوقف می‌گردم، سپس مورد سؤال قرار می‌گیرم. به خدا قسم، حتماً درباره آنچه این دروغگو درباره من گفته و به من نسبت داده است، مورد سؤال قرار خواهم گرفت. ای وای بر او! چه شده است او را؟! خدا او را بترساند! او در بسترش احساس امنیت داشت، در حالی که مرا ترسانده و خوابم را برهم زده است.

    آیا می‌دانید چرا این را می‌گویم؟ این را می‌گویم تا در قبرم آرام بگیرم.

    • بحار الانوار ج 25 ص 307 ح 73  |  رجال کشی ص 400 ح 746  |  اثبات الهداة ج 5 ص 402 ح 103

    (حدیث چهل و چهارم)

    ✅️ فی الإحتجاج م، تفسیر الإمام علیه السلام‏ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى‏ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ‏ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ أَنْ یسْأَلُوهُ طَرِیقَ الْمُنْعَمِ عَلَیهِمْ وَ هُمُ النَّبِیونَ وَ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ أَنْ یسْتَعِیذُوا مِنْ‏ طَرِیقِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ‏ وَ هُمُ الْیهُودُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ فِیهِمْ‏ هَلْ أُنَبِّئُکمْ‏ بِشَرٍّ مِنْ ذلِک مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیهِ‏ وَ أَنْ یسْتَعِیذُوا مِنْ طَرِیقِ الضَّالِّینَ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ فِیهِمْ‏ قُلْ یا أَهْلَ الْکتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکمْ غَیرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ‏ وَ هُمُ النَّصَارَى ثُمَّ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع کلُّ مَنْ کفَرَ بِاللَّهِ فَهُوَ مَغْضُوبٌ عَلَیهِ وَ ضَالٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَالَ الرِّضَا ع کذَلِک وَ زَادَ فِیهِ فَقَالَ وَ مَنْ تَجَاوَزَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع الْعُبُودِیةَ فَهُوَ مِنَ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ مِنَ الضَّالِّین‏. وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِیةَ ثُمَّ قُولُوا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِیاکمْ وَ الْغُلُوَّ کغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّی بَرِی‏ءٌ مِنَ الْغَالِینَ فَقَامَ إِلَیه‏.(الی آخر الحدیث)

    در الاحتجاج، تفسیر الامام علیه السلام؛ در مورد فرموده خداوند متعال؛ « غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ » یعنی؛ نه راه کسانی که مورد خشم واقع شده‌اند و نه گمراهان.

    امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند؛ خداوند عز و جل بندگانش را امر کرده است که از او راه کسانی را بخواهند که به آنان نعمت داده شده است، و ایشان پیامبران و راستگویان و شهدا و صالحان هستند. و اینکه از راه کسانی که مورد خشم واقع شده‌اند ؛ « غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ »  به خدا پناه ببرند، و ایشان یهود هستند که خداوند درباره آنان فرمود؛ « هَلْ أُنَبِّئُکمْ‏ بِشَرٍّ مِنْ ذلِک مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیه‏» یعنی؛ آیا شما را به کسانی خبر دهم که پاداشی بدتر از این نزد خدا دارند؟ کسانی که خدا آنان را لعنت کرده و بر آنان خشم گرفته است؛ و اینکه از راه گمراهان ؛ « وَ لَا الضَّالِّینَ » به خدا پناه ببرند، و ایشان کسانی هستند که خداوند درباره آنان فرمود؛ « قُلْ یا أَهْلَ الْکتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکمْ غَیرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیل‏» یعنی ؛ بگو ای اهل کتاب، در دین خود به ناحق غلو (زیاده‌روی) نکنید و از هوا و هوس گروهی پیروی نکنید که پیش از این گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و خود نیز از راه راست منحرف شدند و ایشان نصاری (و امثال اینها) هستند.

    سپس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند؛ هر کس که به خدا کافر شود، او مورد خشم واقع شده و از راه خدا گمراه است.

    و امام رضا علیه السلام نیز همین را فرمود و به آن افزود و فرمود؛ و هر کس در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام از حد بندگی تجاوز کند، پس او از « الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ » خشم‌شدگان و از « الضَّالِّینَ » گمراهان است.

    و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند؛ در مورد ما از حد بندگی تجاوز نکنید، سپس از فضائل ما بگویید، و حال این که هرگز به کنه آن نخواهید رسید. و فرمود؛ بپرهیزید از غلو، مانند غلو نصاری، همانا من از غالیان بیزارم. (تا آخر  حدیث)

    • سوره حمد آیه 7   |   سوره مائده آیه 60   |   سوره مائده آیه 77   |   بحار الانوار ج 25 ص 273 ح 20  |  احتجاج ج 2 ص 438   |  تفسیر امام حسن عسگری ص 50

    (حدیث چهل و پنجم)

    ✅️ بصائر الدرجات أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ عَامِرِ بْنِ مَعْقِلٍ عَنِ الثُّمَالِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ؛ یا أَبَا حَمْزَةَ لَا تَضَعُوا عَلِیاً دُونَ مَا وَضَعَهُ اللَّهُ وَ لَا تَرْفَعُوهُ فَوْقَ مَا رَفَعَهُ اللَّهُ کفَى لِعَلِی أَنْ یقَاتِلَ أَهْلَ الْکرَّةِ وَ أَنْ یزَوِّجَ أَهْلَ الْجَنَّة.

    در بصائر الدرجات، احمد بن محمد از علی بن حَکَم، از عامر بن مَعْقِل، از ثُمالی روایت کرده است که امام باقر علیه السلام فرمودند؛

    ای ابوحمزه! علی را پایین‌تر از آنچه خدا قرارش داده، قرار ندهید و او را بالاتر از آنچه خدا او را بالا برده است، بالا نبرید و در مقام علی علیه السلام همین بس که با غالیان و تجاوزگران از حد جنگ میکند و اهل بهشت را به ازدواج در می آورد.

    • بصائر الدرجات ج 1 ص 415 ح 5  |  بحار الانوار ج 25 ص 283 ح 29  |  امالی صدوق ص 216 ح 4  |  اثبات الهداة ج 5 ص 381 ح 33

    (حدیث چهل و ششم)

    ✅️ رَوَاهُ أَبُو بَصِیرٍ عَنِ الصَّادِقِ ع قال،‏ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ قال ؛ یهْلِک فِی اثْنَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ.

    روایت کرده است ابوبصیر از امام صادق علیه السلام که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند؛

    دو کس در مورد من هلاک خواهند شد؛ محب غالی و دشمنِ کینه‌توز .

    • بحار الانوار ج 25 ص 285 ح 36  |  امالی صدوق ص 216 ح 4  |  اثبات الهداة ج 5 ص 381 ح 33

    (حدیث چهل و هفتم)

    ✅️ إِسْحَاقُ قَالَ؛ أَخْبَرَنِی‏ مُحَمَّدُ بْنُ الرَّبِیعِ السَّائِی‏، قَالَ؛ نَاظَرْتُ رَجُلًا مِنَ الثَّنَوِیةِ بِالْأَهْوَازِ، ثُمَّ قَدِمْتُ سُرَّ مَنْ رَأى‏ و قَدْ عَلِقَ‏ بِقَلْبِی شَی‏ءٌ مِنْ‏ مَقَالَتِهِ؛ فَإِنِّی لَجَالِسٌ عَلى‏ بَابِ أَحْمَدَ بْنِ الْخَضِیبِ إِذْ أَقْبَلَ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَیهِ السَّلَامُ‏ مِنْ دَارِ الْعَامَّةِ یؤُمُ‏ الْمَوْکبَ‏، فَنَظَرَ إِلَی، و أَشَارَ بِسَبَّاحَتِهِ‏؛ «أَحَداً أَحَداً فَرْداً». فَسَقَطْتُ مَغْشِیاً عَلَی‏.

    اسحاق گفت؛ محمد بن ربیع سائی مرا خبر داد گفت؛ با مردی از ثَنَویّه (کسانی که به دو خدا قائلند) در اهواز مناظره کردم، سپس به سرّ من رأی (سامرا) آمدم در حالی که چیزی از سخن او در قلبم جای گرفته بود ؛

    در این حال بر درِ احمد بن خَصیب نشسته بودم که ناگهان ابو محمد امام حسن عسکری علیه السلام از دار العامّه رو به سوی موکب آمد. پس به من نگاه کرد و با انگشت سبّابه خود اشاره کرد أحَداً أحَداً فَرْداً «یکی، یکی، یگانه».

    • کافی ج 1 ص 511 ح 20   |   وافی ج 3 ص 857 ح 1475  |  بحار الانوار ج 50 ص 293 ح 67

    (حدیث چهل و هشتم)

    ✅️ مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ؛ إِنَ‏ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیاءِ وَ ذَاک أَنَّ الْأَنْبِیاءَ لَمْ یورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ بِشَی‏ءٍ مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَکمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِینَا أَهْلَ الْبَیتِ فِی کلِّ خَلَفٍ عُدُولًا ینْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ.

    محمد ابن احمد از ابی بختری روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمودند؛

    همانا عالمان، وارثان پیامبرانند. از این جهت که پیامبران نه درهمی به ارث گذاشتند و نه دیناری، بلکه تنها احادیثی از احادیث خود را به ارث نهادند. پس هر کس چیزی از آن احادیث را برگیرد، بهره‌ای فراوان برده است.

    پس بنگرید که این علم و دانش احادیث خود را از چه کسی می‌گیرید ، زیرا در میان ما اهل بیت، در هر نسلی، افراد عادل و مورد اعتمادی هستند که؛

    تحریف غالیان از احادیث ما را، و احادیث جعلی و ادعاهای دروغین را، و اشتباهات افراد بی‌سواد یا کم‌سواد را از دین ما دور میکنند.

    • کافی ج 1 ص 32 ح 2   |   بصائر الدرجات ج1 ص 10 ح 1   |   وافی ج 1 ص 141 ح 33247  |  تفسیر برهان ج 1 ص 11 ح 25  |   بحار الانوار ج 2 ص 92 ح 21

    (حدیث چهل و نهم)

    ✅️ عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیمَانِی عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَینَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیاشٍ عَنْ سُلَیمِ بْنِ قَیسٍ الْهِلَالِی عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلَامُ، قَالَ‏ بُنِی الْکفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ؛ الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّک وَ الشُّبْهَة (تا این که فرمود) وَ الْغُلُوُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ؛ عَلَى التَّعَمُّقِ بِالرَّأْی وَ التَّنَازُعِ فِیهِ وَ الزَّیغِ وَ الشِّقَاقِ. فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ ینِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ لَمْ یزْدَدْ إِلَّا غَرَقاً فِی الْغَمَرَاتِ وَ لَمْ تَنْحَسِرْ عَنْهُ فِتْنَةٌ إِلَّا غَشِیتْهُ أُخْرَى وَ انْخَرَقَ دِینُهُ فَهُوَ یهْوِی فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ. وَ مَنْ نَازَعَ فِی الرَّأْی وَ خَاصَمَ شُهِرَ بِالْعَثَلِ مِنْ طُولِ اللَّجَاجِ . وَ مَنْ زَاغَ قَبُحَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیئَةُ ، وَ مَنْ شَاقَّ أَعْوَرَتْ عَلَیهِ طُرُقُهُ وَ اعْتَرَضَ عَلَیهِ أَمْرُهُ فَضَاقَ عَلَیهِ مَخْرَجُهُ إِذَا لَمْ یتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُؤْمِنِین.

    سلیم بن قیس هلالی روایت کرده است از امیرالمؤمنین علی علیه السلام که فرمودند؛

    کفر بر چهار پایه و ستون بنا شده است؛

    فسق و غلو ( زیاده‌روی و افراط در دین یا در حق اولیای الهی، به‌ویژه بالا بردن مقام مخلوق از حد بندگی)؛ و شک و شبهه .

    (تا این که فرمود )و غلو بر چهار شاخه است؛ بر تعمق کردن با رأی (یعنی ورود بی‌مورد و افراطی در مسائل عمیق دینی با تکیه بر گمان و نظر شخصی و بدون استناد به علم قطعی)، و نزاع در آن (یعنی پافشاری و ستیزه‌جویی برای تحمیل آن رأی باطل خود)، و زیغ (یعنی انحراف از راه حق و کج‌روی در عقاید)، و شقاق ( یعنی ایجاد تفرقه و شکاف در میان جامعه مؤمنین و مخالفت با حق).

    فرمود؛ پس هر کس تعمق (بی‌مورد با رأی) کند، به سوی حق باز نمی‌گردد (هدایت نمی‌شود)، و جز فرو رفتن در گرداب‌های هلاکت و گمراهی چیزی بر او افزوده نمی‌شود، و فتنه‌ای از او برطرف نمی‌شود مگر آنکه فتنه‌ای دیگر او را فرا می‌گیرد، و دینش پاره‌پاره (نابود) می‌شود ، پس او در امری درهم آمیخته و آشفته سقوط می‌کند.

    و هر کس در رأی (باطل خود) نزاع و ستیزه‌جویی کند و خصومت ورزد، به دلیل طولانی بودن لجاجت و پافشاری‌اش (بر باطل)، به سرسختی در باطل مشهور می‌شود.

    و هر کس زیغ (از راه حق منحرف) شود، کار نیک نزد او زشت می‌شود و کار زشت نزد او زیبا می‌شود (معیارهای حق و باطل در نظرش دگرگون می‌شود).

    و هر کس شقاق ایجاد کند (با حق مخالفت کند و در میان مؤمنین تفرقه بیندازد)، راه‌هایش بر او کور و مبهم می‌شود، و در کارش با مشکل روبرو می‌گردد، و راه خروجش از مشکلات تنگ می‌شود، (به خصوص) هرگاه که از راه مؤمنان پیروی نکند.

    • کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج‏ 2 ص 950 ح 86  |  کافی ج 2 ص 391 ح 1   |   بحار الانوار ج 69 ص 116 ح 15   |   وافی ج 4 ص 225 ح 1857 

    (حدیث پنجاهم)

    ✅️ حَدَّثَنَا غَیرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو عَلِی مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ آبَائِهِ ص قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنَ الْأَیامِ الْجُمُعَةَ وَ مِنَ الشُّهُورِ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ مِنَ اللَّیالِی لَیلَةَ الْقَدْرِ وَ اخْتَارَنِی عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیاءِ وَ اخْتَارَ مِنِّی عَلِیاً وَ فَضَّلَهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَوْصِیاءِ وَ اخْتَارَ مِنْ عَلِی الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ اخْتَارَ مِنَ الْحُسَینِ الْأَوْصِیاءَ مِنْ وُلْدِهِ ینْفُونَ عَنِ التَّنْزِیلِ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ‏ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْمُضِلِّینَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ هُوَ ظَاهِرُهُمْ وَ هُوَ بَاطِنُهُمْ.

    ابی بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آنحضرت نیز از پدرانش علیهم السلام روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند؛

    همانا خداوند عزّ و جلّ از میان روزها، جمعه را برگزید و از میان ماه‌ها، ماه رمضان را و از میان شب‌ها، شب قدر را.

    و مرا بر تمام پیامبران برگزید و از من، علی را برگزید و او را بر تمام اوصیاء برتری داد و از علی، حسن و حسین را برگزید و از امام حسین علیه السلام، اوصیاء از فرزندانش را برگزید که از تنزیل (که قرآن کریم است) ، تحریف غالیان را و جعل و دورغ باطل‌گرایان را و تأویل (نادرست) گمراه‌کنندگان را دور می‌کنند؛

    و نهمین ایشان (از فرزندان امام حسین علیه السلام) قائم ایشان است و او ظاهر ایشان و باطن ایشان است.

    • کمال الدین و تمام النعمة ج 1 ص 281ح 32  |   اثبات الهداة ج 2 ص 85 ح 235   |   وسائل الشیعه ج 7 ص 381 ح 9636   |  بحار الانوار ج 36 ص 256 ح 74

    (حدیث پنجاه و یکم)

    ✅️ فی آداب الاسلام سید الحسین الموسوی العرب باغی فی ترجمة الاحدیث شریف عن خصال و تحف الاقول و بحار الانوار عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ‏ آبَائِهِ ع‏ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیاه‏ (تا این که فرمود) وَ الْغُلُوَّ فِینَا قُولُوا إِنَّا عَبِیدٌ مَرْبُوبُونَ وَ قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ مَنْ أَحَبَّنَا فَلْیعْمَلْ بِعَمَلِنَا وَ لْیسْتَعِنْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا یسْتَعَانُ بِهِ فِی أَمْرِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ لَا تُجَالِسُوا لَنَا عَائِبا (تا آخر حدیث).

    در کتاب آداب اسلام عالم بزرگوار سید حسین عرب باغی  رضوان الله علیه  در ترجمه ی حدیث شریف از صاحبان کتابهای مذکوره با سندهای صحیح خودشان روایت نموده اند از ابی بصیر و محمد بن مسلم از حضرت امام صادق از پدرش و او از جدش و از اجداد خود از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که آن حضرت تعلیم فرمودند بر اصحاب خودش در یک مجلس چهار صد مسئله از آنمسائل که صلاح دنیا و دین مؤمن در آنهاست و فرمود که؛

    (تا این که فرمود) مبادا در حق ما غلو بکنید و ما حضرات ائمه علیهم السلام بندگان خداوند هستیم و ما را بنده بدانید و در فضل ما هر چه میتوانید (یعنی علم به آن دارید از احادیث ما، نه روایات و جعلیات غلات) بگوئید، پس هر کس ما را دوستدارد عمل بکند مثل ما و طلب اعانت نماید بر عمل ما با ورع و تقوی، پس بدرستیکه ورع افضل آنچیزها است که طلب اعانت میشود با آن در امورات دنیا و آخرت پس مجالست نکنید با آن کسانیکه بما عیب گوئی میکنند .(تا آخر حدیث)

    • کتاب آداب الاسلام سید حسین عرب باغی  ص 5   |   خصال ج 2 ص 614 ادامه ح 10  |   تحف الاقول ص 104   |  بحار الانوار ج 10 ص 92 ادامه ح 1

    (حدیث پنجاه و دوم)

    ✅️ أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ فُضَیلٍ عَنْ أَبِی عُبَیدَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ قَالَ؛ قَالَ لِی یا أَبَا عُبَیدَةَ إِیاک وَ أَصْحَابَ الْخُصُومَاتِ وَ الْکذَّابِینَ عَلَینَا فَإِنَّهُمْ تَرَکوا مَا أُمِرُوا بِعِلْمِهِ وَ تَکلَّفُوا عِلْمَ السَّمَاءِ یا أَبَا عُبَیدَةَ خَالِقُوا النَّاسَ بِأَخْلَاقِهِمْ وَ زَایلُوهُمْ بِأَعْمَالِهِمْ إِنَّا لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ فِینَا عَاقِلًا حَتَّى یعْرِفَ لَحْنَ الْقَوْلِ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیةَ «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ».

    در توحید صدوق روایت کرده از فضیل، از ابی عبیده که گفت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند؛

    ای اباعبیده، بر حذر باش از اهل خصومت (کسانی که در مسائل دینی یا اعتقادی  ستیزه‌جو هستند) و دروغگویان بر ما (کسانی که بر ما ائمه علیهم السلام دروغ می‌بندند و نسبت‌های ناروا می‌دهند) ؛ زیرا ایشان آنچه را به دانستنش امر شده بودند رها کرده‌اند و علم آسمان را به خود بسته‌اند.

    ای اباعبیده، با مردم با اخلاق خودشان معاشرت کنید، اما با اعمالشان (نادرست و مخالف شرع) فاصله بگیرید.

    همانا ما کسی را در میان خود عاقل نمیدانیم تا زمانی که «لحن القول» را بشناسد. سپس این آیه را تلاوت فرمودند؛ «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ» یعنی «و قطعاً آن‌ها را از شیوه ی کلامشان خواهی شناخت».

    • توحید ص 458 ح 24   |   البرهان ج 5 ص 71 ح 9870   |  بحار الانوار ج 2 ص 139 ح 58

    (حدیث پنجاه و سوم)

    ✅️ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکلِ رضی الله عنه قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنِ الرَّیانِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَلِی بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ‏ مَا آمَنَ بِی مَنْ فَسَّرَ بِرَأْیهِ کلَامِی وَ مَا عَرَفَنِی‏ مَنْ شَبَّهَنِی بِخَلْقِی وَ مَا عَلَى دِینِی مَنِ اسْتَعْمَلَ الْقِیاسَ فِی دِینِی.

    در کتاب صراط السوی عالم بزرگوار سید حسین عرب باغی رضوان الله علیه روایت کرده که در مجالس و توحید از حضرت امیرالمومنین علیه السلام روایت کرده است که حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که خداوند در حدیث قدسی فرموده است که؛

    به من ایمان نیاورده آن کس که کلام مرا با رأی خود تفسیر کند و مرا نشناخته آن کسیکه مرا به خلق خودم تشبیه کند و در دین من نیست آنکه قیاس را در دین استعمال کند.

    • صراط السوی سیدنا عرب باغی ص 20  |   عیون الاخبار الرضا ج 1 ص 116 ح 4   |  بحار الانوار ج 2 ص 297 ح 16

    (حدیث پنجاه و چهارم)

    ✅️ رجال الکشی مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ فِیرُوزَانَ الْقُمِّی عَنِ الْبَرْقِی عَنِ‏ الْبَزَنْطِی عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ یحْمِلُ‏ هَذَا الدِّینَ‏ فِی‏ کلِ‏ قَرْنٍ‏ عُدُولٌ ینْفُونَ عَنْهُ تَأْوِیلَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِینَ کمَا ینْفِی الْکیرُ خَبَثَ الْحَدِیدِ.

    و ایضا در کتاب صراط السوی عالم بزرگوار سید حسین عرب باغی رضوان الله علیه کشی بسند خود از اسمعیل بن جابر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود؛

    حمل میکند و بر میدارد احکام این دین را در هر قرنی جمعی از عدول که نفی میکنند از این دین تأویل باطلان و تحریف غالیان و داخل شدن جاهلان را بر این دین چنانکه کوره آهنگر کثافت آهن را نفی و بیرون میکند .

    • صراط السوی سیدنا عرب باغی ص 91  |   رجال کشی ص 4 ح 5   |  بحار الانوار ج 2 ص 93 ح 22

    ✍عالم بزرگوار سید حسین عرب باغی رضوان الله علیه در ذیل این حدیث شریف بیان فرمودند که ؛

    و این حدیث نیز دلیل است بر نیابت علماء عدول در هر قرن که غافل نشوند از نفی کردن تاویل باطلان مثل جماعت بابیها که اکثر آیات و احادیث را با رأی باطل خود تأویل میکنند و غفلت نکنند از نفی کردن تحریف غالیان که احادیث را از جهة غلو خود تحریف و تغییر میدهند ، و زیاد و کم میکنند و غافل نمیشوند از نفی دخول جاهلان بر این دین که ابداً از احکام اسلام و ایمان خبر ندارند و خودشان را مسلم و مؤمن میدانند و بر مؤمنان واقعی طعن میزنند.


    بیانات علما شیعه در رد غلات و مفوضه

    ✍ بعد از این که با دلایل قرآنی و احادیث صحیحه اهل بیت علیهم السلام بر بطلان عقاید غلات و مفوضه پرداختیم، در این باب به تبیین موضع علمای بزرگ شیعه در قبال این انحرافات خواهیم پرداخت. علمای تشیع در طول تاریخ، همگام با ائمه اطهار علیهم السلام و با استناد به آیات و روایات، همواره با غلو و تفویض که با اصل توحید و جایگاه صحیح اولیای الهی در تضادند، مقابله کرده و بطلانشان را تبیین نموده‌اند.

    ✍ در ابتدای این باب در جهت رد این عقاید منحوس، با بیان عالم بزرگوار، مرحوم آیت الله سید حسین موسوی عرب باغی رحمت الله علیه، آغاز مینماییم که ایشان نیز از جمله مدافعان حریم توحید در برابر این انحرافات بوده‌اند.

    سید حسین موسوی معروف به عرب باغی رضوان الله علیه

    ✅️ از علماء شیعه عالم بزرگوار سید حسین موسوی معروف به عرب باغی رحمت الله علیه در رد جبر و تفویض فرمودند؛

    إلى غیر ذلک من الأحادیث فی بطلان الجبر والتفویض وکون الأمر بین الأمرین وکون الوسط ظاهرا لأهل النظر و فی هذه الاحادیث بیان معنى الارادة والمشیة والقضاء و معنى بعض الآیات فی کمال الوضوح و مع ذلک ان اکثر اهل الاسلام لما لم یأخذوا دینهم من الأئمة من اهل بیت رسول الله ص تاهوا وتحیروا فی دینهم فرقة قالوا بالجبر وفرقة قالوا بالقدر والتفویض فاما القائلون بالجبر فهم الأشاعرة واما القائلون بالتفویض فهم فرقة المعتزلة حیث ذهبوا الى ان الله فوض الافعال الى عباده من دون ان یکون فیها دخل لله من اعطاء القدرة والقوة لهم فی فعلهم و فرقة من غلاة الشیعة حیث یذهبون الى ان الله فوض امر الخلق والرزق الى الأئمة و فی هذه الاحادیث رد واضح على هؤلاء الطوائف الثلاثة و انهم لیسوا من دین الله فی شیئ.

    ✍و همچنین است سایر احادیث در مورد باطل بودن جبر و تفویض، و اینکه حقیقت، «امری میان دو امر» است، و اینکه این راه میانه برای اهل نظر آشکار است. و در این احادیث، معنای اراده و مشیت و قضا و همچنین معنای برخی آیات قرآن با کمال وضوح بیان شده است. با وجود این ، بیشتر مسلمانان چون دین خود را از ائمه اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله نگرفتند، در دینشان سرگردان و متحیر شدند.

    فرقه ای قائل به جبر شدند و فرقه ای قائل به قدر یا تفویض.

    اما قائلان به جبر، اشاعره هستند. و اما قائلان به تفویض، فرقه معتزله هستند؛ از آن رو که معتقدند خداوند افعال را به بندگان خود واگذار کرده، بدون اینکه خدا دخالتی در دادن قدرت و توانایی به آنها برای انجام کارهایشان داشته باشد.

    و فرقه‌ای از غلات شیعه هستند؛ از آن رو که معتقدند خداوند امر خلقت و روزی دادن را به ائمه علیهم السلام واگذار کرده است.

    و در این احادیث، ردی واضح بر این سه فرقه وجود دارد و اینکه آن‌ها از دین خدا هیچ بهره‌ای نبرده‌اند.

    ✍ و در کتاب مسالک الشریعه این سید والا مقام که ترجمه اعتقادات علامه مجلسی رحمت الله علیه میباشد میفرماید که؛

    هم چنین کفر است عبادت صلیب و صنم و هر نوع بت که باشد و سجده کردن بر غیر خداوند به قصد عبادت ، و هم چنین کفر است اعتقاد کردن به حلول خداوند و داخل شدن حضرت حق تعالی در غیر خود چنانکه این را بعضی از صوفیه میگویند ، و جماعت غلات و غلو کنندگان در حق بعضی امامان اعتقاد دارند ، یا آنکه اتحاد و یکی شدن خدا با غیر خودش چنانکه این را بعضی از صوفیه می گویند .

    ✍و همچنین در مساک الشریعه عالم بی بدیل بیان میفرماید که؛ اعتقاد مکن بر این که ائمه علیهم السلام این عالم را خلق کرده اند به امر و (اذن) خداوند عالم به علت آنکه ما را از این اعتقاد نهی فرموده اند در احادیث صحیحه بسیار و اعتناء نیست در این باب به آنچه آن را مرحوم شیخ رجب برسی صاحب مشارق الانوار روایت کرده از اخبار غیر معتبره ضعیفه زیرا که این اخبار موافق است به اعتقاد غلو کنندگان و به اعتقاد ما اثنا عشریه موافق نیست .

    • مسالک الشریعه ص 20

    ✍ و همچنین این عالم بزرگوار سید والا مقام در کتاب طریق صواب در ذیل آیه « إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ » در مورد مشرکین که در قرآن و یا در احادیث ائمه علیهم السلام وارد است بیان میفرماید که؛

    مراد از ایشان (مشرکین) آنهایی هستند که به خدا شریک قرار می دهند غیر خدا را ، و مدخلیت میدهند در کارهای خداوند عالمیان غیر او را ، هر چه و (هر کس) باشد از ملائکه و یا از انبیاء و یا از ائمه علیهم السلام و یا غیر ایشان را.

    علامه مجلسی رضوان الله علیه

    ✅️ علامه مجلسی رحمت الله علیه در مظاهر غلو فرمودند که؛

    اعلم أن الغلو فی النبی و الأئمة ع إنما یکون بالقول بألوهیتهم أو بکونهم شرکاء الله تعالى فی المعبودیة أو فی الخلق و الرزق أو أن الله تعالى حل فیهم أو اتحد بهم أو أنهم یعلمون الغیب بغیر وحی أو إلهام من الله تعالى أو بالقول فی الأئمة ع إنهم کانوا أنبیاء أو القول بتناسخ أرواح بعضهم إلى بعض أو القول بأن معرفتهم تغنی عن جمیع الطاعات و لا تکلیف معها بترک المعاصی.

    و القول بکل منها إلحاد و کفر و خروج عن الدین کما دلت علیه الأدلة العقلیة و الآیات و الأخبار السالفة و غیرها و قد عرفت أن الأئمة ع تبرءوا منهم و حکموا بکفرهم و أمروا بقتلهم و إن قرع سمعک شی‏ء من الأخبار الموهمة لشی‏ء من ذلک فهی إما مؤولة أو هی من مفتریات الغلاة.

    ✍ترجمه بیان علامه مجلسی رحمت الله علیه در مظاهر غلو ؛

    بدان که غلو درباره پیامبر و ائمه علیهم السلام تنها با این باورها حاصل می‌شود که قائل شوند به؛

    الوهیت و خدایی ایشان؛ یا اینکه ایشان شریک خداوند متعال در معبودیت یا در خلق کردن و روزی دادن باشند؛ یا اینکه خداوند متعال در ایشان حلول کرده یا با ایشان متحد شده است؛ یا اینکه ایشان غیب را بدون وحی یا الهام از سوی خداوند متعال می‌دانند؛ یا با این باور درباره ائمه علیهم السلام که ایشان پیامبر بوده‌اند؛ یا اعتقاد به تناسخ (حلول) ارواح برخی از ایشان به برخی دیگر؛ یا اینکه قائل شوند به اینکه شناخت ایشان از تمامی طاعات بی‌نیاز می‌کند و با این شناخت، تکلیفی به ترک گناهان وجود ندارد.

    و اعتقاد به هر یک از اینها (عقاید غلوآمیز) الحاد (انحراف از حق) و کفر و خروج از دین است؛ همان گونه که دلایل عقلی و آیات و اخبار گذشته و غیر آن بر این امر دلالت دارند. و به تحقیق دانسته‌ای که ائمه علیهم السلام از آنان بیزاری جسته‌اند و حکم به کفرشان داده و امر به قتلشان فرموده‌اند.

    و اگر چیزی از اخباری که موهم (نشان دهنده یا القا کننده) چیزی از آن (عقاید غلوآمیز) است، به گوش تو رسید، پس آن خبر یا قابل تأویل (به معنایی صحیح) است و یا از جعلیات غلات می‌باشد.

    • بحار الانوار ج 25 ص 346

    شیخ مفید رحمت الله علیه

    ✅️ قال أبو جعفر باب الاعتقاد فی الغلو و التفویض إلى آخره‌؛

    قال الشیخ المفید رحمه الله الغلو فی اللغة هو التجاوز عن الحد و الخروج عن القصد. قال الله تعالى‌ یا أَهْلَ الْکتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَ‌ الآیة فنهى عن تجاوز الحد فی المسیح و حذر من الخروج عن القصد فی القول و جعل ما ادعته النصارى فیه غلوا لتعدیه الحد على ما بیناه.و الغلاة من المتظاهرین بالإسلام هم الذین نسبوا أمیر المؤمنین و الأئمة من ذریته ع إلى الألوهیة و النبوة و وصفوهم من الفضل فی الدین و الدنیا إلى ما تجاوزوا فیه الحد  و المفوضة صنف من الغلاة و قولهم الذی فارقوا  به من سواهم من‌ الغلاة اعترافهم بحدوث الأئمة و خلقهم و نفی القدم عنهم و إضافة الخلق و الرزق مع ذلک إلیهم‌.

    ✍شیخ مفید در تعریف غلو چنین گفته است؛

    غلو در لغت گذشتن از حد و خارج شدن از اعتدال است. خداوند متعال نصاری را از غلو درباره حضرت مسیح نهی کرده و می فرماید ؛ یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم و لا تقولوا علی الله الا الحق.

    آنگاه درباره غلات و مفوضه چنین گفته است؛

    غلات گروهی از متظاهرین به اسلامند که امیر المؤمنین و امامان و فرزندان او را به الوهیت و نبوت توصیف کردند، و در حق آنان از حد اعتدال تجاوز کردند، و مفوضه عده ای از غلات اند، و تفاوت آنها با غلات در این است که ائمه را حادث و مخلوق دانسته و گفته اند خداوند آنان را آفریده و امر خلق را به آنها تفویض کرده است . (تمام شد کلام آنمرحوم)

    • تصحیح اعتقادات الإمامیة ج 1 ص 131

    شیخ صدوق رحمت الله علیه

    ✅️ صدوق رحمت الله علیه در رساله اعتقادات خود گوید؛

    اعتقادنا فی الغلاة و المفوضة أنّهم کفّار باللّه تعالى، و أنّهم أشرّ من الیهود و النصارى و المجوس و القدریة و الحروریة و من جمیع أهل البدع و الأهواء المضلّة، و انّه ما صغّر اللّه جل جلاله تصغیرهم شی‌ء.

    اعتقاد ما در مورد غلات‏ و مفوضه این است که کافرند به خدا جل جلاله و بدترند از یهود و نصارى و گبرها و قدریه‏ و حروریه و از همه اهل بدع و اهواء گمراه‏کننده، و هیچ چیز مانند رأى آنها خدا را کوچک نکرده .

    • اعتقادات ج 1 ص 97

    علامه حلی رحمت الله علیه

    ✅️ علامه ی حلی رحمت الله علیه در کتاب خلاصة الاقوال بیان میکند که ؛ محمد بن بشیر، از اصحاب امام کاظم علیه السلام، غالی و ملعون بود. کَشّی از امام رضا علیه السلام روایت کرده که فرمودند؛ همانا او بر ابی الحسن موسی علیه السلام دروغ می‌بست، پس خداوند گرمای آهن را به او بچشاند.

    • خلاصة الاقوال ص 393

    علامه ممقانی رحمت الله علیه

    ✅️ علامه ممقانی در تلخیص مقباس الهدایة در مورد محمد بن بشیر ملعون گوید که؛ محمد بن بشیر از اصحاب امام کاظم علیه السلام، غالی و ملعون بود. و کَشّی به صورت مُسند (با ذکر سند) از ابی الحسن الرضا علیه السلام روایت کرده که فرمود؛ همانا او (محمد بن بشیر) بر ابی الحسن الکاظم علیه السلام دروغ می‌بسته است .

    • تلخیص مقباس الهدایة ص 268

    در ذکر مذمومین و مدعیان دروغین از غلات

    اول از ایشان معروف به شریعی

    ✅️ گروهی برای ما از ابی محمد تَلَّعُکْبَری، از ابی علی محمد بن همام، روایت کردند که گفت؛

    شریعی کنیه‌اش ابومحمد بود. هارون گفت؛ و گمان می‌کنم اسمش حسن بود. و او از اصحاب ابی الحسن علی بن محمد امام هادی علیه السلام ، سپس حسن بن علی امام عسکری علیه السلام پس از ایشان بود. و او اولین کسی بود که ادعای مقامی کرد که خداوند او را در آن قرار نداده بود و خود نیز شایسته آن نبود. و بر خدا و حجت‌های او علیهم السلام دروغ بست و چیزهایی را به ایشان نسبت داد که شایسته آنان نیست و ایشان از آن بری و منزه هستند. پس شیعه او را لعنت کرد و از او بیزاری جست، و توقیع (نامه) امام علیه السلام در لعن و بیزاری از او صادر شد.

    هارون گفت؛ سپس از او سخن به کفر و الحاد کشیده شد (عقاید کفرآمیز و بی‌دینی از او ظاهر گشت).

    محمد بن همام گفت؛ و هر یک از این مدعیان، دروغشان در ابتدا بر امام است و ادعا می‌کنند که وکیل ایشان هستند. پس با این گفتار، افراد ضعیف (در ایمان یا فهم) را به دوستی و پیروی از خود می‌خوانند، سپس (این انحراف و) کارشان تا آنجا پیش می‌رود که به گفتار حلاجیه (پیروان حلاج و معتقدین به حلول یا اتحاد با خداوند) می‌رسند، همان گونه که از ابی جعفر شَلْمَغانی و امثال او مشهور شده است. بر همگی ایشان، لعنت‌های پی در پی خداوند باد.

    • الغیبة شیخ طوسی ص 397 ب أخبار السفراء

    و از جمله غالیان، محمد بن نصیر نُمَیری است

    ✅️ ابن نوح گفت؛ ابونصر هبةالله بن محمد به ما خبر داد که گفت؛ محمد بن نصیر نُمَیری از اصحاب ابی محمد حسن بن علی امام عسکری علیه السلام بود. وقتی ابی محمد علیه السلام وفات یافت، او مدعی مقام ابی جعفر محمد بن عثمان (دومین نایب خاص امام زمان عج) شد و ادعا کرد که او «صاحب امام زمان» و مدعی «بابیت» برای ایشان است. و خداوند متعال او را با آنچه از الحاد و نادانی از او آشکار شد، و با لعن ابی جعفر محمد بن عثمان بر او و بیزاری جستن ایشان از او و پنهان شدن از وی، رسوا ساخت. او این ادعا (بابیت) را بعد از شریعی مطرح کرد.

    ابوطالب اَنباری گفت؛ هنگامی که محمد بن نصیر آنچه از او ظاهر شد را آشکار ساخت، ابی جعفر (محمد بن عثمان)، که خدا از او راضی باشد، او را لعنت کرد و از او بیزاری جست. وقتی این خبر به ابن نصیر رسید، قصد ابی جعفر را کرد تا دل او را به سوی خود معطوف سازد یا از او عذرخواهی کند. اما ابی جعفر به او اجازه نداد و او را از خود دور کرد و ناامید بازگرداند.

    و سعد بن عبدالله گفت؛ محمد بن نصیر نُمَیری ادعا می‌کرد که او فرستاده پیامبری است و اینکه علی بن محمد امام هادی علیه السلام او را فرستاده است. و او به تناسخ (حلول ارواح در بدن‌های دیگر) قائل بود و در حق ابی الحسن علیه السلام – احتمالاً امام هادی یا امام عسکری علیه السلام غلو می‌کرد و درباره ایشان قائل به ربوبیت (پروردگاری) بود. و به اباحه (حلال شمردن) محارم اعتقاد داشت و آمیزش مردان با یکدیگر از پشت را حلال می‌دانست و گمان می‌کرد که این کار از روی تواضع و فروتنی و پستی در «مفعولٌ به» (کسی که عمل بر او انجام می‌شود) است، اینکه از «فاعل» (انجام دهنده عمل) یکی از شهوات و چیزهای پاکیزه است و اینکه خداوند عز و جل چیزی از این‌ها را حرام نکرده است.

    و محمد بن موسی بن الحسن بن فرات اسباب او را تقویت می‌کرد و از او پشتیبانی می‌نمود.

    ابوزکریا یحیی بن عبدالرحمن بن خاقان از محمد بن نصیر این ماجرا را برای من نقل کرد که او را با چشم خود دیده بود در حالی که غلامی از او بر پشتش بود. گفت؛ پس او را ملاقات کردم و به خاطر این کار به او عتاب کردم. پس گفت؛ همانا این از لذت‌هاست و آن از تواضع برای خدا و ترک تکبر است.

    سعد گفت؛ هنگامی که محمد بن نصیر به بیماری‌ای که در آن وفات یافت، مبتلا شد و زبانش سنگین شده بود، به او گفته شد؛ «این امر (رهبری فرقه) بعد از تو از آن کیست؟» پس با زبانی ناتوان و لکنت‌دار گفت؛ «احمد». اما ندانستند منظور چه کسی است. پس بعد از او به سه گروه تقسیم شدند؛ گروهی گفتند؛ او احمد پسرش است. و گروهی گفتند؛ او احمد بن محمد بن موسی بن فرات است. و گروهی گفتند؛ او احمد بن ابی الحسین بن بشر بن یزید است. پس پراکنده شدند و به چیزی بازنگشتند (بر کسی اتفاق نظر پیدا نکردند).

    • الغیبة شیخ طوسی ص 398 ب أخبار السفراء

    و از جمله آنان (شخصیت‌های منحرف) احمد بن هلال کَرخی است

    ✅️ ابو علی بن همام گفت؛ احمد بن هلال از اصحاب ابی محمد امام حسن عسکری علیه السلام بود. شیعه بر وکالت محمد بن عثمان – رضی الله عنه – به تصریح امام حسن علیه السلام در زمان حیات ایشان، اتفاق نظر داشتند. و هنگامی که امام حسن علیه السلام درگذشت، شیعیانِ جماعت به احمد بن هلال گفتند؛ آیا امر ابی جعفر محمد بن عثمان را نمی‌پذیری و به او رجوع نمی‌کنی، در حالی که امامی که اطاعتش واجب است، به وضوح بر او تصریح کرده است؟

    احمد بن هلال به آن‌ها گفت؛ من نشنیدم که ایشان (امام عسکری) به وکالت او تصریح کنند، و پدر او، یعنی عثمان بن سعید (وکیل اول)، را انکار نمی‌کنم؛ اما اینکه قطعاً بگویم ابی جعفر وکیل صاحب الزمان است، بر این کار جرأت نمی‌کنم.

    پس شیعیان گفتند؛ دیگران شنیده‌اند. احمد بن هلال گفت؛ شما و آنچه شنیده‌اید (مسئول آن هستید). و او (احمد بن هلال) بر پذیرش (وکالت) ابی جعفر توقف کرد (امتناع ورزید). پس (شیعیان) او را لعنت کردند و از او بیزاری جستند.

    سپس توقیع (نامه امام زمان عجّل الله فرجه) بر دست ابی القاسم بن روح (وکیل سوم) ظاهر شد که حاوی لعن و بیزاری از او بود، در شمار کسانی که لعن شده بودند.

    و از جمله ایشان حسین بن منصور حلاج است

    ✅️ حسین بن ابراهیم از ابوالعباس احمد بن علی بن نوح، از ابونصر هبة الله بن محمد کاتب، نواده دختری ام کلثوم دختر ابوجعفر عمری ، برای ما خبر داد، گفت:

    هنگامی که خداوند تعالی اراده کرد تا امر (ادعای) حلاج را فاش سازد و رسوایی‌اش را آشکار و او را خوار گرداند، چنین برایش پیش آمد (یا: به ذهنش خطور کرد) که ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی از کسانی است که نیرنگش بر او کارگر می‌افتد و حیله‌اش بر او تمام می‌شود. پس کسی را نزد او فرستاد تا او را فراخواند، و گمان می‌کرد که ابوسهل نیز مانند دیگر افراد ضعیف‌النفس در این امر است، به سبب جهل فراوانش (حلاج). و پنداشت که می‌تواند او را به سوی خود بکشاند، آنگاه با (فریفتن) او خودنمایی کند و با گردن نهادن او بر دیگران فخر فروشد، تا بدین وسیله آنچه از نیرنگ و فریبکاری بر (مردم) ضعیف قصد کرده بود، برایش فراهم آید؛ این کار را به خاطر جایگاه ابوسهل در میان مردم و مقام علمی و ادبی او نزد ایشان انجام می‌داد. و در نامه‌نگاری خود به او چنین می‌گفت:

    «من وکیل صاحب الزمان علیه السلام هستم.» – و ابتدا با این (ادعا) نادانان را به سوی خود می‌کشاند، سپس از آن به (ادعاهای) بالاتری می‌پرداخت – «و مأمور شده‌ام که با تو مکاتبه کنم و آنچه از یاری برای تو می‌خواهی (یا: آنچه از یاری که تو نیاز داری)، آشکار سازم تا دلت قوی شود و در این امر تردید نکنی».

    پس ابوسهل برای او فرستاد (در پاسخ نوشت) و گفت: «من از تو چیزی ساده می‌خواهم که مانند آن در برابر دلایل و براهینی که به دست تو آشکار شده، بر تو سبک و آسان است. و آن این است که من مردی هستم که کنیزکان را دوست دارم و به آن‌ها میل دارم و تعدادی از آنان را دارم که از ایشان بهره‌مند می‌شوم. اما پیری مرا از آنان دور می‌کند (و مرا نزد آنان مبغوض می‌سازد) و ناچارم هر جمعه (ریشم را) رنگ کنم و از این بابت مشقت شدیدی را تحمل می‌کنم تا آن را از ایشان بپوشانم، وگرنه کارم نزدشان فاش می‌شود و نزدیکی به دوری و وصال به هجران بدل می‌گردد. می‌خواهم مرا از رنگ کردن بی‌نیاز کنی و زحمت آن را از دوشم برداری و ریشم را سیاه گردانی. در این صورت، من سر به فرمان تو خواهم بود و به سوی تو خواهم آمد و سخن تو را خواهم پذیرفت و به مذهب تو دعوت خواهم کرد، علاوه بر بصیرتی که در این کار برای من است و کمکی که برای تو خواهد بود.»

    هنگامی که حلاج این سخن و پاسخ او را شنید، دانست که در نامه‌نگاری به او خطا کرده و در عرضه کردن مذهب خود به او نادانی نموده است. پس از او دست کشید و پاسخی برایش نفرستاد و دیگر پیکی نزد او گسیل نداشت. و ابوسهل رضی الله عنه او را مایه داستان و خنده ساخت و نزد هرکس او را به سخره می‌گرفت و کارش را نزد کوچک و بزرگ افشا کرد. و این عمل سببی برای فاش شدن کار او و رویگردان شدن جماعت از او گردید.

    • الغیبة شیخ طوسی ص 401 ب أخبار السفراء

    و از جمله ایشان ابن ابی العزاقر معروف به شلمغانی است

    ✅️ حسین بن ابراهیم از احمد بن نوح، از ابونصر هبة الله بن محمد بن احمد کاتب، نواده دختری ام کلثوم دختر ابوجعفر عمری رضی الله عنه برایم خبر داد، گفت: جده‌ام (بزرگ خاندان) ام کلثوم دختر ابوجعفر عمری رضی الله عنه برایم حدیث کرد، گفت:

    ابوجعفر بن ابی العزاقر (که بعدها به شلمغانی معروف شد) نزد خاندان بنی بسطام شخصیتی وجیه و محترم بود. و این بدان سبب بود که شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی رضی الله تعالی عنه و ارضاه برای او در میان مردم جایگاه و مقامی قرار داده بود. پس او (ابن ابی العزاقر) هنگام ارتداد و انحرافش، هرگونه دروغ و فتنه و کفر را برای بنی بسطام حکایت می‌کرد و آن را به شیخ ابوالقاسم نسبت می‌داد و آنان نیز از او می‌پذیرفتند و از وی اخذ می‌کردند، تا اینکه این امر برای ابوالقاسم رضی الله عنه آشکار شد. پس آن را انکار کرد و بسیار ناپسند شمرد و بنی بسطام را از سخن گفتن با او نهی فرمود و به لعن و بیزاری از او دستور داد، اما آنان دست برنداشتند و بر دوستی و پیروی از او باقی ماندند.

    و این بدان خاطر بود که او به ایشان می‌گفت: «من راز را فاش کردم، در حالی که از من پیمان رازداری گرفته شده بود، پس به سبب آن پس از آنکه مورد توجه خاص بودم، به دوری و طرد شدن مجازات شدم؛ زیرا این امر (راز) بسیار بزرگ است و جز فرشته مقرب یا پیامبر مرسل یا مؤمن آزموده شده، کسی تاب تحمل آن را ندارد.» و بدین ترتیب، بزرگی و عظمت آن امر را در دل‌هایشان بیشتر تأکید می‌کرد.

    این خبر به ابوالقاسم رضی الله عنه رسید، پس نامه‌ای به بنی بسطام نوشت و در آن، او (ابن ابی العزاقر) و هر کس را که از گفته او پیروی کرده و بر دوستی‌اش پافشاری می‌کند، لعنت کرد و از آنان بیزاری جست. چون نامه به ایشان رسید، آن را به او نشان دادند. او (ابن

    ابی العزاقر) به شدت گریست، سپس گفت: «این سخن باطنی عظیم دارد و آن این است که لعنت به معنای دوری است، پس معنای سخن او که “خدا لعنتش کند” این است که “خدا او را از عذاب و آتش دور گرداند.” اکنون جایگاه خود را شناختم.» و گونه‌هایش را بر خاک مالید و گفت: «بر شما باد به پنهان داشتن این امر.»

    بزرگ خاندان (ام کلثوم) رضی الله عنه گفت: و من پیشتر به شیخ ابوالقاسم خبر داده بودم که مادر ابوجعفر بن بسطام روزی به من گفت – در حالی که نزد او رفته بودیم، پس به استقبالم آمد و مرا بسیار احترام کرد و در بزرگداشت من زیاده‌روی نمود تا آنجا که خود را به پای من انداخت و آن را می‌بوسید. من این کار را ناپسند شمردم و به او گفتم: «آرام‌تر (صبر کنید) ای بانوی من، این کار بسیار بزرگی است (شایسته نیست).» و خود را به روی دست او انداختم (تا دستش را ببوسم). او گریست و سپس گفت: «چگونه با تو چنین نکنم در حالی که تو سرور من فاطمه هستی؟» به او گفتم: «ای بانوی من، این چگونه است (این چه سخنی است)؟»

    او به من گفت: «شیخ ابوجعفر محمد بن علی (ابن ابی العزاقر) آن راز را برای ما آشکار کرده است.» گفتم: «آن راز چیست؟» گفت: «از ما پیمان گرفته که آن را پنهان داریم و می‌ترسم اگر فاش کنم مجازات شوم.» راوی (ام کلثوم) گوید: و به او پیمان محکمی دادم که آن را برای کسی فاش نکنم و در دلم استثنای شیخ رضی الله عنه – یعنی ابوالقاسم حسین بن روح – را در نظر گرفتم (که برای او نقل خواهم کرد).

    (مادر ابن بسطام) گفت: «شیخ ابوجعفر (ابن ابی العزاقر) به ما گفته است که روح رسول الله صلی الله علیه و آله به پدر تو – یعنی ابوجعفر محمد بن عثمان رضی الله عنه – منتقل شده، و روح امیرالمؤمنین علیه السلام به بدن شیخ ابوالقاسم حسین بن روح منتقل گشته، و روح سرور ما فاطمه علیها السلام به تو منتقل شده است. پس چگونه تو را بزرگ ندارم ای بانوی ما؟»

    به او گفتم: «آرام باشید، چنین نکنید، ای بانوی ما، این دروغ است.» او به من گفت: «(این) رازی بزرگ است و از ما پیمان گرفته‌اند که آن را برای کسی فاش نکنیم. پس خدا را، خدا را در نظر بگیر درباره من، مبادا که مستحق عذاب شوم. و ای بانوی من، اگر تو مرا وادار به فاش کردنش نمی‌کردی، آن را نه برای تو و نه برای هیچ‌کس دیگر فاش نمی‌کردم.»

    بزرگ خاندان ام کلثوم رضی الله عنه گفت: وقتی از نزد او بازگشتم، نزد شیخ ابوالقاسم بن روح رضی الله عنه رفتم و داستان را برایش بازگو کردم. او به من اعتماد داشت و به سخنم تکیه می‌کرد. پس به من گفت: «ای دخترکم، مبادا پس از آنچه از او سر زد، دیگر نزد این زن بروی، و اگر برایت نامه‌ای نوشت، آن را نپذیر، و اگر پیکی فرستاد، (پیامش را قبول مکن)، و پس از این گفته‌اش با او ملاقات مکن. این کفر به خداوند تعالی و الحادی است که این مرد ملعون در دل‌های این قوم محکم کرده است تا آن را راهی قرار دهد برای اینکه به آنان بگوید خداوند تعالی با او متحد شده و در او حلول کرده است، همانگونه که مسیحیان درباره مسیح علیه السلام می‌گویند، و (این ادعا) به گفته حلاج لعنه الله می‌گراید نزدیک می‌شود.»

    (ام کلثوم) گفت: پس از بنی بسطام دوری کردم و رفتن به نزد آنان را ترک نمودم و هیچ عذری از ایشان نپذیرفتم و پس از آن دیگر مادرشان را ملاقات نکردم. و این حدیث در میان خاندان نوبخت شایع شد و کسی باقی نماند مگر آنکه شیخ ابوالقاسم نزد او رفت (یا: به او تذکر داد) و در نامه‌ای به او، لعن ابوجعفر شلمغانی ابن ابی العزاقر و بیزاری از او و از هرکس که از او پیروی کند و به گفته‌اش راضی باشد یا با او سخن بگوید، چه رسد به دوستی با او، را نوشت.

    سپس توقیع (فرمان مکتوب) از جانب صاحب الزمان علیه السلام مبنی بر لعن ابوجعفر محمد بن علی الشلمغانی و بیزاری از او و از هر کس که از او پیروی کرده، او را همراهی نموده، به گفته‌اش راضی شده و پس از آگاهی از این توقیع بر دوستی او باقی مانده، صادر شد.

    او حکایات زشت و امور وحشتناکی دارد که کتاب خود را از ذکر آنها منزه می‌داریم. ابن نوح و دیگران آنها را ذکر کرده‌اند. و سبب کشته شدنش این بود: هنگامی که ابوالقاسم بن روح رضی الله عنه لعن او را آشکار ساخت و امر او مشهور شد و از او بیزاری جست و به تمام شیعیان نیز چنین دستوری داد، دیگر برایش امکان فریبکاری باقی نماند. پس در مجلسی پرجمعیت که بزرگان شیعه در آن حضور داشتند و هر یک از شیخ ابوالقاسم لعن و بیزاری او را حکایت می‌کردند، گفت: «مرا با او روبرو کنید تا من دست او را بگیرم و او دست مرا بگیرد. پس اگر آتشی از آسمان بر او (ابوالقاسم) فرود نیامد که او را بسوزاند، بدانید که هرچه درباره من گفته، حق است (وگرنه تمام آنچه درباره من گفته صحیح است).» این خبر به گوش الراضی (خلیفه عباسی) رسید – زیرا این واقعه در خانه ابن مقله (وزیر) رخ داده بود – پس دستور دستگیری و قتل او را صادر کرد. پس کشته شد و شیعیان از شر او آسوده گشتند.

    • الغیبة شیخ طوسی ص 404 ب أخبار السفراء

    در پایان

    ✍با حمد و سپاس بی‌کران به درگاه خداوند متعال که توفیق و یاری خود را شامل حال ما نمود تا نگارش این مجموعه ارزشمند، «هدایة الحائرین» به پایان رسد. امید است که این تلاش ناچیز، قدمی در جهت روشن ساختن مسیر حق و حقیقت برای طالبان آن باشد و چراغی فراروی جویندگان راه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام قرار گیرد.

    ✍ما در این اثر کوشیدیم تا با استناد به آیات محکم قرآن کریم و روایات معتبر از ائمه معصومین علیهم السلام ، مرزهای دقیق ایمان و کفر، و بندگی و الوهیت را روشن سازیم؛ و با دلایل روشن، باورهای افراطی غلات و مفوضه را رد کنیم. تأکید بر رجوع به قرآن و سنت صحیح به عنوان تنها معیار تشخیص حق از باطل، و دوری از رأی و گمان شخصی در اصول دین، از مهمترین پیام‌های این مجموعه است.

    ✍از خداوند سبحان مسئلت داریم که این جهد ناچیز را به فضل و کرم خویش مورد قبول قرار داده و آن را وسیله‌ای برای هدایت، افزایش بصیرت دینی و تقرب به درگاه قدسی‌اش قرار دهد. باشد که خوانندگان گرامی نیز با تدبر در این مطالب، بر یقین خود بیفزایند و در مسیر معرفت و عمل به وظایف دینی، استوارتر گام بردارند. و الحمد لله رب العالمین.

     

    بنده حقیر فانی، ابومحمد، که بضاعتی اندک و گناهی فراوان دارم که جز محبتی به اهل بیت علیهم السلام و امیدی به رحمت الهی توشه‌ای ندارد، خالصانه از شما التماس دعا دارم. در لحظات ناب خلوت و مناجاتتان، این بنده سراپا تقصیر را از دعای خیرتان فراموش نکنید، باشد که به برکت نفس‌های قدسی شما، خداوند نگاه لطفی به این روسیاه بنماید و گناهانم را ببخشد و عاقبتم را ختم به خیر کند.

    تمام مسائل احکام را طبق آیات و احادیث : در پیج اینستاگرام و در صفحه ی احکام در وبسایت مطالعه نمایید و از سوالاتی که در کامنت ها پیج اینستاگرام شده مطلع شوید و اگر سوالی داشتید از طریق دیدگاه ها در سایت و از طریق کامنت و دایرکت اینستاگرام اقدام نمایید.

    اپلیکیشن احکام

    یکی از جامع ترین برنامه ها در بیان مسائل احکام از عبادات شرعیه و قوانین عملیه اسلام که طبق آیات قرآنیه و احادیث محکمات و صحیحه از کتب اربعه گرد آوری شده دانلود بفرمایید.

    جهت دانلود اپلیکیشن احکام و قانون الاسلام کلیک کنید :   بازار   |   مایکت | و جهت دانلود سایر اپلیکیشن ها

    پاسخ به سوالات

    در رابطه با احکام این ماده اگر مشکلی یا سوالی دارید از طریق دیدگاه ها در انتهای صفحه اقدام نمایید؛ حتی میتوانید پیج اینستاگرام ما رو فالو داشته باشید و سوالات مربوطه رو از طریق دایرکت یا کامنت ها بپرسید.

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اشتراک گزاری این ماده

    دیدگاهتان را بنویسید

    آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای مورد نیاز با * مشخص شده است

    نوشتن دیدگاه